امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
ولف مسينگ در روسيه

کتاب : «امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عصر ظهور»

 

ولف مسينگ در روسيه

اين يك سند علمى هيجان انگيز است نه يك داستان. اصل اين گفتار در مجله «علم و دين» شوروى «شماره هاى ژوئيه و اوت و سپتامبر 1965» ذكرشده است و ما آن را از روى ترجمه اى كه مطبوعات فرانسه چاپ كرده اند، به فارسى برگردانده ايم مي دانيم كه مقامات علمى  شوروى به هيچ وجه به‏ نيروى ماوراء الطبيعه و روح و غيب گوئى  اعتقادى ندارند، و با اين همه آنان‏ نتوانسته اند استعداد غيبگوئى بزرگترين پيشگوئى دنيا يعنى دو لف مسينگ را انكار كنند، و در يكى از معتبرترين مجلات علمى خود مقاله بسيار مفصلى‏ را به زندگى  عجيب و استثنائى اين مرد اختصاص داده اند.
اين مقاله خاطرات «ولف مسينگ» است، مسينگ باصطلاح علمى يك «تله ‏پاتيست» است يعنى افكار و انديشه هاى ديگران را از فاصله بسيار دور مي خواند و حوادثى را كه هنوز وقوع نيافته، پيش بينى مي كند.
او در يك موزيكهال شوروى با استعداد عجيب غيبگوئى خود تماشاگران ‏را متحير مي سازد همچنين همراه گروهى از بهترين روانشناسان شوروى به ‏تجربيات علمى مي پردازد.
دانشمندان شوروى مى‏ خواهند با مطالعه بر روى مغز مسينگ و قدرت‏ غيبگوئى او، يكى از مهمترين راز هاى روح بشر يعنى «تله پاتى» را كشف كنند «ولف مسينگ» به هيچ وجه ادّعاى پيغامبرى ندارد و نمى ‏داند كه چگونه‏ صاحب پيشگويى شده است.
بهر حال خاطرات بزرگترين غيبگوى جهان مخصوصاً از اين جهت‏ خواندنى و جالب توجّه است كه از طرف دانشمندان شوروى مورد تاييد قرارگرفته است دانشمندانى كه معمولا غيبگوئى و پيشگوئى را قبول ندارند.
«ولف مسينگ» مي نويسد: وقتى كه تانكها و زره پوش هاى آلمانى روز اول‏ سپتامبر سال 1939 از مرزهاى لهستان گذشتند من در لهستان بودم، نازى ها براى سر من 200/000 مارك  (در حدود چهارصد هزار تومان) جايزه تعيين ‏كرده بودند و البته حق داشتند زيرا دو سال پيش از حمله هيتلر به لهستان، يعنى‏ در سال 1937 من در مقابل هزاران تماشاگر يك تأتر در شهر ورشو، علنا اعلام ‏كرده بودم كه هيتلر با وضع فجيعى خواهد مرد.
من مي دانستم كه هيتلر آدمى خرافاتى است و خيال مي كردم كه اعلام‏ چگونگى پايان زندگى او، شايد او را بر سر عقل آورد.
هيتلر به عقايد غيبگويان ايمان داشت. يكى از نزديكترين دوستان وى «هانوسن» غيبگوى مخصوص هيتلر بود كه در همه جا همراه او ديده مي شد. «ها توسن» را من خوب مي شناختم، او يهودى بود و با اين همه هيتلر او را نكشته ‏بود، زيرا ها نوسن توانسته بود اعتماد هيتلر را جلب كند. ژنرال هاى آلمانى‏ كه ‏هيتلر را بازيچه دست خود ساخته بودند، هر بار كه مى‏ خواستند انجام عملى ‏را بعهده هيتلر بگذارند به «هانوسن» مراجعه مي كردند و او نيز بعنوان الهامات ‏غيبى، دستورات ژنرال ها را به هيتلر مى قبولاند. «هانوسن» مخلوط عجيبى‏ بود از يك حقه باز ماهر و يك غيبگوى واقعى. او براستى از استعداد خود براى كلاهبردارى و حقه بازى ‏و حتى  براى گول زدن هيتلر استفاده می كرد. بعدها او  نيز چون همه يهوديان، بدستور هيتلر كشته شد.
بارى، وقتى شنيدم كه براى سر من دويست هزار مارك جايزه تعيين‏ كرده ‏اند، سعى كردم از چشم مأمورين هيتلر دور باشم . ريش درازى گذاشتم و خودم را نقاش خواندم يك روز در خيابان كنار ديوارى ايستاده بودم و آگهى ‏بزرگى  را كه در آن عكس من و جايزه اى را كه براى سر من تعيين كرده‏ بودند چاپ شده بود، مى خواندم در همين لحظه يك افسر آلمانى بمن نزديك ‏شد و گفت دارى عكس خودت را تماشا مى‏ كنى؟ ولف ميسينگ خود تو هستى. و تو خبر مرگ پيشواى ما را پيش بينى كرده اى.»
بدينسان من دستگير شدم و در نخستين بازجوئى، يك افسر آلمانى چنان‏ مشتى بر صورتم زد كه شش دندانم شكست و وقتى دهانم را باز كردم، شش‏ دندانم همراه خون بسيارى بر دامنم ريخت. آنگاه مرا بيهوش دربك سلول ‏انفرادى انداختند. در آنجا سعى كردم از قدرت استثنائى خود استفاده كنم. با استفاده از نيروى « تمركز اراده و توانستم نگهبان خودم را بدرون سلول خود بكشم. بعد او را هيپنوتيز كردم و در حالى كه خوابيده بود او دستور دادم كه‏ همچنان بى‏ حركت بماند. آنگاه از زندان بيرون آمدم و فرار كردم.
بعدها سازمان نهضت مقاومت لهستان مرا از ورشو فرارى داد. آنها مرا توى عرابه اى پر از علف و يونجه گذاشتند و از دست جلادان هيتلر نجات‏ دادند.(1)

 


(1) روانشناسى هيپنوتيزم: 214.


 

    بازدید : 14687
    بازديد امروز : 15605
    بازديد ديروز : 23197
    بازديد کل : 128894886
    بازديد کل : 89537424