امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
اختلافات عقيدتى راهى مهم براى نابودى مسلمانان

اختلافات عقيدتى

راهى مهم براى نابودى مسلمانان

   از آن‏جا كه دولت اموى، رسماً گامى به سوى راه و سنّت پيشينيان برداشته بود، اهل كتاب نيز گامى اضافى برداشتند كه‏ با اهداف فسادانگيزشان همسو بود. آنان شتابان به طرح و ترويج جريانى ضد جبرى‏ گرى پرداختند و كوشيدند به امّت از آن‏ خوراك فكرى تازه ‏اى عرضه كنند.

   هدف اصلى اين كار آن بود كه مسلمانان را ميان دو جريان كاملاً معارض قرار دهند و بدين ترتيب آنان را دچار سرگردانى و سرگشتگى كنند و اجازه ندهند كه هرگز به حقيقت كه قوام فطرت به آن است، دست يابند.

   انديشه اصلى اين روي كرد قدرى آن بود كه «همه افعال انسان، نتيجه اراده او است كه از اراده خداى سبحان مستقل‏ است.»(316)

   اين انديشه، كاملاً با انديشه جبرى‏گرى تعارض داشت و در حالى‏ كه جبريان بر آن بودند كه انسان چونان سنگ تيپاخورده ‏اى اسير تندباد حوادث است و هيچ اختيارى از خود ندارد و در نتيجه آدمى را به تسليم و تن دادن در برابر حاكمان‏ دعوت مى ‏كردند و مدّعى بودند كه تقدير الاهى از ازل بر آن تعلّق گرفته است كه محكوم طاغيان باشند و به گفته شاعر:«قلم قضا بر آن‏چه خواهد بود، رفته است. پس تحرّك و سكون از سوى تو يكسان است. كوشيدنت براى به دست آوردن‏ روزى، جنون است. حال آن ‏كه جنين در رحم و غشاى خود، روزى داده مى‏ شود.(317)»

   درست در زمانى كه جبريان چنين آموزه ‏اى را ترويج مى ‏كردند، قدريان در خط مقابل آن حركت مى كردند و هدفشان آن‏ بود تا مردم را درگير مسائلى از اين دست كنند و آتش مجادلات را برافروزند و در همه حال نتيجه به سود اهل كتاب بود.

   شيخ ابوزهره درباره نخستين كسى كه از قدَر سخن گفت و ميخ اين جريان را در زمين كوفت، مى ‏گويد: «نخستين‏ كسى كه درباره قدر سخن گفت، مردى از اهل عراق بود كه نخست مسيحى بود، سپس مسلمان گشت و پس از آن مجدّداً مسيحى گشت. معبد جهنى و غيلان دمشقى نيز اين انديشه را از او فرا گرفتند.(318)»

   امويان از اين جريان، آن‏چه را با طرح‏ هاى سياسى آنان در زمينه خلافت و اسماء و صفات خدا سازگار بود، برگرفتند و سپس به سركوب پيروان اين انديشه پرداختند و در اين جريان كسانى كشته شدند و كسانى گريختند. ليكن اين مكتب ‏از ميان نرفت و پس از آن فرقه ‏هاى بسيارى در بصره باقى ماند و گسترش يافت و نزد كسانى به مكتبى نزديك به تفكّر ثنوى و اعتقاد به دو قدرت نور و ظلمت، تبديل گشت(319).(320)

   از جريانات گذشته روشن مى‏شود كه نه ‏تنها اختلافات عقيدتى و فكرى باعث تفرقه و جدايى ميان مردم و در نهايت‏ ابقاء حكومت اموى بود، بلكه باعث مى‏ شد عدّه ‏اى از مردم بر اثر اين اختلافات و درگيرى‏ ها جان خود را از دست داده و كشته شوند.

   بديهى است كشته‏ شدن ملّت مسلمان به دست يكديگر به وسيله شعله ‏ور شدن آتش جنگ و كشتار در ميان آنان، هدف ديرين يهوديان و آرزوى مسيحيان بوده است.

   اگر در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دشمنان دين به جنگ مسلمانان مى‏ رفتند و با كشته شدن لشكريان خود مسلمانان را به‏ كشتن مى ‏دادند، در زمان بنى‏ اميّه بدون لشكركشى و كشته شدن خودشان، آنان را به جان يكديگر مى‏ انداختند و خود نظاره‏ گر نابودى و كشتار ملّت مسلمان بودند.

   يهود و نصارا نقشه‏ هايى را طرّاحى مى‏ كردند تا مسلمانان به تفرقه و در نتيجه كشتار يكديگر دست زنند و امويان‏ مجرى طرح‏ هاى شوم يهود و نصارا بودند.


316) تاريخ المذاهب الإسلاميّه: 111، تاريخ الفرق الإسلاميّه: 79.

317) تاريخ الفرق الإسلاميّه: 81.

318) تاريخ المذاهب الإسلاميّه: 112، تاريخ الفرق الإسلاميّه: 40.

319) تاريخ المذاهب الإسلاميّه: 117.

320) از ژرفاى فتنه‏ ها: 472/2.

 

 

 

    بازدید : 7187
    بازديد امروز : 46171
    بازديد ديروز : 89361
    بازديد کل : 129419432
    بازديد کل : 89889475