امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
شمه ای از آثار انتظار

در مجلهٔ شمس ولايت،‌ مقاله اي از کتاب «اسرار موفقيت» پيرامون انتظار ظهور امام عصر ارواحنا فداه و آثار و برکات آن در تکامل انسان ، بدين صورت نقل شده است:

 

 شمه ای از آثار انتظار

 

حجة الاسلام و المسلمین

جناب آقای سید مرتضی مجتهدی سیستانی ـ قم

 

 1 - گريز از يأس و نااميدى

 در جامعه‏ اى كه دين در آن نقشى ندارد و مردم در انتظار آينده ‏اى بهتر نيستند، سرخوردگى از زندگى، قتل و خونريزى و خودكشى، فراوان به چشم مى‏ خورد. زيرا مردم عوامل منفى مانند فقر و تنگدستى، ظلم و ستم، تجاوز و قانون شكنى، بى‏ اعتنايى به حقوق انسانها و اين گونه مسائل را مى‏ بينند، و در برابر آن راه چاره و فرار از اين تباهى‏ ها را پيدا نمى كنند. به اين جهت گرفتار بلاى خانمان سوز يأس و نا اميدى مى‏ شوند؛ زيرا به خدا و آينده اميدى ندارند و راه گريز از همه اين گرفتارى‏ها را دست زدن به خودكشى مى ‏پندارند. و با دست زدن به اين جنايت نه تنها دنيا و آخرت خود؛ بلكه آينده زن و فرزندان و نزديكان خود را نيز به تباهى مى‏ كشانند.

    ولى شخصى كه حالت انتظار را در خود به وجود آورده و هر لحظه اميدوار است تابش انوار تابناك ولايت را بر سراسر هستى بنگرد، هيچ گاه حاضر نيست دست به اين گونه جنايت بزند و با ريختن خون خويش، زندگى عده ‏اى ديگر را نيز به تباهى بكشد. بنابر اين، مسئله انتظار فرج براى او گشايش است و زمينه گريز از نا اميدى و تباهى را فراهم مى‏ كند. روايتى كه مى‏ آوريم، گواه بر اين حقيقت است:

  عَنِ الحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ‏ عليه السلام عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْفَرَجِ، فَقالَ‏ عليه السلام: اَوَلَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ اِنْتِظارَ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؟ قُلْتُ: لا أَدْري إِلّا أَنْ تُعَلِّمَني. فَقالَ‏ عليه السلام: نَعَمْ، اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ(1)

  حسن بن جهم مى‏گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام درباره فَرَج سئوال نمودم. امام‏ عليه السلام فرمودند: آيا نمى‏ دانى كه انتظار فرج، مقدارى از فرج است. گفتم: من خبر ندارم، مگر آن كه شما به من تعليم نمائيد.

 امام‏ عليه السلام فرمودند: آرى، انتظار فرج مقدارى از فرج است.

 

 2 - تكامل روحى

    انسان مى ‏تواند با ايجاد انتظارِ كامل، مقدارى از حالات مردمِ زمان ظهور - مانند تطهير قلب - را در خويشتن ايجاد كند و به وسيله اميد و انتظار، خود را از نااميدى و تباهى نجات دهد.

    به اين جهت امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت اميرالمؤمنين صلوات اللَّه عليهم نقل كرده‏اند كه آن حضرت فرمودند:

  أَفْضَلُ عِبادَةِ الْمُؤْمِنِ اِنْتِظارُ فَرَجِ اللَّهِ.(2)

 برترين عبادتِ فرد مؤمن، اين است كه از خداوند انتظار فرج داشته باشد.

     بنابراين انسان بر اثر داشتن حالتِ انتظار، مى‏ تواند بعضى از آثار تكامل در زمان ظهور را در خود ايجاد كند. براى توضيح مطلب به فرمايش امام سجاد عليه السلام به ابى خالد توجه كنيد:

