امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
دولت شوروى لقب پرفسور به او داد

کتاب : «امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عصر ظهور»

 

دولت شوروى لقب پرفسور بمن داد

مأمورين شوروى ، تجربيات ديگرى را نيز از من خواستند . مشكل تر از همه اين بود كه مي خواستند من از اطاق يك مأمور عالي رتبه بدون ورقه خروج‏ بيرون بيايم. اين اتاق را سه مأمور پليس محافظت مى‏ كردند و قبلا به هر سه نفر آن ها سفارش كرده بودند كه به توجه و دقت خود بيفزايند .
با اين ‏همه من با استفاده از «تمركز فكر» توانستم بدون برگ خروج از اطاق ‏مأمور عالى ‏رتبه دولتى بيرون بيايم و سه مأمور پليس نيز مانع خروج من‏ نشوند.
وقتى مأمورين شوروى بعد از تجربيات فراوان فهميدند كه بك حقه باز نيستم ويراستى داراى نيروى تله ‏پاتى هستم ، مرا آزاد گذاشتند تا هر كجا كه ‏مى ‏خواستم به نمايش هاى غيبگوئى خود ادامه دهم وقتى روز 22 ژوئن  1941 آلمان به شوروى حمله كرد، من سعى كردم وارد ارتش شوروى بشوم و با هيتلر بجنگم. اما پزشكان ارتش ، از سلامت من نگران بودند و  نگذاشتند كه به‏ جبهه بروم. كم كم شهرت من بعنوان يك غيبگو چندان بالا گرفت ، كه پول ‏زيادى در آوردم و با همين پول توانستم در سال 1944 يك هواپيماى ، شكارى ‏به ميهن خودم شوروى هديه كنم اين هواپيما سرنوشتى قهرمانى پيدا كرد وسبب شد كه دولت شوروى بمن نيز مدال افتخار داد مدالى كه شايسته اش ‏نيستم ، اما يكى از بهترين و عزيز ترين يادبودهاى من است. من حالا هم مجله «خلبان بالتيك شماره 22 ماه مه 1944 را دارم در اين شماره خلبان معروف ‏شوروى «كاوالف» شرح داده است که چگونه با هواپيماى اهدائى من شش ‏هواپيماى دشمن را ساقط كرده است. در همين شماره ، فرمان دولت شوروى ‏در باره من نيز چاب شده است.
فرمانى كه طبق آن بمن لقب و عنوان «پروفسور» داده شده است و البته من ‏به هيچ وجه خودم را يك پروفسور نمى ‏دانم.
بارى، از آن هنگام ببعد زندگى من پر از صدها ماجرا شد.
من در محافل گوناگون شوروى راه يافته و فى المثل در سال 1942، با «آلكسى تولستوى، نويسنده مشهور شوروى و نوه ولئون – تولستوى» مشهور ملاقات كردم او در شهر «تاشكند» خانه زيبايى داشت و هميشه‏ روشنفكران و نويسندگان شوروى به خانه ‏اش رفت و آمد مى‏ كردند. من هم‏ بدانجا مى‏ رفتم و در همانجا و با زن ماكسيم گوركى و بسيارى ديگر از نويسندگان و رجال شوروى آشنا شدم آن ها نيز با دقت فراوان تجربيات غيبگونى مرا مى ‏ديدند و تحسين مى ‏كردند، اما در عوض دانشمندان شوروى، باز هم با شك و ترديد بمن نگاه مى‏ كردند. آنها بارها كميسيون هاى مفصلى ‏براى تحقيق درباره نيروهاى استثنائى روح من تشكيل دادند و وقتى مجبور شدند به صحت اين نيروها اعتراف كنند در تجزيه و تحليل وشرح علل آن واماندند، استالين شخصا با اصرار تمام از فرهنگيان علوم شوروى مى‏ خواست ‏كه درباره من تحقيق كنند و بگويند كه چگونه من صاحب استعداد غیبگوئى‏ شده ام و آيا غيب گوئى هاى من با فلسفه مادى كه هرگونه نيروى ماوراء الطبيعه را انكار مى‏كند، جور در مى‏آيد يا نه ، پروفسور «پتروشوسكى» ، ودكتر «باروشوسكى» گزارشات مفصلى درباره استعداد تله پاتى من به استالين ‏دادند. اما آنان هرگز نتوانسته اند بطريق علمى شرح دهند كه چگونه و به چه ‏علّت من از پشت ديوارهاى ضخيم و از راه دراز فكر مردم را مي خوانم و يا چگونه اراده خود را بر آن ها تحميل مى ‏كنم بى آنكه بك كلمه با آنها حرف زده ‏باشم.(1)

با دو  جريانى كه نقل كرديم واضح مى‏ شود كه انسان داراى قدرت‏ هاى‏ عظيمى است كه در وجود او نهفته است، آنچه مهمّ مى‏ باشد اين است كه انسان‏ آن قدرت ‏ها را به راه اندازد و به كار گيرد. و همانگونه كه حضرت اميرالمؤمنين‏ على علیه السلام در فرمان عمومى خود كه نقل كرديم فرموده ‏اند:

انّ لكم نهاية فانتهوا إلى نهايتكم.
يقيناً براى شما نهايتى است خود را به نهايتتان برسانيد.

بديهى است قبل از عصر ظهور اصحاب خاصّ اهل بيت علیهم السلام كه بزرگترين‏ شخصيت‏ هاى جهانند به نهايت خود رسيده‏ اند امّا عموم مردم كه حضرت‏ اميرالمؤمنين علی علیه السلام در فرمان عمومى خود دستورِ به نهايت رسيدن انسان را صادر فرموده ‏اند، در عصر ظهور حضرت بقية الله الاعظم عجّل الله تعالى فرجه واقع‏ مى‏ شود.

نكته مهمّى كه توجّه به آن لازم مى ‏باشد خطبه حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام كه در نهج البلاغه درباره آفرينش جهان و علّت بعثت انبياء الهى فرموده ‏اند.

آن حضرت در ضمن خطبه مى‏ فرمايند:

فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ، لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ،وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ، وَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ، وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ، وَيَرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ.(2)

خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چند گاه، متناسب باخواسته‏ هاى انسان‏ ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به ‏پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت‏ هاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت را بر آن ها تمام نمايند و توانمندى‏ هاى پنهان‏ شده عقل‏ ها را آشكار سازند و نشانه‏ هاى قدرت خدا را معرّفى كنند.

حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام در اين قسمت از خطبه مى فرمايند هدف ‏خداوند از بعثت پيامبران اين بوده است كه قدرت و توانمندى‏ هاى عقل ‏هاى‏ مردم را آشكار سازند.... ولى متأسّفانه چون در هر زمان انبياء الهى و ائمّه اطهار علیهم السلام با ستمگران روبرو بودند قدرت‏ هاى مغز انسان‏ ها كه همچون‏ دفينه‏ اى دست نخورده، باقى مانده است و در عصر ظهور كه عقل‏ ها به تكامل‏ مى‏ رسد قدرت‏ ها و توانمندى‏ هاى عقلى انسان‏ ها، آشكار مى ‏شود.


(1) روانشناسى هيپنوتيزم: 217.

(2) نهج البلاغه، خطبه 1، صفحه 24. 

    بازدید : 20247
    بازديد امروز : 0
    بازديد ديروز : 98087
    بازديد کل : 180756055
    بازديد کل : 134681118