تذييل :
در ادامه اين گفتار اُمورى را بيان مى نماييم :
نخست : ابوبكر احمد بن على خطيب در كتاب «مختار المختصر من تاريخ بغداد» مى نويسد:
يحيى بن معاذ ، ابو زكريّاى رازى در شهر بلخ به زيارت سيّدى علوى رفت و بر او سلام كرد .
سيّد علوى به او گفت : استاد ! - خداوند مؤيّدتان بدارد - نظر شما در مورد ما اهل بيت ، چيست ؟
يحيى گفت : چه بگويم درباره سرشتى كه با آب وحى عجين شده و با آب رسالت كاشته شده است . آيا از چنين شجره مباركى جز بوى مشك هدايت و عنبر پاكيزگى مىوزد ؟
سيّد علوى به جهت اين سخن زيبا ، دهان او را با درّ و گوهر پر كرد .
فرداى همان روز ، سيّد علوى به زيارت استاد يحيى بن معاذ رفت ، يحيى به سيّد علوى گفت : اگر تو ما را زيارت كنى اين از فضل توست ، و اگر ما تو را زيارت كنيم باز هم به جهت فضل توست ، پس فضل و برترى از آنِ توست چه زائر باشى يا زيارت شوى .(167)
دوّم : در كتاب «مناقب القاضى» آمده است : خداوند متعال مى فرمايد :
«وَالَّذينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ »(168) ؛
«كسانى ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان آوردند فرزندانشان را (دربهشت) به آنان ملحق مى سازيم ، و چيزى از عملشان نمى كاهيم ، هر كس در گرو اعمال خويش است».
مفسّران در تفسير اين آيه شريفه گويند :
اين آيه در شأن مؤمنانى است كه داراى درجاتى هستند كه به وسيله عملشان وارد بهشت مى شوند. فرزندان آنان نمى توانند به وسيله اعمالشان به درجه آنان برسند . خداوند متعال درجه آنان را نيز بالا مى برد كه حقيقتاً خداوند منزلت و مكان آن مؤمن را برترى داده است ، و از او چيزى كم ننموده است ، چرا كه درجه او را با درجه ذريّه اش برابر كرده ، و بدين جهت بر فضيلت و شرف مؤمن افزوده است .
برخى ديگر از مفسّران گويند : وقتى مؤمنان از چنين مقام و منزلتى برخوردار باشند پس چنين مقامى بر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سزاوارتر و لازمتر است . بنابراين ، مؤمنان ، كسانى خواهند بود كه از دستورات حضرتش پيروى نموده و در برابر برترين آنان در هر عصر و دوره اى پس از حضرتش تسليم شده كه اينان در درجه آن حضرت خواهند بود و مراد از ذريّه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ، همان فرزندان حضرت على و حضرت فاطمه عليهما السلام است مادامى كه متولّد مى گردند .
در كتاب «منهج» آمده: از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم روايت شده كه حضرتش فرمود:
إنّ اللَّه يرفع درجة ذرّيّة المؤمن في درجته وإن كانوا دونه لتقرّبهم عنه .
خداوند متعال درجه ذريّه مؤمن را همانند درجه مؤمن بالا مى برد - گرچه درجه آنان پايينتر باشد - و اين به جهت تقرّب و نزديكى آنان به مؤمن است.
سوّم : امام حسن عسكرى عليه السلام در تفسيرشان فرموده اند :
خانواده شخصى گرفتار گرسنگى شدند ، او از خانه بيرون آمد تا چيزى پيدا كند تا خانواده اش سدّ رمق نموده و طعامى بخورند .
وى درهمى بدست آورد و با آن ، نان و خورشتى خريد ، و به سوى خانه به راه افتاد . در اين اثناء به آقا و خانمى از خاندان حضرت محمّد و حضرت على عليهما السلام برخورد نمود ، ديد آنان گرسنه هستند .
با خود گفت : اينان بر اين طعام ، از خانواده من سزاوارترند . پس نان و خورشت را بر آنان تقديم نمود .
