امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
ترويج شعر و تبليغ از مسيحيّت

ترويج شعر و تبليغ از مسيحيّت

   با توجّه به مطالبى كه علماى اهل تسنّن در كتاب‏ هاى خود نقل كرده ‏اند، مطلب قابل توجّهى را درك مى‏ كنيم كه:

   شعر و شاعرى نه‏ تنها توانسته است مسلمانان را از روى آوردن به قرآن و گفتارهاى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله و سلم جلوگيرى كند ونه‏ تنها توانسته است شراب‏ خوارى، فساد، فحشاء و دور شدن از دين را براى مردم به ارمغان آورد؛ بلكه آنان را به سوى‏ مسيحيّت نيز سوق داده و براى مسيحى شدن مسلمانان دامى بزرگ گسترده است.

   با توجّه به اين مطلب، درمى‏ يابيم كه چرا شاعران مسيحى در دربار معاويه و ديگر امويان از احترام و بزرگداشت‏ مهمّى برخوردار بوده‏ اند؟! و چرا آنان در دربار خليفه مسلمانان! جايگاهى بزرگ داشتند؛ به گونه‏ اى كه گاهى در تدبير سياست كشور مسلمانان! از نقش مهمّى برخوردار بودند!

   اوّل كسى كه مسيحيان را به كار گماشت و آنان را مأمور به انجام كارهاى حكومتى نمود، عمر بود.

   ابوزبيد كه يكى از شراب‏خواران و هم‏ پياله‏ گان وليد بود، از طرف عمر مأمور شد تا زكات قبيله‏ اش را جمع‏ آورى‏ نمايد. با اين‏كه ابوزبيد مسيحى بود به گفته «الإستيعاب» براى جمع‏ آورى زكات قبيله‏ اش از سوى عمر مأمور شد.

   عمر با اين كار راه را براى آيندگان در بكار گماردن مسيحيان و افراد خارج از دين باز كرد؛ به گونه‏ اى كه در زمان عثمان‏ چندين نفر از مسيحيان در كارهاى حكومتى داراى منصب و مقام بودند. وقتى كه مسيحيان در دستگاه حكومت داراى‏ جايگاهى شدند به ترويج شعر پرداختند تا به اين وسيله از توجّه مردم به قرآن كاسته شود و اين، همان چيزى بود كه از قبل‏ رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله و سلم آن را پيشگويى كرده بودند.

   آنان ترويج شعر را دستاويز قرار داده و به وسيله آن مردم تحريك به شراب‏خوارى و روى گرداندن از دين تشويق‏ مى‏ كردند و به اين وسيله نه‏ تنها باعث تضعيف روحيّه مردم مى‏ شدند، بلكه از گرايش ديگران به اسلام نيز جلوگيرى‏ مى‏ كردند.

   همان‏گونه كه خواهيم گفت عمر - بنا به روايت ابن شهاب - نامه‏ اى به ابوموسى نوشت و در آن نامه نوشت: به آنان‏ فرمان بده تا شعر روايت كنند كه راهنماى اخلاق والاست!(205)

   به اين ترتيب تشويق به شعر از زبان عمر شروع شد و در زمان معاويه رواج يافت و پس از او ساير امويان در ترويج‏ شعر مبالغه مى‏ كردند.

  سعید ایوب در کتاب خود می نویسد :  «نويسنده «الإستيعاب» درباره وليد مى‏ نويسد: ميان اهل عمل شكّى نيست كه آيه شريفه «اگر فاسقى برايتان خبرى‏ آورد، درباره آن تحقيق كنيد» (206) در حقّ وليد نازل شده است.(207)

   همچنين از ابن عبّاس منقول است كه آيه شريفه «آيا آن‏ كس كه مؤمن است، چون كسى است كه فاسق است؟ برابر نيستند» (208) در شأن ايمان حضرت علىّ بن ابى طالب‏ عليه السلام و درباره فسق وليد نازل شده است و در اين باب داستانى نقل‏ مى‏ كند.(209)

