امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
كرامتى از مرحوم شيخ انصارى

   كرامتى از مرحوم شيخ انصارى

   به عنوان نمونه يكى از كراماتى كه از استوانۀ فقاهت و فضيلت مرحوم شيخ ‏مرتضى انصارى اعلى‏ اللَّه مقامه صادر شده است ذكر مى‏ كنيم. اين كرامت را عالم‏ جليل القدر مرحوم شيخ عبدالرحيم دزفولى از آن بزرگوار ديده و آن را براى‏ ديگران نقل كرده است.

   او مى‏ گويد: من دو حاجت مهم داشتم و كسى از آن آگاه نبود. براى رسيدن‏ به آن دو، دعا مى‏ كردم و حضرت اميرالمؤمنين و حضرت اباعبداللَّه و حضرت ‏اباالفضل ‏عليهم السلام را شفيع قرار مى‏ دادم. تا آن كه در يكى از زيارات مخصوصه ازنجف به كربلا رفتم و در حرم مطهّر، آن دو حاجت را عرض نمودم، ولى هيچ‏گونه اثرى از توسّل خود نديدم.

   روزى در حرم حضرت اباالفضل ‏عليه السلام ديدم جمعيت بسيارى جمع شده‏ اند. از شخصى سئوال كردم چرا مردم اجتماع نموده‏ اند؟ گفت: پسر يكى از عربهاى بيابانى مدتى است فلج بوده، او را به قصد شفاء به حرم شريف ‏آورده‏ اند. حضرت اباالفضل‏ عليه السلام او را مورد لطف قرار داده‏ اند و او شفا يافته‏ است. اينك مردم لباسهاى او را پاره كرده و به عنوان تبرّك مى‏ برند.

   من از اين جريان حالم دگرگون شد و آه سرد از نهاد بركشيدم و به ضريح ‏مطهّر آن حضرت نزديك شدم و عرض كردم: يا اباالفضل، من دو حاجت‏ مشروع داشتم كه مكرر آن را نزد حضرت اميرالمؤمنين وامام حسين‏ عليهما السلام وشما عرض كردم و شما اعتنا نكرديد؛ ولى اين بچه بيابانى به محض اين كه به‏ شما متوسّل شد، اجابت فرموديد. از اين جريان فهميدم كه پس از چهل سال ‏زيارت و مجاورت و اشتغال به علم به اندازه يك بچه بيابانى در نظر شماها ارزش ندارم؛ لذا ديگر در اين بلاد نخواهم ماند و به ايران مهاجرت مى‏ كنم.

   اين سخنان را گفتم و از حرم بيرون آمدم و در حرم مطهّر حضرت ‏ابى ‏عبداللَّه‏ عليه السلام مانند كسى كه از آقاى خود قهر باشد، سلام مختصرى كرده و به‏ منزل بازگشتم و مختصر اسبابى كه داشتم، برداشته و به سوى نجف اشرف‏ روان شدم؛ به اين قصد كه زن و فرزند و وسايل زندگى خود را برداشته و به ‏ايران برگردم.

   چون به نجف رسيدم از راه صحن بسوى خانه روان شدم. در صحن، ملّا رحمت اللَّه خادم شيخ انصارى را ديدم، با هم مصافحه و معانقه نموديم. او گفت: شيخ تو را مى‏ خواهد. گفتم: شيخ از كجا مى‏ دانست كه من حالا وارد مى‏ شوم؟! گفت: نمى‏ دانم اين قدر مى‏ دانم كه به من فرمود: برو در صحن شيخ ‏عبدالرحيم از كربلا مى‏ آيد، او را نزد من بياور.

   با خود گفتم: مجاورين نجف روز زيارت مخصوصه را در كربلا مى‏ مانند وفرداى آن روز از كربلا حركت كرده و روز بعد به نجف مى‏ رسند و اغلب هم از راه صحن وارد مى‏ شوند؛ شايد از اين جهت به ملّا رحمت اللَّه فرموده كه مرا درصحن ببيند. با هم به خانۀ شيخ روانه شديم. چون وارد بيرونى شديم كسى ‏نبود، ملّا درب اندرونى را كوبيد. شيخ صدا زد: كيستى؟ ملّا عرض كرد: شيخ‏ عبدالرحيم را آورده‏ ام.

