پيشگوئى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
درباره مروان بن حكَم ، به نقل «نهاية الأرب»
در «نهاية الأرب» آمده است : مروان حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم را نديده است ؛ زيرا هنوز كودك نادانى بوده كه همراه پدرش به طائف رفته است و در حكومت عثمان همراه پدرش به مدينه آمده است و چون پدرش مرد عثمان او را به عنوان كاتب خود برگزيده است و مروان چنان بر فكر و رفتار عثمان چيره شد كه سبب اصلى قيام و شورش مردم و كشتن عثمان شد .
ابن عبدالبر در كتاب «إستيعاب»(1) نقل مى كند كه : علىّ بن ابى طالب عليه السلام روزى پيش مروان آمد و فرمود :
اى واى بر تو ؛ و اى واى بر امّت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم از تو و از فرزندان تو ؛ در آن هنگام كه نيرويى برايت فراهم شود .
به مروان «خيط باطل» مى گفتند و روز جنگ در خانه عثمان ضربتى بر پشت سرش زدند كه به روى خود درافتاد و با دهان به زمين خورد .
برادرش عبدالرحمان بن حكم - كه با او همعقيده نبود و شاعرى شوخ طبع بود - درباره او چنين سروده است :
«به خدا سوگند ؛ نمى دانم و مى خواهم از همسر كسى كه او را از پشت ضربت زده اند بپرسم او چه مى كند . خداوند قومى را كه اين ريسمان پوسيده را حاكم كردند سيه روى فرمايد . او بر مردم امير شده است به هر كس مى خواهد مى بخشد و هر كه را مى خواهد محروم مى كند» .
و گفته شده است : هنگامى كه معاويه ، مروان را حاكم مدينه ساخته است برادرش اين شعر را گفته است و او مروان را بسيار هجو مى گفته است .(2)
مروان بن حكم نخستين كس بود كه دو وليعهد معيّن كرد و براى دو كس از فرزندان خويش بيعت گرفت كه يكى پس از ديگرى عهده دار خلافت شوند .
عبدالملك مروان وصيّت پدر را محترم نداشت امّا روش او را متّبع داشت ، مى خواست برادر خويش عبدالعزيز را از وليعهدى خلع كند و دو فرزند خود وليد و سليمان را به ولايتعهدى برگزيند امّا مرگ عبدالعزيز اين مشكل را از پيش برداشت و به خلع وى حاجت نيفتاد .
وليد بن عبدالملك نيز در اين طريقه غلط كه تخم رقابت و كينه را در خاندان اموى افشانده بود از پدر خويش تبعيّت كرد كه مى خواست برادر خود سليمان را خلع كند و فرزند خود عبدالعزيز را به جاى او نصب كند؛ امّا در اينكار توفيق نيافت و چون خلافت به سليمان رسيد از كسانى كه در كار خلع وى با وليد همداستانى كرده بودند به سختى انتقام كشيد .(3)
از جمله کارهای مروان : انتقال قطعه سنگى كه به دست مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در روى قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته بود و قرار دادن آن در روى قبر عثمان بن عفّان به وسيله مروان بن حكم(4) .
1) الإستيعاب : 1388 .
2) نهاية الأرب : 69/6 .
3) تاريخ سياسى اسلام (دكتر حسن ابراهيم حسن) : 27/2 .
4) تاريخ المدينة ابن زباله به نقل وفاء الوفاء : 894/3 و 914 ، تاريخ المدينة ابن شبه : 102/1 ، عمدة الأخبار : 152 ، اسد الغابة : 387/3 .
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 80485
بازديد کل : 91040525
|