   نويسنده «الإصابه» درباره ابوزبيد مى‏ نويسد كه در زمان جاهليّت نزد دايى‏ هاى خود در ميان بنى ‏تغلب مى‏ زيست و دردوران اسلام آن‏گاه كه وليد ولايت جزيره و سپس كوفه را داشت، همراه او بود.(210)

   ابن قتيبه درباره ‏اش مى ‏نويسد كه ابوزبيد هرگز مسلمان نگشت و همچنان بر مسيحيّت ماند تا از دنيا رفت. مرزبانى‏ مى‏ گويد كه او عمرى دراز يافت و يك صد و پنجاه سال زندگى كرد و اسلام را درك نمود، امّا مسلمان نگشت و تا زمان‏ حكومت معاويه زنده بود.(211)

   هرچند طبق گفته صريح قرآن و به نصّ حديث، وليد فاسق و به گفته بيشتر مورّخان ابوزبيد مسيحى بود، عمرمصلحت عمومى (!) را در آن ديد كه وليد را امير جزيره كند و  - به گفته ابن حجر - «ابوزبيد را براى گردآورى زكات‏ قبيله ‏اش منصوب نمود و جز او هيچ مسيحى را به كار نگرفت.»(212) در اين هنگام عمر فرمانى صادر كرد و - به روايت ابن‏ شهاب - نامه‏ اى به ابوموسى اشعرى نوشت كه «به اطرافيان خود فرمان بده تا قواعد عربى بياموزند كه راهنماى سخن‏ درست است و به آنان فرمان بده تا شعر روايت كنند كه راهنماى اخلاق والاست.».(213)

   روايت شعر، سنّتى عربى بود كه اسلام بدان چندان توجّهى نكرد و نه كتاب خدا شعر و شاعران را ستود و نه سنّت به‏ آن تعلّق خاطر چندانى نشان داد.

   منقول است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: سوگند به آن‏كه مرا به حقّ برانگيخت، پس از من بر امّتم برهه‏ اى خواهد آمد كه در آن اموال به ناروا گرفته و خون‏ها ريخته مى‏ شود و شعر جاى قرآن را مى ‏گيرد.(214)

   اينك در برابر دعوت به روايت شعر و خبردادن از غيب و اقامه حجّت هستيم و اشاره به برهه‏ اى كه شعر جاى قرآن را مى‏ گيرد. در سايه‏ سار دعوت به روايت شعر و نقل آن، قبيله بنى‏ تغلب كه نكوهيده رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بودند، مسيحيان حيره ‏كه تا دوران خلافت عبّاسيان همچنان بر مسيحيّت باقى ماندند، كاروان‏ هاى اسيران قيساريّه كه معاويه آن‏ ها را به پايتخت‏ خلافت فرستاده بود و ديگر دايره‏ هاى بستن راه خدا قرار گرفتند.

   در دوران عثمان با از بين رفتن برخى موانع و با امارت وليد بر كوفه، دايره نفوذ مسيحيّت گسترش يافت و در اين دوران‏ بود كه با مسيحيان حيره ارتباط برقرار گشت و كاروان‏ هاى آنان منطقه را زيرپا نهادند و شعر دَيْر كه در تأثير پنهان بر فرهنگ عقلى دستى داشت رواج يافت. پس از آن نوبت به شعر شراب رسيد كه به صراحت خواستار دل كندن از اسلام و رها كردن آن بود.

   بعضى از اين موارد را در كتاب ديگرمان با عنوان «الإنحرافات الكبرى» آورده‏ ايم كه خواستاران دريافت ريشه‏ هاى‏ اين برهه را به آن ارجاع مى‏ دهيم.

   در فضاى شعر دير و شعر شراب، وليد بن عقبه امير كوفه و ابوزبيد نديم او، ارزش‏ هاى اخلاقى را زير پا له مى‏ كردند.

