امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
آیا خلفاء اهل تسنّن به جریان سقیفه اعتقاد داشتند؟

آیا خلفاء اهل تسنّن

به جریان سقیفه اعتقاد داشتند؟

سخنان زشت خلفاء نسبت به یکدیگر دلیل بر این است که آن ها خلفاء دیگر را خلیفۀ خدا نمی دانستند و اعتقادی به سقیفه نداشتند، و اگر ارزشی برای سقیفه قائل بودند از باب سیاست بوده است نه به خاطر اعتقاد به آن.

نمونه ای از آن سخنان را که در کتب اهل تسنّن موجود است، نقل می کنیم که دلالت می کند آن ها به جریان سقیفه اعتقاد نداشته اند:

«عبدالله بن عیّاش از سعيد بن جبير نقل مى‏ كند كه مى‏ گفته ‏است: در حضور عبدالله بن عمر سخن از ابوبكر و عمر به ميان آمد. مردى گفت: به‏ خدا سوگند؛ آنان دو خورشيد و دو پرتو اين امّت بودند.

ابن عمر گفت: تو چه مى‏ دانى؟

آن مرد گفت: مگر آن دو با يكديگر ائتلاف نكردند؟

ابن عمر گفت: نه، آن ها با يكديگر اختلاف داشتند. گواهى مى‏ دهم كه‏ روزى پيش پدرم بودم و به من دستور داده بود هيچ‏كس را پيش او راه ندهم؛ در اين‏ هنگام عبدالرحمان پسر ابوبكر اجازه خواست كه پيش او آيد.

عمر گفت: حيوانك بدى است، در عين حال همو از پدرش بهتر است. اين سخن مرا به وحشت انداخت و گفتم: پدرجان؛ عبدالرحمان از پدرش بهتر است؟!

گفت: اى بى ‏مادر؛ چه كسى از پدر او بهتر نيست! به هر حال اجازه بده عبدالرحمان ‏بيايد.

او آمد و درباره حطيئه شاعر(1) با عمر سخن گفت كه از او خشنود شود. عمر او را به‏ سبب شعرى كه سروده بود زندانى كرده بود!

عمر گفت: در حطيئه كژى و بدزبانى است، مرا آزاد بگذار تا او را با طول مدّت زندان‏ راست و درست گردانم.

عبدالرحمان اصرار كرد و عمر نپذيرفت و عبدالرحمان رفت، آنگاه پدرم روى به من ‏كرد و گفت: تو تا امروز در غفلتى كه چگونه اين مردك نادان خاندان تيم (ابوبكر) بر من پيشى گرفت و خود را مقدّم  داشت و بر من ستم كرد!

گفتم: من به آنچه در اين مورد اتّفاق افتاده است علم ندارم.

گفت: پسركم؛ اميدوار هم نيستم كه بدانى.

گفتم: به خدا سوگند؛ ابوبكر در نظر مردم از نور و روشنى چشمشان محبوب‏ تر است.

گفت: آرى؛ برخلاف ميل پدرت و با وجود خشم او، ابوبكر همين‏گونه است.

گفتم: پدرجان؛ آيا در حضور مردم از كار او پرده برنمى‏ دارى و اين موضوع را براى ‏آنان روشن نمى‏ كنى؟

گفت: با اين‏كه خودت مى ‏گويى كه او در نظر مردم از روشنى چشمشان محبوب ‏تر است، در آن صورت سر پدرت با سنگ كوبيده خواهد شد.

ابن عمر مى‏ گويد: پس از اين گفتگو پدرم دليرى كرد و جسارت ورزيد و هنوز هفته ‏تمام نشده بود كه ميان مردم براى خطبه خواندن برخاست و گفت: اى مردم؛ همانا بيعت ابوبكر لغزش و شتابزدگى بود و خداوند شرّ آن را نگه داشت و هر كس شما را به چنان بيعتى دعوت كند او را بكشيد.»(2)

آیا عمر که خلیفه شدن ابوبکر را در سقیفه ستم بر خودش می داند به سقیفه اعتقاد داشته است؟ و یا از باب سیاست و نشستن بر کرسی خلافت در آینده بوده است؟


(1) جرول بن اوس كه بيشتر به همين لقب معروف است كه به سبب كوته ‏قامتى او به او داده شده است از شاعران ‏مخضرم است كه در دوره جاهلى و اسلام زيسته و ظاهراً پس از رحلت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مسلمان شده است. براى ‏اطّلاع بيشتر به ص 238 الشعر والشعراء ابن قتيبه، چاپ بيروت، 1969 ميلادى مراجعه فرماييد.

(2) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 2 / 14، جلوۀ تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 1 / 201. 

 

    بازدید : 439
    بازديد امروز : 15997
    بازديد ديروز : 21751
    بازديد کل : 128939159
    بازديد کل : 89559567