امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
ترجمهٔ كتاب‏ هاى خارجى

ترجمهٔ كتاب‏ هاى خارجى

   نفوذ يهوديان و مسيحيان در دربار بنى ‏اميّه همچنان ادامه يافت تا به آنجا كه كتاب‏ هاى آن‏ ها و فيلسوفان يونانى به‏ عربى ترجمه شد. همچنين نوشته‏ هايى درباره كيميا به زبان عربى انتقال داده شد و در اختيار افراد قرار گرفت.

   هر چند عدّه ‏اى مأمون را عامل انتقال كتاب‏ هاى مذاهب ديگر به زبان عربى مى ‏دانند و برخى منصور را واسطه اين كار مى‏ دانند، ولى ظاهراً هر چند اين‏ دو در ترجمه كتاب‏ هاى خارجى به زبان عربى دست داشته‏ اند، ولى اين كار را آنان آغاز نكرده‏ اند؛ بلكه قبل از آن‏ ها خالد بن يزيد اين كار را شروع كرده است.

   در كتاب «نظام ادارى مسلمانان در صدر اسلام» مى‏ نويسد:

   «جاحظ در «البيان والتبيين»(322) گويد: خالد بن يزيد بن معاويه، خطيب و شاعرى بود با بلاغت تمام، و او نخستين كسى ‏است كه كتاب‏ هاى ستاره‏ شناسى، پزشكى و كيميا را ترجمه كرد (يعنى برايش ترجمه كردند).

   ابن ابى الحديد در «شرح نهج البلاغه»(323) گويد: خالد بن يزيد بن معاويه، نخستين كسى است كه به مترجمان و فيلسوفان عطا داد و اهل حكمت و صاحبان فنّ و مترجمان را به خود نزديك ساخت. خالد در سال 85 در گذشته كه هنوز معدودى از صحابه زنده بوده ‏اند.

   از صلاح الدين صفدى نقل است كه مأمون مبتكر ترجمه نيست؛ بلكه خيلى پيش از او اين كار آغاز شده بود. يحيى ‏بن خالد «كليله و دمنه» را از فارسى به عربى درآورد و از كتاب هاى يونانى، «مجسطى» را براى او ترجمه كردند.

   نيز مشهور اين است كه خالد بن يزيد بن معاويه به سبب علاقه شديد به كيميا، نخستين كسى است كه كتاب‏ هاى‏ يونانى را به عربى درآورد.

   گفته ‏اند: براى خالد كتاب‏ هايى در پزشكى و ستاره‏ شناسى ترجمه كردند. البتّه بعضى هم گفته ‏اند نخستين كسى كه‏ برايش از پزشكى و ستاره‏ شناسى ترجمه شد، منصور عبّاسى است و خالد فقط شيفته كيميا بوده است و رساله‏ هايى در آن‏ باب دارد و آن فنّ را از راهبى موسوم به «مريانس رومى» آموخت.

   در «كشف الظنون» (324) آمده است: خالد بن يزيد بن معاويه معروف به حكيم آل مروان (حكيم آل اميّه) خاطرخواه كيميا شد. پس گروهى از فيلسوفان را احضار نمود و امر كرد كيميا را از يونانى به عربى برگردانند و اين نخستين ترجمه در عالم اسلام است.

   در كتاب «الأوائل» سيوطى آمده است: اوّل كسى كه پزشكى و ستاره‏ شناسى برايش به عربى ترجمه شد، خالد بن يزيد وبعضى گفته ‏اند منصور بود.

   ابن النديم گويد: كيميا در زمان خالد بن يزيد در اسكندريّه رايج بود. پس خالد گروهى از جمله «اسطفار» راهب ‏رومى را احضار نمود(325).

   در «اخبار الحكماء» قفطى آمده است كه ابن السندى در كتابخانه قاهره يك كُره مسى ديد كه بر آن نام امير خالد بن يزيد نگاشته شده بود.

   بدين‏ گونه، نظر ابن خلدون مبنى بر نزديك بودن خالد به بدويّت و دور بودنش از علوم و صناعات، به ويژه كيميا كه ‏نيازمند شناخت طبايع است، رد مى‏ شود.

   ابن النديم كه به زمان خالد نزديك‏تر از ابن خلدون بوده، گويد: كيميا در زمان خالد رايج بوده است.

   در «تاريخ آداب اللّغة العربيّة»(326) آمده است كه در دوران مروان، پزشكى به نام «ماسرجويه» كه سريانى يهودى‏ مذهب ومقيم بصره بود، كتاب طبّى «كُناش» (حاوى) نوشته كشيش امرون بن اعين را از سريانى به عربى ترجمه كرد و زمانى كه‏ عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد، آن كتاب را در خزانه يافت؛ بعضى او را تشويق كردند بيرونش آرد تا مورد استفاده‏ مسلمانان قرار گيرد. عمر بن عبدالعزيز چهل روز استخاره كرد تا آن كتاب را بيرون آورد و در دسترس قرار داد.

   در «شفاء الغليل» آمده است كه «كُناش» بر وزن غُراب، لفظى سريانى است به معناى مجموعه تذكره، و در كتاب‏هاى‏ حكما به اين كلمه زياد برمى‏ خوريم.»(327)

   بديهى است راهبانى همانند مريانس رومى و اسطفار رومى - كه با خالد بن يزيد در ارتباط بوده ‏اند - در افكار و انديشه ‏هاى همنشينانشان تأثيرى بسزا داشته ‏اند؛ به ويژه خالد بن يزيد كه فرزند يزيد و نوه ميسون مسيحى بوده است.

   هرچند خالد بن يزيد كرسى‏ نشين خلافت غاصبانه نگرديد، ولى پس از او مروان و ديگران و پس از آنان بنى ‏العبّاس‏ مانند منصور و مأمون - كه مدّعى خلافت بودند - راه او را ادامه دادند. اين كار سئوال مهمّى را در اذهان افراد حقيقت‏ جو به ‏وجود مى ‏آورد.

   آن سئوال اين است: اگر اين‏گونه افراد كه مدّعى خلافت بودند و خود را جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و خليفه خداوند مى‏ دانستند، ادّعاى آنان دروغ بوده است، چرا مسلمانان به آنان احترام بگذارند و آنان را خليفه خداوند بدانند، و اگر خليفه خداوند بوده ‏اند، چرا هيچ‏گونه امتيازى بر ديگران نداشتند تا جايى كه براى بدست آوردن علم و دانش دست نياز به‏ سوى يهوديان و مسيحيان دراز نمايند؟


322) البيان والتبيين: 126/1.

323) شرح نهج البلاغه: 476/3.

324) كشف الظنون: 477/1.

325) الفهرست: 242 و 244.

326) تاريخ آداب اللغة العربية: 233/1.

327) نظام ادارى مسلمانان در صدر اسلام: 333.

 

    بازدید : 7184
    بازديد امروز : 34476
    بازديد ديروز : 89361
    بازديد کل : 129396044
    بازديد کل : 89877780