   نويسنده «الإستيعاب» در اين باره مى‏ نويسد كه اخبار شراب‏خورى وليد و هم‏ پيالگى او با ابوزبيد بسيار مشهور است.(215)

   بسيارى از مورّخان و محدّثان نقل كرده‏ اند كه وليد در حالى كه مست بود، نماز صبح را با جماعت در مسجد خواند و پس از بجا آوردن چهار ركعت، از مأمومين پرسيد كه آيا مى‏ خواهند باز برايشان بخواند؟(216)

   همين مسأله عامل نخستين قيام بر ضدّ عثمان بن عفان گشت كه خليفه با عزل وليد و قربانى كردن او خود را نجات‏ داد، ليكن شعر همچنان پايدار ماند و گسترش يافت و شعر شراب به شعر عاشقانه و سپس شعر هرزگى تبديل شد و دردوران معاويه، ادبيّات عرب به اوج خود رسيد و شعر هرزگى كه در دامن سياست حزب حاكم پرورده شده و در پى ترويج‏ نزاع‏ هاى قبيلگى و تقويت جلوه‏ هاى تعصّب عربى بود، پديدار شد.

   امويان در ترويج شعر مبالغه مى ‏كردند و گاه براى يك بيت شعر و يا نكته‏ اى ادبى صدها و هزاران دينار مى‏ بخشيدند. مردم‏ نيز به شعر و نقل آن و گزارش جنگ‏ هاى عرب پرداختند و بدين ترتيب اموال بسيارى به دست آوردند.

   نفوذ شعر و ادبيّات به جايى رسيد كه حتّى بسيارى از عالمان در مجامع علمى به هنگام بحث در مسائل عقلى و براى‏ اثبات نظر خود، به شعرى يا ضرب‏ المثلى، استشهاد مى كردند.

   در اين دوران شعر منفى و بازدارنده راه خدا، در شب فتنه‏ ها راه خود را مى‏ گشود و شاعران، شتابان به مركز رهبرى‏ نزديك مى‏ شدند. از اين شاعران مى‏ توان اخطل را نام برد كه در حيره زاده شد و از بنى‏ تغلب و مانند بيشتر اعضاى‏ قبيله‏ اش مسيحى بود. هنگامى كه يزيد بن معاويه خليفه گشت، او را نزد خود خواند و ارجمندش داشت. ديگر خلفاى‏ پس از يزيد نيز او را گرامى مى داشتند و از نعمت‏ هاى دنيوى فراوان برخوردارش مى‏ كردند؛ به ويژه عبدالملك مروان او را بر ديگر شاعران ترجيح مى داد و صله‏ هاى فراوان به او مى‏ بخشيد.(217)

   از شاعران اين جريان مى‏ توان اعشى را نيز نام برد كه مسيحى بود و هر جا مى‏ رفت شعرش مورد استقبال قرار مى‏ گرفت.(218)

   فرهنگ فتنه چندان گسترش يافت و مسيحيان در دوران امويان به چنان جايگاهى دست يافتند كه بى‏ آنان تدبير سياست دشوار مى‏ نمود. گروهى از اينان متولّى گردآورى خراج شدند و بسيارى از آنان نزد خلفا جايگاه بلندى يافتند.(219)

   از زير پوستين فتنه كه با كمك شعر، شراب و هرزگى به سوى فضاى بى‏ حديث پيش مى‏ رفت، آراى زنديقان و مسيحيان‏ كه ريشه همه اين آرا بود، بيرون آمد(220) و آراى مرجئه بر زبان يحياى دمشقى كه پدرش يار و ياور عبدالملك‏بن مروان بود، جارى شد. اين يحيى خود كتابى در فضائل مسيحيّت نوشته بود. اتّفاقى نبود كه آراى يحياى دمشقى نزد مرجئه و قدريّه شام منتشر شد. در اين طوفان بود كه اوضاع كهن و جهان قديم به تدريج آشكار گشت و ثروتْ قدرت‏ بى‏ مانندى يافت و آسياى آن هر ارزشى را له كرد و همه چيز قربانى مال گشت و در پى تحصيل آن دولتمردان هر حربه‏ نادرستى را به كار گرفتند و بر يكديگر پيشى جستند.