   شيخ تشريف آوردند و به ملّا فرمودند: تو برو. وقتى او رفت، رو به من كرد و فرمود: شما دو حاجت داريد و آنها را نام برد. من عرض كردم: آرى چنين ‏است. فرمود: امّا فلان حاجت را من بر مى‏ آورم وديگرى را خودت استخاره‏ كن، اگر خوب آمد، مقدّمات آن را فراهم مى‏ نمايم و خودت آن را انجام ده. من رفتم و استخاره كردم، خوب آمد و نتيجه را خدمت شيخ عرض نمودم. او قبول نموده و مقدّمات آن را فراهم ساخت.(14)

   اين يك نمونه از كرامات مرحوم شيخ است كه توسط عالم جليل مرحوم‏ شيخ عبدالرحيم فاش شده است. جريانات ديگرى كه از مرحوم شيخ انصارى ‏وساير شخصيتهاى بزرگ علمى و معنوى جهان تشيّع ديده شده است، بسيار زياد است كه از مجموع آنها نتيجه مى‏ گيريم:

   اولياء خدا بر اثر كتمان و داشتن ظرفيت و قابليّت نه تنها از امام عصر عجل‏ اللَّه ‏تعالى فرجه الشريف مأموريت انجام فرمايشات آن بزرگوار را پيدا مى‏ كنند؛ بلكه براثر الطاف بيكران خاندان ولايت به آنان، مى‏ توانند با ساير اهل بيت‏ عليهم السلام ارتباط داشته و دستورات آنان را انجام دهند و در كتمان آنها بكوشند.

   آنان به وسيلۀ انقطاع از اغيار از ژرفاى وجود و اعماق دل، راه را براى مقام ‏وصل به آل ‏اللَّه باز نموده‏ اند. زيرا كه «فصل» مقدّمۀ «وصل» و «وصل» نتيجۀ «فصل» است.

   بنابراين اتصال و ارتباط صاحبان اسرار، با ائمه ‏عليهم السلام مسئله ‏اى است كه ‏واقعيت دارد، گر چه آنان در كتمان آن تلاش كرده و آن را انكار مى‏ نموده ‏اند. بسيارى از جرياناتى كه از علماء بزرگ شيعه نقل شده، دلالت بر رازدارى آنان ‏مى‏ كند. جريانى را كه از كرامات مرحوم شيخ انصارى ذكر كرديم، روشنگر اين‏ حقيقت است كه ساير اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز گاهى به اولياء خدا مأموريت انجام ‏بعضى از كارها را واگذار مى‏ كنند و اسرار آنان توسط ديگران فاش مى‏ شود.نمونۀ ديگرى كه از كرامات مرحوم شيخ مى‏ آوريم، دليل بر اين واقعيت است:

   در يكى از سفرهايى كه مرحوم شيخ به كربلا مشرف شده بود، در حرم ‏مطهّر حضرت اباعبداللَّه الحسين‏ عليه السلام شخصى از اهل «سماوات»(15) خدمت ايشان‏ رسيده سلام نمود و دستش را بوسيد. عرض كرد: «باللَّه عليك انت الشيخ‏ مرتضى؟» يعنى به خدا سوگند، تو شيخ مرتضى هستى؟ شيخ فرمود: آرى.

   عرض كرد: من اهل سماوات هستم، و خواهرى دارم كه منزل او سه ‏فرسنگ از منزل ما دور است. روزى بديدن او رفتم. در برگشتن بين راه شيرى‏ عظيم ديدم اسبم از راه رفتن ماند. و در علاج آن جز توسّل به بزرگان دين‏ خودم، هيچ گونه فكرى به ذهنم راه نيافت. لذا متوسّل به ابوبكر شده يا صديق! گفتم، اثرى نديدم. پس دست به دامن دوّمى شدم، يا فاروق! گفتم نتيجه ‏اى ‏نديدم. به عثمان متوسّل شدم يا ذالنور صدا زدم جوابى نشنيدم. بعد به على بن ‏ابى طالب‏ عليه السلام متوجه شدم، گفتم: يا اخا الرسول وزوج البتول، يا ابا السبطين‏ ادركنى ولاتهلكنى. ناگاه سوارى حاضر شد در حالى كه نقاب بر صورتش بود.

   شير متوجه سوار شد و خود را بر اسب او ماليد و راه بيابان را پيش گرفت ورفت. پس سوار روانه شد و من در عقب او مى‏ رفتم، ولى اسب او آرام مى‏ رفت‏ و اسب من با آن كه مى‏ دويد، به او نمى‏ رسيد. همين طور در حركت بوديم، تا به ‏من فرمود: ديگر شير ضررى به تو نخواهد رساند و راه را به من نشان داد وفرمود: فى امان اللَّه، تو ديگر برو.

