امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
10- اسرار حرکت امام حسين عليه السلام به کربلا از زبان مؤلف رحمه الله

  10 - يكى از خطيبان از اهل ادب، از من در مورد اسرار مهاجرت سرور مجاهدان و شهيدان امام حسين‏ عليه السلام از من پرسيد كه:

چرا امام حسين‏ عليه السلام با خاندانش به سوى كربلا حركت كرده و كودك شيرخوار خود را فدا نموده‏ با آن كه مى‏ دانست كشته خواهد شد؟

   من در پاسخ وى گفتم: هر قانونى داراى حرمت است و بر پيروان آن‏ قانون لازم است كه به آن قانون احترام كرده و از آن پيروى نموده و درحفظ آن كوشا باشند. از طرفى، مردم در نسبت به احترام قانون، سه‏ گروهند:

   1 - بالاترين حدّ احترام به قانون، آن است كه شخص خودش را براى‏ حفظِ آن اصل شريف، فدا كند.

   2 - پايين‏ترين حدّ آن است كه اعتنايى به آن نداشته باشد.

   3 - و ميان اين دو حدّ، همان حدّ متوسّط احترام به حساب مى‏ آيد.

   از اين نظر، گروه‏ هايى كه در جهان هستند و حكومت‏هايى كه در دنياحاكمند نسبت به خود داراى قوانينى هستند، آنان خدمتگزاران به قانون‏ خودشان را به مراتب رعايت احترام آن، ارزش قائل مى‏ شوند. رعايت‏ اين اصل در يك قانون دنيوى محفوظ بوده و كسى منكر آن نيست.بنابراين، رعايت قانون الهى - همانند قرآن مجيد - چقدر ارزش دارد؟

   حافظ و نگهبان اين قانون الهى، سيّد و آقاى مجاهدان نيكوكار است،كه با خانواده خود به سوى كربلا هجرت فرمود تا با اين عمل مقدّس خودعظمت دين و قانون الهى را به جهانيان برساند و بر غير مستحقّان ونااهلان آن خط بطلان كشد.

   آرى، آن حضرت با اين مهاجرت و مجاهدت، نهضت عظيم و مقدّسى‏ را پى‏ ريزى كرد كه آن علّت محدثه براى دين گرديد، گويى با اين نهضت‏ مقدّس دين را پس از نابودى آن، با قربانى كردن جان عزيز خويش وخون پاك خاندان و يارانش، زنده نمود.

   از طرفى، چون اين نهضت شريف و بى‏نظير مورد انكار شكّاكان‏ مغرض‏ قرارخواهدگرفت. همان‏گونه‏ كه‏ امامت‏ واميرى‏ سرور يكتاپرستان‏ امير مؤمنان على صلوات اللَّه عليه را در روز غدير - با آن همه شهرتى كه داشت‏ و در ديدگاه هزاران مرد و زن بود - مورد انكار برخى مغرضان قرار گرفت. به همين جهت، اين علّت احياء، نيازمند علّت ديگرى براى بقاء وحفظ اين نهضت بى‏ نظير است كه پيوسته در دنيا باقى بماند.

   بديهى است كه اين نهضت بى‏ نظير باقى نمى‏ ماند جز با اقامه عزاى‏ دوستداران آن حضرت و جلسات ذكر و مصيبتى كه - با همه اقسامش -برپا مى‏ دارند، و در واقع، اين مجالس عزادارى علّت بقاى اين نهضت‏ شريف بوده و مكمّل آن هستند.

   بنابراين، هم اكنون قوام دين با دو نهضت است:

   1 - نهضت مقدّس، بى‏ نظير و ارزشمندى كه امام‏ حسين‏ عليه السلام با فدا نمودن‏ جان عزيز خود و خاندان و فرزندان و يارانش بوجود آورد.

   2 - نهضت‏ هاى مقدّس و پاكى كه با اقامه مجالس عزادارى و تعزيه‏ خوانى بر پا مى‏شود كه خود، نگه‏دارنده اين نهضت عظيم هستند.

   به همين جهت، بر تمام دينداران - بلكه بر هر فرد از بشريّت - لازم‏ است نسبت به اُمورى كه نشانگر امر الهى و احياى امر پيشوايان‏ عليهم السلام است،قيام نمايند.

   و در واقع برپايى چنين محافلى اشاره‏اى است به نهايت تأسّف از آن‏كه از جهاد در پيشگاه مبارك حضرتش را از دست داده‏اند و به عنوان‏ پذيرش دعوت آنان و تأييد اين مطلب است كه اين بزرگواران به امرولايت و سرپرستى امّت سزاوارتر بوده‏ اند از آنها كه او را از مقامى كه خدا براى آنها قرار داده كنار زدند و اين عمل سپاسگزارى از حقوق آنان‏نسبت به بشريّت بوده و صله‏ اى باشد براى پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم و فرزندان پاك‏ و پاكيزه آن حضرت و موجب سرور و شادمانى معصومين‏ عليهم السلام باشد.

   به همين جهت، پيشوايان معصوم‏ عليهم السلام در موارد گوناگون مردم را باسخنان زيباى خود بر برپايى اين اُمورمقدّس تشويق‏ وترغيب مى‏ نمودند.