 عَنْ أَبي خالِدِ الكابُلي عَنْ عَليِّ بْنِ الْحُسَيْنِ‏ عليهما السلام: تَمْتَدُّ الْغَيْبَةُ بِوَلِىِّ اللَّهِ الثَّاني عَشَرَ مِنْ اَوْصياءِ رَسوُل اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله وسلم وَالْأَئِمَّةِ بَعْدِهِ، يا أَبا خالِدٍ، إِنَّ أَهْلَ زَمانِ غَيْبَتِهِ، اَلْقائِلُونَ بِاِمامَتِهِ، اَلْمُنْتَظِروُنَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ، لِأَنَّ اللَّهَ - تَعالى ذِكْرُهُ - أَعْطاهُمْ مِنْ الْعُقوُلِ وَالْأَفْهامِ وَالْمَعْرِفَةِ ما صارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهَدَةِ، وَجَعَلَهُمْ في ذلِكَ الزَّمانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسوُلِ‏ اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله وسلم بِالسَّيْفِ، اُولئِكَ الْمُخْلِصوُنَ حَقّاً، وَشيعَتُنا صِدْقاً، والدُّعاةُ اِلى دينِ‏اللَّهِ سِرّاً وَجَهْراً، وَقالَ ‏عليه السلام: اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ(3)

  ابى خالد كابلى از حضرت على بن الحسين‏ عليهما السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند:

 غيبت به وسيله ولىّ خداوند كه دوازدهمين نفر از اوصياء پيغمبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم وامامان بعد از اوست، طولانى مى‏ شود.

 اى ابا خالد، بدرستى مردمانى كه در زمان غيبت او هستند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور او مى ‏باشند، برتر از اهل هر زمانى هستند.

 زيرا خداوند - كه يادش بزرگ باد - آن قدر از عقل‏ ها و فهم ها و معرفت به آنان عنايت مى‏نمايد كه غيبت در نزد آنان بمنزله مشاهده است و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدينى قرار داده است كه در حضور پيغمبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله وسلم با شمشير مى ‏جنگند. آنان حقيقتاً با اخلاص هستند و شيعيان با صداقت ما مى‏ باشند و مردم را در آشكار و پنهان به سوى دين خداوند فرا مى‏ خوانند.

 سپس امام سجّاد عليه السلام فرمودند: انتظار فرج، از اعظم فرج است.

 

 دوست نزديكتر از من، به من است                       وين عجبتر كه من از وى دورم

 اين سخن با كه توان گفت كه دوست                    در كنار من و من مهجورم

    منتظران راستينى كه در صراط انتظار به تكامل رسيده ‏اند، بر اثر آماده ساختن خود براى حكومت قدرتهاى غيبى خداوند بر سراسر گيتى، در زمان غيبت به قسمتى از ويژگيهاى فردى زمان ظهور - مانند تطهير قلب - دست مى‏يابند، به گونه ‏اى كه روزگار تيره غيبت براى آنان بمنزله روز شهود است.

    اگر انتظار در آنان داراى اين گونه آثار نباشد، پس چگونه انتظار فرج أعظم فرج است؟ آنان با حالت انتظار، ميان زمان ظهور و غيبت پيوند مى‏زنند و برخى از حالات آن روزگار را در دوران غيبت به دست مى ‏آورند.(4)

 

       مرحوم شيخ انصارى در منزل امام زمان ‏ارواحنا فداه

    اينك براى روشن شدن دل‏ها، جريانى را از شخصيت بزرگ جهان شيعه - كه به وسيله داشتن قدرت‏هاى غيبى در آشكار و نهان به يارى دين خدا برخاست - مى ‏آوريم:

    يكى از شاگردان مرحوم شيخ انصارى درباره ارتباط مرحوم شيخ انصارى با امام عصر ارواحنا فداه و تشرّف ايشان به منزل آن حضرت چنين گفته است:

    در يكى از زيارات مخصوصه حضرت ابى عبداللَّه الحسين‏ عليه السلام به كربلا مشرّف شده بودم. شبى بعد از نيمه شب براى رفتن به حمام از منزل بيرون آمدم، وچون كوچه‏ ها گِل بود، چراغى همراه برداشتم. از دور شخصى را شبيه به شيخ ديدم. چون قدرى نزديك رفتم، ديدم آرى شيخ است. در فكر فرو رفتم كه ايشان در اين موقع از شب، آن هم در اين گل‏ولاى با چشم ضعيف به كجا مى‏رود؟ من براى اين كه مبادا كسى او را كمين كرده باشد، آهسته در پى او روان شدم تا بر در خانه مخروبه ‏اى ايستاد و زيارت جامعه را با توجّه خاصى خواند و سپس داخل آن خانه گرديد!