   به او گفتم: فدايت شوم، خود را معرفى كن، تا بفهمم شما كيستيد كه مرا ازهلاكت نجات داديد؟

   فرمود: همانم كه او را خواندى، منم اخو الرسول و زوج‏ البتول و ابوالسبطين على بن ابى طالب (عليهم السلام).

   عرض كردم: فدايت شوم؛ مرا به راه راست هدايت كن.

   فرمود: اعتقاد خود را درست كن.

  عرض كردم: اعتقادات درست چيست؟

  فرمود: اعتقادات شيعه.

  عرض نمودم به من تعليم كنيد.

  فرمود: برو از شيخ مرتضى بياموز.

  گفتم: او را نمى‏ شناسم.

  فرمود: ساكن نجف است، و همين خصوصياتى را كه الآن در شما مى‏ بينم، براى من فرمود.

   عرض كردم: چون نجف بروم، او را مى‏بينم؟

    فرمود: چون به نجف بروى‏ او را نمى‏ بينى. زيرا او به زيارت حسين‏ عليه السلام رفته، لكن در كربلا او را خواهى‏ ديد. اين كلام را فرمود و از نظرم ناپديد شد.

   من به سماوات رفتم و از آنجا روانۀ نجف شدم و شما را نديدم و امروز وارد كربلا شدم، اينك به خدمت شما رسيدم. حال، اعتقادات شيعه را برايم ‏بيان فرما.

  شيخ فرمود: اما اصل اعتقادات شيعه آن است كه اميرالمؤمنين على‏ بن ابيطالب‏ عليه السلام را خليفۀ بلافصل رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏ دانند و همچنين بعد از او فرزندش امام حسن‏ عليه السلام و بعد فرزند ديگرش امام حسين‏ عليه السلام صاحب اين‏ ضريح و اين بقعه و همچنين تا امام دوازدهم كه امام عصر عليه السلام است و از نظرها غائب است. اينها همه امامند و شخصى كه اقرار و اعتراف به اين عقايد نمايد، شيعه است و در اعمال هم تكليف تو همين است كه انجام مى‏ دهى از نماز وروزه و حج  و غير آن.

   عرض كردم: مرا به يكى از شيعيان بسپار كه از او بعضى از ضروريات ‏احكام را بياموزم. مرحوم شيخ او را به يكى از بزرگان سپرد و سفارش فرمود: امورى را كه منافى تقيّه است، بر او اظهار نكند.(16)

نگهبان سرت گشته است اسرار

اگر سَر بايدت رو سِرّ نگهدار

زبان دربسته بهتر، سرّ نهفته

نماند سَر چو شد اسرار گفته

   كتمان كرامات و حفظ اسرار نه تنها وسيلۀ حفظ آنها از مخالفان است؛ بلكه‏ راز مهم ديگر آن، افزايش ظرفيّت براى دسترسى به اسرار و رازهاى مهم‏تر مى‏ باشد.

   به خاطر اهميّت رازدارى اين همه اهل بيت عصمت ‏عليهم السلام به آن سفارش ‏نموده و آن را وسيله ‏اى دانسته ‏اند كه خير دنيا و آخرت براى آدمى جمع مى‏ كند.

   حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايند:

جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ في كِتْمانِ السِّرِ وَمُصادَقَةِ الْإِخْوانِ وَجُمِعَ ‏الشَّرُّ في الْإِذاعَةِ وَمُؤاخاةِ الْأَشْرارِ.(17)

خوبيهاى دنيا و آخرت جمع شده در كتمان راز و صداقت داشتن با اخيار، وبدي ها جمع شده در فاش ساختن اسرار و برادرى با اشرار.

   بزرگان ما با كتمان اسرار و نگه داشتن رازها، نه تنها خود را از اغيار حفظ مى نمودند، بلكه با انباشته شدن رازها، ظرفيّت و آمادگى خود رابراى درك اسرار مهم‏تر، افزايش مى ‏دادند و با كتمان كرامات بر قدرتهاى روحى خود مى ‏افزودند.

----------------------------------------

14) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 92.

15) سماوات قريه ‏اى است در كنار فرات بين كوفه و بصره.

16) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 96.

17) سفينة البحار: 469/2.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    بازدید : 9870
    بازديد امروز : 0
    بازديد ديروز : 88617
    بازديد کل : 129325638
    بازديد کل : 89841817