امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
كرامت شهداى احد و شكست سياست معاويه

كرامت شهداى احد و شكست سياست معاويه

پس از جنگ احد و پس از به قدرت رسيدن معاويه ، او نيز به بهانه درست كردن قنات آب ، دستور تخريب قبور شهداء احد را صادر كرد ـ همان كارى كه وهّابيّت به بهانه‌هاى ديگر انجام مى‌دهند ـ ولى چون اجساد شهداء احد سالم بوده كه گويا خوابيده‌اند، نقشه او نه‌ تنها نقش برآب شد، بلكه به عظمت جناب حمزه علیه السلام و ساير شهداء افزود، و جنايات ابوسفيان و هند و ديگر همفكران معاويه آشكار گرديد.
در سال چهل و نه هجرى و پس از گذشت چهل و شش سال از جنگ اُحد و در دوران رياست بلامنازع معاوية بن ابوسفيان ، از طرف او دستور صادر شد كه در اُحد قناتى حفر و مجراى آن را در كنار دريا و يا داخل قبور شهداء قرار دهند و با آماده شدن قنات ، منادى در مدينه اعلان كرد : افرادى كه در احد شهيد دارند براى درامان ماندن اجساد و قبور آنان از نفوذ و جريان آب ، اين قبور را نبش و اجساد شهداء را به محلّ ديگر انتقال دهند و بر اساس اين دستور به نبش قبور شهداء اقدام گرديد.
از جمله قبر حمزه علیه السلام، عمرو بن جموح و عبدالله پدر جابر شكافته شد، عمّال معاويه با تعجّب مشاهده كردند كه اين اجساد تر و تازه مانده‌اند؛ به گونه‌اى كه گويى ديروز دفن گرديده‌اند. حتّى لباس‌ها و قطيفه‌ها و علف‌هايى كه آنان را پوشش مى‌داد با همان وضع باقى است و كوچكترين تغييرى در آن‌ها رخ نداده است ؛ به طورى كه وقتى بيل كارگر به پاى حضرت حمزه خورد، خون جارى گرديد و يا آن‌گاه كه دست يكى از شهداء، كه در روى زخم پيشانيش قرار داشت ، برداشته شد خون جارى گرديد و اين كرامت شهداء موجب شد كه عمّال معاويه از تصميم خود منصرف شده ، قبور شهداء را به حال خود بگذارند.
اين خلاصه‌اى است از آنچه در منابع تاريخى و مدينه‌شناسى گاهى به طور مشروح و گاهى به طور اختصار آمده است.
(1)
 يكى از راويان اين حادثه تاريخى ، جابر انصارى ، صحابى معروف و فرزند عبدالله از شهداى احد است كه مى‌گويد: «استصرخنا على قتلانا يوم أحد يوم حفر معاوية اللعين فوجدناهم رطابآ يتثنّون فأصاب المسحاة رجْلَ حمزة فطار منها الدّم».
و در بعضى از اين روايات آمده است: «كأنّهم نُوَّم»؛ «شهداء را ديديم كه گويا به خواب عميقى فرو رفته‌اند».
درباره عبدالله با عمرو بن جموح كه در يك قبر دفن شده بودند آمده است: «فأميطت يده عن جُرحه فانبعث الدم فردّت إلى مكانها فسكن الدّم»؛ «به هنگام شهادت ، پيشانى او مجروح و دستش روى جراحت گذاشته شده و با همان وضع دفن گرديده بود، هنگام نبش قبر دستش را از روى جراحت برداشتند، خون سيلان كرد تا مجدّدآ دست را به روى پيشانى مجروح گذاشتند و خون قطع شد.»


1 - تاريخ مدينه (ابن شبه): 133/1، تاريخ الطبرى: 319/2، تاريخ ابن كثير: 43/4، تاريخ الخميس (دياربكرى) : 443/1، مدينة الرسول (ابن نجّار): 57، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: صص 14 و 264، شفاء السقام (سبكى): 162، اُسد الغابة (ابن اثير): 55/2، وفاء الوفاء (سمهودى): 938/3.

 

 

 

    بازدید : 17571
    بازديد امروز : 2258
    بازديد ديروز : 21751
    بازديد کل : 128911687
    بازديد کل : 89545828