    من ديگر چيزى نمى‏ ديدم ولى صداى شيخ را مى‏ شنيدم، گويا با كسى صحبت مى‏ كرد. من به حمام رفتم و بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شيخ را در حرم مطهّر ديدم. بعد از پايان مسافرت، در نجف اشرف خدمت شيخ رسيدم و جريان آن شب را به عرض وى رساندم. اوّل شيخ انكار كرد تا پس از اصرار زياد فرمود:

    گاهى براى رسيدن خدمت امام عصر عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف مأذون مى‏ گردم و پشت درب آن منزل كه تو آن را پيدا نخواهى كرد مى‏ روم و زيارت جامعه را مى‏ خوانم؛ چنانچه ثانياً اجازه دهند، خدمت آن حضرت شرفياب مى‏ شوم و مطالب لازمه را از آن سرور مى ‏پرسم. سپس شيخ فرمود: تا زمانى كه در قيد حيات مى‏ باشم، اين مطلب را پنهان دار و به كسى اظهار مكن.(5)

    اين گونه شخصيّتهاى بزرگ و راه يافته داراى آمادگىِ كامل براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه مى‏ باشند، نه آنان كه در زمان ظهور با تأويل و توجيه آيات قرآن مجيد، به جنگ با آن حضرت مى‏ پردازند!

كليد گنج سعادت فتد به دست كسى        كه نخل هستى او را بود بَرِ هنرى

چو مستعد نظر نيستى، وصال مجوى          كه جام‏ جم ندهد سود، وقت بى‏ بصرى

 

رمز موفقيّت‏ها و راز محروميّت‏ها

    ممكن است سئوال شود: چگونه مرحوم شيخ انصارى هر گاه اجازه مى‏ يافت، مى ‏توانست به منزل امام زمان ارواحنا فداه برود و با خواندن زيارت جامعه و اذن ثانوى، وارد منزل شود و با امام مهربان خويش، سخن بگويد؟

    او چگونه به اين مقام راه يافته بود، ولى شاگرد آن بزرگوار كه او نيز منزل امام عصر ارواحنا فداه را ديده بود، چنين افتخارى نداشت و مرحوم شيخ به او چنين فرمود: تو ديگر آن خانه را نخواهى يافت؟!

    اين سئوال مهمّى است كه پاسخ قانع كننده ‏اى لازم دارد. متأسفانه بعضى از افراد براى اين گونه سئوالات، جواب‏هاى آماده و فورى دارند و در برابر اين قبيل پرسش‏ها فوراً پاسخ مى‏ دهند: خدا چنين خواسته است يا خدا با بعضى از افراد - نعوذ باللَّه - قوم و خويشى دارد و هيچ گونه ارتباطى به عمل و خواسته مردم ندارد!

    اين گونه پاسخ‏ها كه بيشتر براى شانه خالى كردن از بار مسئوليّت مى‏ باشد، صحيح نيست. به اين جهت نه قانع كننده است و نه هيچ گاه كسى را به راهى راهنمايى مى‏نمايد.

    ما در پاسخ اين سئوال - با توجه به فرمايشات خاندان وحى - مى‏ گوئيم:

    خداوند مهربان همه انسان‏ها را به سوى تكاملِ معنوى و روحى فرا خوانده است و در دعوت عمومى خود به همه كسانى كه در اين راه قدم بردارند، اجر و پاداش مى‏ دهد. همان گونه كه ميزبان، ميهمانان خويش را دعوت مى‏ كند و در صورت شركت در مجلس، از همه آنان پذيرايى مى‏ كند؛ خداوند نيز زمينه پيشرفت و تكامل را در انسان‏ها ايجاد نموده و به اين گونه، آنان را به سوى تكامل دعوت كرده است. و در قرآن مجيد صريحاً فرموده است:

 «وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا »(6)

 هر كس در راه ما كوشش كند، ما حتماً او را به راه‏هاى خود هدايت مى‏ كنيم.

     اين وظيفه ميهمانان است كه دعوت خدا را پاسخ گويند و در راه تكامل روحى و پيشرفت معنوى خود، قدم بردارند.

    بنابراين در انسان‏ها زمينه پيشرفت و تكامل وجود دارد و آنان از اين نعمت بهره‏مند هستند؛ ولى آن را بايگانى نموده و از آن استفاده نمى كنند. مانند ثروتمندان كوتاه نظرى كه به انباشته شدن هر چه بيشترِ حساب‏هاى پس انداز خود در بانك‏ها خوشنودند و هيچگاه توفيق استفاده از آن ثروت‏ها را پيدا نمى كنند.

