امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
قدريّه، جبريّه و مرجئه در زمان بنى ‏اميّه

قدريّه، جبريّه

و مرجئه در زمان بنى ‏اميّه

   در كتاب «تاريخ تحليلى اسلام» مى ‏نويسد: در دوره حكومت امويان از نيمه دوّم سده نخست به بعد نحله(265)هاى فكرى‏ پديد آمد كه غالباً مركز آن عراق بود. علّت آن اين است كه بعضى شهرهاى عراق و از جمله كوفه محلّ برخورد عقيده‏ ها و فكرهاى مختلف فلسفى و دينى گرديد. گويا نخستين بحثى كه در گرفت، اين بود كه: آيا مردمان در كار خود مختارند ويا مجبور؟ و طرفداران اين دو فكر، قدريّه و جبريّه نام گرفتند.

   نشانه پيدايش اين بحث را بين مسلمانان پس از جنگ صفّين مى ‏بينيم كه كسى از اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام پرسيد: ما به ‏اراده خود بدين جنگ رفتيم و يا مجبور بدان بوديم؟

   از اين پس، هر گروه در تأييد عقيده خود و سرزنش دسته مخالف به حديث‏ هايى توسّل جست.

   در دوره حكومت امويان مكتب ديگرى تأسيس شد كه «مُرْجئه» نام يافت. امويان از اين دسته براى توجيه ستمكارى‏ هاى‏ خود استفاده كردند. چنان‏ كه گفتيم دسته ‏اى از خوارج مرتكب گناهان كبيره را جاويدان در دوزخ مى‏ دانستند. درمقابل،«مرجئه» مى ‏گفتند: كار اين دسته را به خدا بايد واگذاشت. عذر آنان اين بود كه اگر در اين باره سختگيرى شود، جمعيّت ‏مسلمانان به تفرقه خواهد كشيد. اينان با چنين طرز تفكّر، كار معاويه و ديگر خلفاى اموى را در كشتن مردم پارسا وغارت‏ هاى آنان در كوفه و بصره و ديگر شهرها تأييد مى‏ كردند.

   مرجئه اساس فكر خود را از اين آيه گرفته بودند كه: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِاللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»(266).

   از برخورد تفكّر جبريّه و قدريّه و مرجئه مكتب فكرى ميانه‏ روى به نام معتزله پديد آمد. گويند: علّت پيدايش اين‏ طرز تفكّر اين بود كه حسن بصرى مرتكب گناهان كبيره را در حكم كافر مى‏ دانست، امّا يكى از شاگردان او به نام «واصل‏ بن عطا»  نظرى ديگر داشت و مى ‏گفت: چنين كس در منزلى ميان كفر و ايمان قرار دارد.

   گويند: چون واصل بن عطا از استادش جدا شد، حسن گفت: «اعتزلَ منّا»؛ از ما كناره گرفت.

   درباره سبب اين نامگذارى نظرهاى ديگرى نيز داده ‏اند.(267)


265) روش فكرى در مسائل اعتقادى؛ مذهب.

266) سوره توبه، آيه 106: «و دسته ديگر، به فرمان خدا واگذار شده‏ اند يا عذابشان كند يا ببخشد و خداى دانا حكيم است».

267) تاريخ تحليلى اسلام: 228.

 

 

 

 

 

 

    بازدید : 7493
    بازديد امروز : 0
    بازديد ديروز : 61916
    بازديد کل : 129450921
    بازديد کل : 89905220