   آنجا كه مى‏ فرمايد:

فإنّ في اجتماعكم ومذاكراتكم إحياء أمرنا، وخير الناس بعدنا من‏ذاكر بأمرنا ودعا إلى ذكرنا.(801)

همانا اجتماعات شما و گفتگوهاى شما، موجب احياى امر ماست، وبهترين مردم پس از ما، كسانى هستند كه امر ما را يادآورى نموده(802) و مردم رابه سوى اين امر بخوانند.

 

   در روايت ديگرى مى‏ خوانيم:

هل العيش إلّا هذا.

آيا زندگى جز ياد ماست؟!

 

   در روايت آمده:

شيعتنا منّا ومضافون إلينا فلهم معنا قرابة خاصّة، رضوا بنا أئمّة،ورضينا بهم شيعة، يحزنهم حزننا، ويسرّهم سرورنا، ونحن نطّلع‏ على أحوالهم، ونتألّم لتألّمهم.

شيعيان ما از ما و به سوى ما هستند، آنان با ما قرابت و خويشاوندى ويژه‏ اى‏ دارند، آنان به امامت ما راضى شده‏ اند ما نيز به پيرو و شيعه‏ بودن آنان راضى‏ شده‏ ايم، غم و اندوه ما آنان را محزون و غمگين و سرور و خوشحالى ما آنان را مسرور و خوشحال مى‏ نمايد، ما از احوال آنان آگاه شده و بر ناراحتى آنان ناراحت مى‏ شويم.

 

   امام حسن عسكرى‏ عليه السلام مى‏ فرمايد:

من أحبّنا بقلبه، وأخدمنا بيده ولسانه فهو معنا في الغرفة الّتي‏ نحن فيها.(803)

كسى كه با دلش ما را دوست داشته و با دست و زبانش در خدمت ما باشد، اودر بهشت در درجه و غرفه ما خواهد بود.

 

   بنابراين، يارى آنان مخصوص به مورد خاصّى نيست، بلكه هر عملى‏ كه باعث استوارى دعوت آنان و جلب توجّه ديدگان به سوى عنايتى شودكه خداوند سبحان به ايشان عطا فرموده - كه همان خلافت كبرى است -نصرت و يارى آنان به شمار مى‏ آيد.

   در اينجا نبايد اشكال شود كه: شايد برخى از اقسام اقامه عزادارى به‏ گونه لهو باشد، چرا كه او در مقام گرياندن و محزون نمودن دلهاست،چنين قسمى تخصّصاً از موضوع آن خارج است.

   و امّا اين كه امام حسين صلوات اللَّه عليه مى‏ دانست كه به زودى كشته‏ خواهد شد با وجود اين بر چنين امرى اقدام نمود.

   در پاسخ اين سؤال بايد بگوييم:

   تكاليف شرعى نسبت به امام حسين صلوات اللَّه عليه بستگى به دانش‏ ظاهرى آن حضرت داشت نه دانش غيبى آن حضرت.

   بنابراين، وقتى اطاعت و فرمانبردارى اهل كوفه با مكاتبه بزرگان آن‏ شهر يكى پس از ديگرى بر آن حضرت آشكار شد، كه با ميل خود و بدون‏ اجبار به اين عمل اقدام نموده و خودشان ابتداءً - بدون اين كه از آنان‏ خواسته باشند - آماده يارى امام حسين‏ عليه السلام شدند، حضرت در صورت‏ ظاهر ناگزير بودند كه از مدينه خارج شده و در برابر برپايى دين خدا وكلمه او و ابقاى آن قيام نمايد.

   پس از نظر شرعى و عقلى بر ما لازم است كه اين احسان را با اقامه يادامام مظلوم و شهيدمان - با همه اقسام عزادارى - سپاسگزارى نماييم، تا دراين امر مقدّس با آن حضرت شريك شده و آن را تقديس نماييم، وگفتارى زيباى خداوند را كه مى‏ فرمايد: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»(804)؛«آيا پاداش نيكى جز نيكى است» امتثال نماييم.

   علاوه بر اين كه بر پايى چنين مجالسى از بزرگترين شعائر دين است واز بارزترين مصداق آيه كريمه «وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى‏ الْقُلُوبِ»(805)؛ «و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد اين كار نشانه تقواى‏ دلهاست»، مى‏ باشد.

   بديهى است روايتى را كه در مورد علم امام حسين‏ عليه السلام بيان كرديم باروايتى كه در كتاب شريف «كافى» نقل شده هيچ گونه منافاتى ندارد كه درآن روايت آمده:

   «افعال و كارهاى معصومين‏ عليهم السلام همگى معهود از ناحيه خداى متعال‏ است»(806).

   پرواضح است كه عهد پروردگار حكيم مطلق، عين حكمت و مطلق‏ آن است.

---------------------------------------------------

801) بشارة المصطفى: 110، بحار الأنوار: 354/74 ح 31 و 200/1 ح8 به نقل از امالى مفيدرحمه الله.

802) در بحار الأنوار )ج: 74) چنين آمده است: امر ما را ياد نموده و به سوى اين امر باز گردند.

803) بحار الأنوار: 101/27 ح 64 (با اندكى تفاوت).

804) سوره الرحمان، آيه 61.  

805) سوره حجّ، آيه 32.  

806) الكافى: 280/1 ح2.

 

 

 

 

    بازدید : 6898
    بازديد امروز : 57212
    بازديد ديروز : 97153
    بازديد کل : 131778709
    بازديد کل : 91393738