    براى موفقيّت بايد از زمينه‏ ها و تواناييهاى موجود استفاده كنيد و كمبودهاى خود را نيز جبران نمائيد، تا به اهداف بزرگ خود دست يابيد.

    بسيارى از افراد از نظر ذاتى، توانايى و آمادگى زيادى براى رسيدن به تكامل معنوى و روحى دارند، ولى چون كارى به اين امور ندارند؛ هيچ گونه استفاده ‏اى از اين گونه تواناييها نمى‏ برند و از دنيا كوچ مى‏ كنند و آنها را به خاك مى‏ سپارند. همچون ثروتمندانى كه در زمانهاى گذشته، براى حفظ ثروت خود، آنها را در دل خاك پنهان مى‏ كردند و نه خود و نه فرزندانشان هيچ گونه بهره‏ اى از آن اموال نمى‏ بردند.

    براى آن كه روشن شود چگونه بعضى از افراد داراى تواناييهاى روحى بيشتر و قدرت دركِ بهتر مى ‏باشند و چگونه آن را به دست آورده‏ اند، گفتارى را از مرحوم شيخ حرّ عاملى كه از علماء بزرگ شيعه بوده است مى‏ آوريم؛ ايشان مى‏گويند:

   روشن است كه ديدن و شنيدن و امثال اينها، مستقلاً با چشم و گوش و امثال اين دو نيست، بلكه آنها وسيله ‏اى هستند براى روح، كه روح به وسيله آنها مى ‏بيند و مى‏ شنود و ... و چون روح انسان قوى نيست، ديدن و شنيدن او مقيّد و محدود به اين گونه اسباب مادّى در محدوده خاصّ است.

    از اين جهت فقط مادّيات را مى‏بيند و از درك مسائل روحى ناتوان است؛ ولى اگر روح انسانى تقويت شود و به وسيله عبادات و انجام واجبات و ترك محرّمات تقرّب به سوى خداوند پيدا نمايد، روح او قوى مى‏ شود. وقتى روح قوى شد، قدرت استفاده او از مادّيات و طبيعيّات بيشتر مى‏ شود. بنابراين با چشمش اشيائى را مى‏ بيند كه ديگران نمى‏ بينند و با گوشش چيزهايى را مى‏ شنود كه ديگران نمى‏ شنوند و ...

    اين غلبه و قدرت، در افراد مختلف است؛ همان گونه كه تقرّب آنان به خداوند يكسان نيست. هر كس به وسيله عبادات و مجاهدات به خداوند نزديكتر شود، حالات معنوى و روحى او قويتر مى‏ شود و در درك امورى كه ديگران قدرت ادراك آن را با چشم و گوش و امثال اين دو ندارند، نيرومندتر مى‏ شود.(7)

    با اين بيان روشن شد كه چرا افرادى همچون مرحوم شيخ انصارى مى‏ توانند به آن نعمت بزرگ دست يابند، ولى افراد ديگر اين قدرت و توانايى را ندارند و ديدگان آنان عاجز از ديدن اين گونه امور است.

    دارا بودن حالت انتظار به معناى كامل آن، درك اين گونه امور را براى شما به ارمغان مى‏ آورد.

        ديده باطن چو بينا مى‏ شود         آنچه پنهان است، پيدا مى‏ شود

    منتظرانى كه در صراط انتظار سوخته‏اند و خود را ساخته ‏اند، با فرار از هواى نفس و پرواز و ترقى روح، از تسلّط نفس خارج مى‏ شوند و جاذبه نفس قدرت ندارد آنان را به سوى خود بكشاند. همان گونه كه سفينه‏ هاى فضائى آن گاه كه از مدار زمين خارج مى‏شوند، جاذبه زمين ديگر نمى ‏تواند آنها را به سوى خود بكشاند؛ شما نيز اگر با مرور زمان، خود را از مدار هواهاى نفسانى خارج كنيد، جاذبه نفس و وسوسه شيطان در شما تأثيرى ندارند.

    ياران اهل بيت‏ عليهم السلام همچون جناب سلمان اين گونه بودند. آنان از مدار نفس خارج شده و از قيد ماديّات رها گشتند؛ از اين رو با عالم غيب در ارتباط بودند. ولايت و قدرتى كه سلمان داشت، از اين جهت بود كه از مدار نفس خارج شده و هواهاى خود را نابود كرده بود. و ميل و اراده اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را حاكم بر ميل و اراده خود قرار داده و به اين جهت از قدرت‏هاى نهان و نيروهاى غيبى بهره ‏مند بود و استفاده مى‏ كرد.

