امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
توطئه عمر در تشکیل شورای شش نفره برای كنار زدن حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

توطئۀ عمر در تشکیل شورای شش نفره

برای كنار زدن حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام

   عبدالفتاح عبدالمقصود که از نویسندگان اهل تسنّن است در اين‏ باره مى‏ نويسد: عمر بر طبق خواست خود - نه تجربه و معرفت - وصيّت‏ كرد و آنچه از نزديك در شخصيّت پسر ابى طالب ‏عليه السلام ديده و سنجيده بود، ناديده گرفت. گرچه در اين وصيّت شخص معيّنى را برنگزيد، ولى با نقشه‏ اى كه رسم كرد خلافت را آن چنان‏ در ميان شش نفر محدود ساخت كه از آن‏ ها تجاوز نكند و به يك تن از آن جمع تعلّق گيرد.

   با اين نقشه، آيا مى‏ توان گفت كه حضرت على‏ عليه السلام را محدود نساخته بود؟ اگر صريحاً دستور نداد، ولى به طور غير مستقيم راه او را براى زمامدارى بست، و با ديگران براى از بين‏ بردن حق اين مرد هاشمى كه مورد حسد بود، همدست شد.

   او اعلام نكرد كه بايد على‏ عليه السلام از خلافت بركنار باشد، ولى با قرين ساختن او با آن اشخاص نشان داد كه از نظر او على‏ عليه السلام با آن‏ ها يكسان است و از نظر مقام و شأن بر آن‏ ها برتری دارد. با اين انتخاب و اعلام بسى واضح بود كه باز دست على ‏عليه السلام از خلافت كوتاه مى‏ ماند.

   اكنون بگذريم نام اين چند تنى كه قرين هم قرار داد، به زبان آريم و وضع آن‏ ها را در صف كينه‏ توزان بشناسيم ... ترديدى نيست كه اين چند تن، يا از شاخه ‏هاى درخت كينه و حسد بودند، يا در سايۀ اين درخت شوم پرورش يافته بودند. بهترين اين شش نفر - بر حسب خويشاوندى - زبير پسر عمّۀ آن حضرت بود. با اين نسبت نزديك، خوش ‏قلبى او با حضرت‏ على‏ عليه السلام پيوسته آلوده به حسد و بد دلى بود. گفتار و رفتار گذشته‏ اش با آن حضرت معروف، و آينده‏ اش با معركۀ خون و كشتار ديده مى‏ شود.

   عمر عمداً يا بدون تدبير، كينه ‏هاى ديرينۀ قريش را بر سلالۀ هاشم برانگيخت و با قرار دادن شورا در بين اين پنج نفر راهى پيش آورد كه پايان آن شكست دادن و عقب راندن‏ على‏ عليه السلام بود.

   چگونه بنى تميم دل به آن حضرت پاك مى‏ داشت و به خلافت او تن مى‏ داد، با آن‏كه على ‏عليه السلام معارض مقام شيخ آن‏ ها، ابوبكر بود. اين طلحه تميمى است كه اكنون براى انتخاب‏ خليفه حق رأى دارد، با اين حساب، آيا او از اين حقّ رأى، براى تلافى استفاده نمى‏ كند؟ مگر كينه‏ هاى اموى از ميان رفتنى بود؛ آن كينه‏ هايى كه در ساليان‏ دراز ريشه دوانيده و از پدر به اولاد به ارث رسيده بود. آن‏ ها هميشه منتظر فرصت بودند تا از سلالۀ هاشم خونخواهى كنند و براى شكست دادن سلالۀ هاشمى در اين شوراى عُمَرى همين بس كه طلحه تميمى و عثمان اموى صاحب رأى بودند.

   اين خليفه زخم‏ خورده و در بستر مرگ خفته، نقشۀ شورا را چنان طرح كرد كه قواى عصبيّت‏ هاى قومى يكسره در برابر على ‏عليه السلام بسيج شد. او سعد بن ابى وقّاص وعبدالرحمن بن عوف را هم از اعضاى اين شورا قرار داد. اين‏ دو نفر از قبيلۀ بنى زهره بودند و نسبتشان به بنى‏ اميّه مى‏ رسيد. سعد از جانب مادرش «حمنه» دختر سفيان، و عبدالرحمن از جانب همسرش امّ كلثوم دختر عقبه خواهر عثمان. با اين شورا آيا ديگر فرصت و اميدى براى خلافت حضرت على‏ عليه السلام‏ باقى بود؟...

   كدام‏يك از تيره‏ هاى قريش - در حالى ‏كه داوران اين انجمن ساختگى دشمنان او بودند - با او با عدالت و انصاف رفتار مى‏ كرد؟

   وصيّت عمر بدين شورا مانند قراردادى رسمى بود كه با استناد به آن مرد مظلومى مانند على ‏عليه السلام بايد مغلوب مى‏ شد.

  اين تحليل و قضاوت يكى از دانشمندان و نويسندگان سنّى مذهب معاصر دربارۀ تركيب شورا و توطئۀ كنار زدن على ‏عليه السلام از مقام الهى خود بود. قضاوت به خوانندگان گرامى‏ واگذار مى‏ شود تا با وجدان بيدار خود ببينند كه مردمان دنياطلب با آن يگانۀ مظلوم تاريخ و افتخار بشريّت چگونه رفتار كرد!(1)

___________________

(1) تاريخ اسلام (محّلاتى): 1 /  258.

 

 

 

 

    بازدید : 3668
    بازديد امروز : 18459
    بازديد ديروز : 21751
    بازديد کل : 128944083
    بازديد کل : 89562030