امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
سخنرانى عمّارياسر در جنگ صفّين و اعتراض به عمروعاص

سخنرانى عمّارياسر در جنگ صفّين

و اعتراض به عمروعاص

   جالب توجّه است كه عمّارياسر سپه‏سالار لشكر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نه ‏تنها در سخنان خود به راهنمايى ارتش عراق‏ مى‏ پرداخت؛ بلكه با تمام توان، لشكر شام و افرادى همچون عمروعاص را مورد خطاب قرار داده و سرانجامِ ننگين آنان‏را به آن‏ها هشدار مى‏ داد.

   ابن ابى الحديد از نصر بن مزاحم منقرى نقل مى ‏كند:

   در جنگ صفّين، عمّار برخاست و گفت: اى بندگان خدا؛ همراه من براى جنگ با قومى بپا خيزيد كه چنين مى ‏پندارند كه‏ خون شخصى ستمگر را كه به خود ستم روا داشته است مطالبه مى‏ كنند. همانا او را نيك مردانى كشته ‏اند كه از ستم و درازدستى‏ منع مى‏ كردند و به نيكى فرمان مى‏ دادند. اينان - كه اگر دنياى آنان سالم بماند اهميّتى نمى‏ دهند كه دين از ميان برود - به ما اعتراض كردند و گفتند: چرا او را كشتيد؟

   گفتيم: براى بدعت‏ هايى كه در دين پديد آورد.

   گفتند: بدعتى پديد نياورده است، و اين بدان سبب بود كه او دست ايشان را در دنيا گشاده مى‏ داشت؛ چندان كه‏ مى ‏خورند و مى‏ چرند و اگر كوه ‏ها هم از يكديگر پاشيده شود اهميّت نمى ‏دهند.

   به خدا سوگند؛ گمان نمى‏ برم كه ايشان در طلب خونى باشند، ولى اين قوم مزه جهاندارى را چشيده و آن را شيرين‏ ديده ‏اند و مى ‏دانند كه اگر صاحب حق بر آنان حكومت يابد ميان ايشان و آن‏چه مى ‏خورند و مى‏ چرند مانع ايجاد مى ‏كند، و چون اين قوم را سابقه‏ اى در اسلام نيست كه بدان سبب سزاوار حكومت باشند، پيروان خود را فريب دادند و چاره درآن ديدند كه بگويند پيشواى ما مظلوم كشته شد تا بدين وسيله پادشاهان جبّار باشند. و اين فريبى است كه آنان در پناه آن‏به آنچه مى‏ بينيد رسيده ‏اند. و اگر اين فريب نمى‏بود حتّى يك تن از مردم با آنان بيعت نمى‏ كرد.

   بارخدايا؛ اگر ما را يارى دهى همواره يارى‏ دهنده ما بوده‏ اى و اگر حكومت را براى ايشان قرار مى ‏دهى، به سبب اين‏ بدعت‏ها كه براى بندگان تو پديد آورده ‏اند عذاب دردناك (آخرت) را براى ايشان بيندوز.

   آن‏گاه عمّار حركت كرد. يارانش نيز همراهش بودند و چون نزديك عمروعاص رسيد به او گفت: اى عمرو؛ دين خودرا به (حكومت) مصر فروختى؟ نكبت و بدبختى بهره تو باد كه چه بسيار و از ديرباز براى اسلام كژى مى‏ خواسته‏ اى.

   عمّار سپس عرضه داشت: پروردگارا؛ تو خود مى ‏دانى كه اگر بدانم خشنودى تو در اين است كه خود را در اين دريا افكنم، خواهم افكند.

   خدايا؛ تو خود مى‏ دانى كه اگر بدانم رضاى تو در اين است كه سر شمشيرم را بر شكم خويش نهم و بر آن تكيه دهم تا از پشتم بيرون آيد، چنان خواهم كرد.

   پروردگارا؛ من بر طبق آنچه كه خود به ما آموخته ‏اى مى‏ دانم كه امروز هيچ كارى بهتر از جهاد با اين گروه تبهكار نيست كه ‏انجام دهم و اگر بدانم كارى ديگر موجب رضايت تو است آن را انجام خواهم داد.

   نصر مى ‏گويد: عمرو بن سعيد از شعبى براى من نقل كرد كه مى‏ گفته است: عمّار بن ياسر، عبداللَّه بن عمروعاص را ندا داد و گفت: دين خودت را به دنيا فروختى؛ آن‏هم به خواسته دشمن خدا و اسلام (معاويه)، و خواسته و هوس پدر تبهكارت را برگزيدى.

   گفت: چنين نيست كه من خون عثمان شهيد مظلوم را مى‏ طلبم!

   عمّار گفت: هرگز چنين نيست. با اطّلاع و علمى كه درباره تو دارم گواهى مى ‏دهم كه با هيچ‏يك از كارهاى خود رضاى خداوند را طلب نمى‏ كنى و بدان‏كه اگر امروز كشته نشوى فردا خواهى مرد، و بنگر در آن هنگام كه خداوند بندگان‏ را طبق نيّت ايشان پاداش مى ‏دهد، نيّت تو چيست؟(412)

   همان‏ گونه كه خواهيم گفت بعضى از علماى سنّى مانند سيوطى در كتاب‏ هاى خود تصريح نموده ‏اند كه پيشگويى‏ هاى‏ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم درباره شهادت جناب عمّارياسر از احاديث متواتره است؛ يعنى راويان اين حديث آن‏قدر زيادند كه محال ‏است در نقل اين روايت اجتماع بر كذب نموده و دروغ گفته باشند.

   جالب توجّه است كه اين حديث حتّى از عمروعاص، بلكه از معاويه نيز نقل شده است!! با اين‏كه آنان خودشان اين ‏روايت را نقل كرده‏ اند، ولى به آن اعتنايى نكرده و برخلاف آن عمل نموده ‏اند!

   رفتار آنان برخلاف فرمايش حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم - با توجّه به آگاه بودن آن‏ ها از اين روايت - دليل بر مخالفت آنان‏ با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در مسأله خلافت و جانشينى آن حضرت است.


412) جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 131/3.

 

 

 

    بازدید : 10642
    بازديد امروز : 17367
    بازديد ديروز : 23197
    بازديد کل : 128898406
    بازديد کل : 89539186