   در پايان اين حركت، شاعرانى پديدار شدند كه هر آن‏چه را دينى بود تحقير مى‏ كردند و آشكارا و جسورانه و به‏ گونه‏ اى كه در هيچ دورانى سابقه نداشت نظرات خويش را عرضه مى ‏كردند. ابوالعلاى معرى شاعر (449 - 363) در شام‏ با استناد به ديدگاهى عقلى‏ گرايانه، به هر آن‏چه دينى بود حمله مى‏ برد و چنين مى‏ سرود: «اى گمراهان؛ به خود آييد، به‏ خود آييد كه ديانت‏ شما جز نيرنگ گذشتگان نيست كه مى‏ خواستند بدان وسيله حطام دنيا را گرد آورند. آنان از بين رفتند و سنّت لئيمان‏ مُرد.» (!)

   همو مى‏ گويد: «مردمان پى در پى به فساد نزديك شدند و همه اديان در گمراهى يكسان هستند».(221) آن‏گاه نوبت به ابن‏ راوندى (متوفّاى 293) رسيد تا بگويد كه ما در سخنان اكثم به صيفى آن‏چه را كه زيباتر از قرآن است، مى‏ يابيم.(222)

   همچنين درباره ابوالعلاى معرى گفته‏ اند كه به معارضه با قرآن برخاست و كتابى به نام «الفصول والغايات فى محاذاة السور والآيات» پرداخت و هنگامى كه به او گفتند كه اين نوشته‏ ها خوب است امّا شيرينى آيات قرآن را ندارد، پاسخ دادكه: «بگذاريد چهارصد سال در محراب‏ها بر زبان‏ ها جارى شود و صيقل يابد، آن‏گاه بنگريد كه چگونه است».(223)

   بدين ترتيب پيشگويى غيبى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با قوّت يافتن شعر آن‏گاه كه وليد دژها را گشود و مسيحيان حيره به جزيره پا نهادند تا مسيحيان تغلب را در آغوش كشند، تحقّق يافت. سپس شعر دير و به دنبال آن شعر شراب و شعر هرزگى رواج ‏يافت و با ياد كردن جنگ‏ هاى قديم عرب و فضايل امويان و ترويج ارزش‏ هاى جاهلى، راه خود را به سوى كرسى‏ خلافت گشود و در ميدانى كه حديث در آن حضور نداشت، در نتيجه فشارهاى سياسى، تصوّف پا گرفت و در مقابل اين‏ جريان زندقه و تعاليم مرجئه و ديگران پديدار شد و در ميان اين كشاكش مسيحيان بر گردآورى خراج نظارت مى‏ كردند و هركسى خواستار وزارت بود، مى‏ بايست بدانان نزديك شود(224) و زير اين خاربن همگان براى بدست آوردن اموال به جان‏ يكديگر افتادند و شاعران اباحى و بستن راه خدا، به صورت بى‏ سابقه‏ اى جنگ بر ضد دين و قرآن را اعلام كردند.»(225)


205) كنز العمّال: 300/10.

206) سوره حجرات، آيه 6.

207) الإستيعاب: 632/3.

208) سوره سجده، آيه 18.

209) الإستيعاب: 633/3.

210) الإصابه: 80/4 .

211) همان.

212) همان.

213) كنز العمّال: 300/10 به روايت از ابن الأنبارى.

214) همان: 187/11 به روايت از ديلمى.

215) الإستيعاب: 633/3.

216) همان.

217) تاريخ الأدب العربى: 205/1.

218) همان: 238.

219) همان: 256.

220) الحضارة الإسلاميّة: 65/2.

221) همان: 137.

222) همان: 139.

223) همان: 140.

224) همان: 127/1.

225) از ژرفاى فتنه‏ ها: 418/1.

 

 

    بازدید : 11353
    بازديد امروز : 5198
    بازديد ديروز : 23197
    بازديد کل : 128874077
    بازديد کل : 89527018