پيشگويى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله
از كشته شدن ذوالثديه در جنگ نهروان
ابراهيم بن ديزيل در كتاب «صفين» از قول اعمش، از زيد بن وهب نقل مى كند: چون حضرت على عليه السلام خوارج را با نيزه ها از پاى درآورد، فرمود: جسد ذوالثديه را پيدا كنيد، و آنان سخت به جستجوى آن برآمدند و آن را در زمين پست و ناهموارى در زير ديگر گشتگان پيدا كردند و پيش حضرت على عليه السلام آوردند و بر سينه اش موهايى چون سبيل گربه روييده بود، آن حضرت تكبير گفت و مردم هم از شادى همراه او تكبير گفتند.
او همچنين از مسلم ضبى، از حبّة عرنى نقل مى كند كه مى گفته است: ذوالثديه مردى سياه و بويناك بود، دستى همچون پستان زنان داشت كه چون آن را مى كشيدند به بلندى دست ديگرش مى رسيد و چون آن را رها مى كردند جمع مى شد و به شكل پستان زن درمى آمد. و بر آن موهايى همچون سبيل گربه روييده بود؛ چون جسد او را پيدا كردند آن دستش را بريدند و بر نيزه اى زدند، و على عليه السلام با صداى بلند مى فرمود:
خداوند راست گفت و رسولش درست ابلاغ كرد.
و تا پس از عصر، او و يارانش همچنين اين كلمه را مى گفتند تا هنگامى كه خورشيد غروب كرد يا نزديك بود غروب كند.
ابن ديزيل همچنين روايت مى كند كه چون كاسه صبر على عليه السلام در جستجوى جسد ذوالثديه لبريز شد، فرمود:
استر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را بياوريد.
آن را آوردند سوار شد و مردم از پى او روان شدند و كشته ها را نگاه مى كردند و مى فرمود: كشتگان به رو درافتاده را به پشت برگردانيد، و آنان كشتگان را يكى يكى بررسى كردند تا جسد او را پيدا كردند و على عليه السلام سجده شكر به جا آورد.
و گروه بسيارى روايت كرده اند كه چون على عليه السلام استر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را خواست تا سوار شود فرمود: آن را بياوريد اين استر راهنما خواهد بود. و سرانجام استر، كنار پشته اى از جنازه ها ايستاد و جسد ذوالثديه را از زير جنازه ها بيرون كشيدند.
عوام بن حوشب، از پدرش، از جدّ خود يزيد بن رويم نقل مى كند كه مى گفته است: على عليه السلام روز جنگ نهروان فرمود:
امروز چهار هزار تن از خوارج را مى كشيم كه يكى از ايشان ذوالثديه خواهد بود.
و چون خوارج زير آسياى جنگ آرد شدند و حضرت على عليه السلام تصميم گرفت جسد او را پيدا كند، من هم از پى آن حضرت روان بودم. حضرت على عليه السلام به من دستور داد براى او چهار هزار تير نى بريدم، آنگاه بر استر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سوار شد و به من فرمود: بر هر يك از گشتگان يك نى بينداز.
من در اين حال پيشاپيش حضرت على عليه السلام حركت مى كردم و او از پى من مى آمد و مردم از پى او روان بودند و همچنان بر هر كشته اى يك نى مى نهادم تا آنكه فقط يك نى در دست من باقى ماند، من به آن حضرت نگريستم و ديدم چهره اش افسرده است و مى فرمايد: به خدا سوگند؛ من دروغ نمى گويم و به من دروغ گفته نشده است.
ناگاه در جاى گودى صداى ريزش آب شنيديم، فرمود: اينجا را جستجو كن.
جستجو كردم و ديديم كشته اى در آب افتاده است، يك پاى او را در دست گرفتم و كشيدم و گفتم: اين پاى انسانى است، حضرت على عليه السلام هم شتابان از استر پياده شد و پاى ديگر جسد را گرفت و با يكديگر آن را بيرون كشيديم و چون آن را روى خاك نهاديم معلوم شد جسد ذوالثديه است.
حضرت على عليه السلام با صداى بسيار بلند تكبير گفت و سپس سجده شكر بجا آورد و همه مردم تكبير گفتند.
بسيارى از محدّثان روايت كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم روزى به ياران خود فرمود:
همانا يكى از شما در مورد تأويل قرآن جنگ خواهد كرد؛ همانگونه كه من در مورد تنزيل قرآن جنگ كردم.
ابوبكر گفت: اى رسول خدا؛ آن كس منم؟
فرمود: نه.
عمر گفت: آيا من هستم؟
فرمود:نه؛ آن كسى است كه كفش را پينه مى زند.
و سپس به على عليه السلام اشاره فرمود(456).(457)
اين روايت، تأييد حق بودن جنگهاى اميرالمؤمنين عليه السلام و گمراهى كسانى است كه با آن حضرت مى جنگيدند؛ چه آنها ناكثين باشند يا قاسطين يا مارقين.
456) براى اطّلاع بيشتر در مورد اين حديث و منابعى كه در آنها آمده است، به «فضائل الخمسة من الصحاح الستّة: 349 - 354/2 چاپ سومّ بيروت 1373 ق مراجعه شود.
457) جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 389/1.
بازديد امروز : 3159
بازديد ديروز : 102722
بازديد کل : 135176460
|