او با دست خالى به سوى خانواده اش به راه افتاد ، ولى نمى دانست به خانواده اش چه بگويد ؟ و چگونه آنها را قانع كند ؟ به همين جهت آرام آرام راه مى رفت و فكر مى كرد كه چگونه به خانواده خودش عذر بياورد و چگونه بگويد كه با درهم چه كرد ؟ چرا كه چيزى نخريده بود ؟
متحيّر بود ، ناگاه ديد پيكى به دنبال اوست و آدرس او را مى خواهد ، او خودش را معرّفى نمود . پيك ، نامه اى از شهر مصر به همراه كيسه اى كه محتوى پانصد دينار بود ، به او داد و گفت : اين باقىمانده ثروتى است كه از مال پسرعمويت به تو آوردم ، او در مصر از دنيا رفته ، و صد هزار دينار در نزد تجّار مكّه و مدينه نقدى دارد و مستغلّات و املاك زيادى چندين برابر اين ، از خود به ارث گذاشته است .
آن شخص پانصد دينار را گرفت و با دست پر به سوى خانه اش روان شد ، شب خوابيد در عالم خواب موفق به ديدار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و على عليه السلام شد .
آن دو بزرگوار رو به او كرده و فرمودند : در برابر ايثار و از خودگذشتگى كه نسبت به خاندان ما نمودى چگونه پاداش داده و بىنيازت نموديم ؟
آنگاه آن دو بزرگوار در عالم خواب ، به خواب تجّار مكّه و مدينه - كه هزار دينار در نزد آنان بود - رفتند و به هر كدام فرمودند : يا فردا صبح حقّ فلانى را از ارث پسرعمويش مىپردازى يا اينكه صبح فردا هلاك و نابود خواهى شد ، و نعمت تو را زايل و از خويشانت جدا خواهيم نمود .
آنان هر كدام با آغاز صبح ، هر چه نزد آنها از حقّ آن مرد بوده برداشتند و به او دادند ، و بدين وسيله آن شخص صاحب هزار دينار شد .
و همچنين در مورد املاك و مستغلّاتى كه در مصر داشت آن دو بزرگوار در عالم خواب به سراغ آنان رفته و تهديد نمودند كه فورى آن اموال را به او تحويل دهند .
آنگاه حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و على عليه السلام به خواب اين ايثارگر به خاندان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آمده و فرمودند : احسان و نيكى خداوند را چگونه ديدى ؟! ما دستور داديم اموال تو را در مصر تحويل دهند ، آيا مى خواهى به حاكم آن شهر بگوييم تا املاك و مستغلّات تو را در مصر فروخته و پولش را بدهد تا عوض آن را در مدينه بخرى ؟
گفت : آرى .
حضرت محمّد و حضرت على عليهما السلام به خواب حاكم مصر آمده و دستور دادند كه املاك آن مرد را بفروشد ، و قيمتش را در شهر خودش بپردازد .
او هم اطاعت نموده و آن اموال را فروخت و سيصد هزار دينار قيمت آنها را به آن مرد فرستاد و او ثروتمندترين شخص مدينه شد .
پس از آن ، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به خواب او آمد و فرمود :
يا عبداللَّه ! هذا جزاؤك في الدنيا على إيثار قرابتي على قرابتك ، ولاُعطينّك في الآخرة بكلّ حبّة من هذا المال في الجنّة ألف قصر أصغرها أكبر من الدنيا، مغرز كلّ إبرة منها خير من الدنيا وما فيها.
اى بنده خدا ! اين پاداش ايثار خانواده خود بر خانواده من ، در دنيا است ، البتّه در آخرت براى هر دانه اى از اين مال هزار قصر در بهشت براى تو عطا خواهد شد كه كوچكترين آن قصرها بزرگتر از دنياست ، محلّ دوخت هر سوزن از آن ، از دنيا و آنچه در آن است ، بهتر مى باشد .(169)
167) تاريخ بغداد : 211/14 .
168) سوره طور ، آيه 21 .
169) تفسير امام عسكرى عليه السلام : 337 ح 212 .
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 213298
بازديد کل : 122402776
|