 

 3- شناخت مقام ولايت

    انتظار ظهور، قدرتِ ولايت امام زمان ارواحنا فداه را در قلب و جان شخص منتظر استحكام مى‏ بخشد و او را بر اين عقيده ثابت و استوار مى‏ نمايد كه روزى از كنار خانه خدا، قدرت الهى بدست آن حضرت آشكار مى‏ شود و همه طاغوتيان جهان را كه زالو صفت به مكيدن خون ضعيفان پرداخته ‏اند، به سزاى اعمال ننگينشان مى‏ رساند، و با صلابت و قدرت عظيم ولايت، به همه جهانيان ثابت و روشن مى‏ كند، كسى داراى مقام امامت و ولايت است كه بتواند قدرت خدا را ظاهر و آشكار نمايد.

    اين، انديشه و اعتقاد يك فرد منتظر است. بنابراين انتظار ظهور، همراه با اعتقاد به عقايد و معارف اصيل دين مى‏ باشد؛ زيرا كه انتظار، بذر معرفت و شناختِ اعتقادات را در اذهان منتظران بارور مى‏ كند و به آنان تفهيم مى ‏كند: سرانجام، سراسر گيتى در تحت سيطره قدرت ولايت سر و سامان مى‏ يابد و قدرتِ عظيم و ناشناخته ولايت، همه قدرتهاى ستمگر جهان را به زانو در مى‏آورد و تمدّن مادّى جهان در برابر نيروى بيكران ولايت الهى تاب نياورده و عالم در اختيار نيروهاى شگفت انگيز مصلح جهان ارواحنا فداه قرار مى‏ گيرد.

 

 4- شناخت مدّعيان

    در طول تاريخ شيعه، افراد متعددى با ادّعاى مهدويّت قيام نموده ‏اند و خود را رهبر و مصلح مردم معرّفى نموده ‏اند، و با اين حيله خون و جان و مال انسان‏ها را پايمال نموده و عده ‏اى را به گمراهى كشانده ‏اند؛ ولى افرادى كه صادقانه در صراط انتظار قدم برداشته ‏اند و وجود خود را با انوار تابناك ولايت روشن ساخته‏ اند، فريب اين شيّادان را نخورده ‏اند و به دام اين صيّادان گرفتار نشده ‏اند و با زبان حال به آنان گفته‏ اند:

                        برو اين دام بر مرغ دگر نه            كه عنقا را بلند است آشيانه

    آگاهى آنان و شناختِ شيّادان و دزدان طريق، به خاطر آشنايى آنان با مقام رفيع امامت است. به اين جهت آب حيات را به سراب نمى‏ فروشند و غاصبان خلافت را به امامت برنمى‏ گزينند.

----------------------------------------------------------

(1) بحارالانوار : 130/52.

(2) بحارالانوار : 131/52.

(3) بحارالانوار : 122/52.

(4) همان گونه كه گفتيم، به ندرت افرادى مانند مرحوم سيّد بحرالعلوم و مرحوم شيخ مرتضى انصارى، به اين حالات دست مى‏ يابند.

(5) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى ص106.

(6) سوره عنكبوت آيه 69.

(7) رجوع كنيد به فوائد الطوسيّه مرحوم شيخ حرّ عاملى : 82 .

 

 منبع:  شمس ولایت ،

ویژه نامه سالانه نیمه شعیان 1430 هجری و 1388 شمسی / شماره 16

 از کتاب «اسرار موفقیت: 425»

 

-------------------------------------------

شايان ذکر است که اين مباحث در بخش 22 کتاب «اسرار موفقيت جلد دوم» (انتظار) آمده است و همچنين اين بخش به صورت جداگانه تحت عنوان کتاب «انتظار» به زبانهاي عربي،‌ انگليسي،‌ اردو،‌ هندي،‌ سندي، آذري و اندونزي ترجمه و چاپ شده است.

کاربران محترم براي دانلود و مطالعهٔ کتاب «اسرار موفقيت جلد دوم» و کتاب

«انتظار» در بخش کتابخانهٔ پايگاه علمي المنجي،‌ اينجا کليک کنيد.

 

 

 

 

 

بازدید : 16142
بازديد امروز : 18384
بازديد ديروز : 21751
بازديد کل : 128943932
بازديد کل : 89561954