(7)
توطئه هاي دولت بريتانيا براي کشورهاي اسلامي
و همکاري محمد بن عبدالوهاب با آن
دبيركلّ ، دوّمين راز را نيز به من گفت ، همان رازى را كه وعده داده بود برايم آشكار سازد ، و من از قبل بسيار شايق بودم كه از اين راز نيز آگاه گردم ، چون مزه راز اوّل را چشيده بودم و راز دوّم چيز جز دفترى پنجاه صفحه اى نبود كه نقشه هاى منهدم ساختن اسلام و مسلمين را در خلال يكصد سال در آن آورده بودند تا اين كه از اسلام بعد از وجود حقيقى چيزى جز نامى نماند و اين دفتر را به همين منظور براى رئيسان بزرگ وزارت مستعمرات ارسال داشته بودند .
اين دفتر از چهارده بند تشكيل شده بود كه در آن تأكيد شده بود كه اين نقشه ها محرمانه است و افشاى مضامين آن ممنوع است و دستور رسيده بود كه بايد مندرجات آن به شدّت كتمان شود و پوشيده باشد تا هيچ كس از مسلمانان بر آنها مطّلع نگردد كه در نتيجه باعث عكس العمل آنان شود و ايشان نيز نقشه هاى خنثى كننده و مخالف خود را آغاز نمايند .
خلاصه مندرجات آن دفتر چنين بود :
1 - همكارى عميق با ترازهاى روسيه براى چيره شدن بر منطقه اسلامى از بخارا و تاجكيستان و ارمنستان و خراسان و اطراف آن مناطق و نيز همكارى محكم با ايشان در غلبه بر اطراف سرزمينهاى ترك كه با روسيه مركز مشترك دارند .
2 - همكارى مؤكّد با فرانسه و روسيه در طرح نقشه اى شامل براندازى جهان اسلام از درون و بيرون .
3 - برانگيختن فتنه نزاع و درگيري هاى شديد بين دولتهاى تركيه و ايران و افروختن آتش ملّى گرائى و تعصّب نژادى در هر دو جانب و مشتعل نمودن درگيريها در ميان همه قبايل و طوائف اسلامى كه در جوار يكديگر زندگى مى كنند و همين طور در ميان سرزمينهاىِ اسلامى همسايه و زنده كردن اختلافات مذهبى و بيرون آوردن آتش از زير خاكستر و به هر حال دامن زدن به هر گونه اسباب فتنه و تفرقه و آشوب و برانگيختن هر گونه درگيرى و نزاع در ميان كشورها و مردم مسلمان .
4 - واگذار كردن امر سرزمينهاى اسلامى به دست بيگانگان غير مسلمان ، پس نخست بايد يثرب (مدينة النبيّ صلى الله عليه وآله وسلم) را به يهود سپرد ؛ اسكندريّه را به مسيحيان ؛ و يزد را به زرتشتيان ايرانى نژاد ؛ و عماره را به صابئين ؛ و كرمانشاه را به فرقه على اللّهى ؛ و موصل را به فرقه يزيديّه ؛ و خليج فارس را به هندوها .
البتّه پس از آن كه عدّه زيادى از هنود را رهسپار آن مناطق نماييم ؛ طرابلس (ليبى كنونى) را به درزيها ؛ و قارض را به فرقه نُصيريّه (امروزه به آنها علويّين مى گويند) ؛ و مسقط را به خوارج (امروزه در دست فرقه إباضيّه خارجيه است) .
سپس بر ماست كه اين گروهها و فرقه هاى خارج يا داخل اسلام را از حمايت مالى برخوردار سازيم و اسلحه و نقشه هاى فتنه انگيز و آشوبگر را در اختيارشان قرار دهيم و در اين زمينه اطّلاعات را بدانها بسپاريم و تخصّص و آگاهى كامل براى آنها ايجاد نماييم تا اين كه اين مذاهب و فرقه ها همانند خارهايى در كالبد اسلام نهاده شوند .
آنگاه بايد سرزمينهاى ضدّ اسلامى ايجاد شده در خاك مسلمين گسترش يابد تا اين كه همه سرزمينهاى اسلام درهم شكند و ويران گردد .
5 - نقشه كشى براى تجزيه دو حكومت اسلامى در تركيه و ايران تا آخرين حدّ ممكن ، و تجزيه اين دو حكومت بزرگ به حكومتهاى محلّى متعدّد بسيار كوچك و درگير شدن با يكديگر همان گونه كه امروزه در هندوستان وجود دارند با الهام از قاعده «تفرقه بينداز و آقائى كن !» و قاعده «تفرقه بيفكن و درهم شكن !»
6 - دين سازى و ايجاد فرقه هاى جديد در پيكره سرزمينهاى اسلامى ؛ براى اين مقصود بايد كه نقشه دقيق طرّاحى شود بطورى كه هر دينى از اين اديان ساختگى با روحيّه اى از روحيّات ساكنان آن سرزمينها مناسبت داشته باشد .
مثلاً ايجاد چهار مذهب و فرقه در پيكره سرزمينهاى شيعه نشين ضرورى و لازم است ؛ ايجاد فرقه حسين اللّهى و فرقه اى كه جعفر بن محمّد الصادق (عليه السلام) را بپرستند ، دينى كه مهدى موعود (عليه السلام) را پرستش كنند و فرقه اى كه علىّ بن موسى الرضا (عليه السلام) را عبادت نمايند .
و مكان مناسب براى فرقه اوّلى كربلا و براى دوّمى اصفهان ، براى سوّمى سامراء و براى چهارمى خراسان است .
همان گونه كه لازم است كه مذاهب چهارگانه اهل سنّت را نيز كاملاً از يكديگر متمايز نماييم و استقلال تامّ بخشيم كه هيچ گونه ارتباطى با يكديگر نداشته باشند و بايستى كه مجدّداً اختلافات گذشته را تا حدّى كه به خونريزى يكديگر منتهى شود در آنها زنده سازيم .
لازم است كه متون دينى فرقه هاى اسلام را آنچنان دستكارى كنيم كه اختلافات خونين آنها به حدّ اكثر ممكن برسد تا يكديگر را به هر وسيله و با چنگ و دندان بدرند و احدى از مسلمانان باقى نماند .
بايستى اين گمان را در آنها با تحريف و دستكارى كتابهايشان تقويت نماييم كه هر فرقه اى تنها خودش را مسلمان بداند و بس و ساير فرقه هاى اسلام را كافر بداند و كشتار و نابودى آنها را واجب و لازم شمرد .
7 - بايد فساد و فحشا را به وسيله زنا ، لواط ، شرب خمر و قماربازى در ميان مسلمانان منتشر سازيم و بهترين وسيله براى اين مقصود پيروان اديان قبل از اسلامند كه در سرزمينهاى اسلامى در ميان مسلمانان زندگى مى كنند ، مانند : يهود ، نصارى ، مجوس ، هنود و غيرها . پس چاره اى نيست مگر اين كه لشكر انبوهى از اديان غير اسلامى فراهم شوند تا به اين مقصود و آرزو نايل شويم .
8 - تلاش و كوشش بسيار براى قرار دادن مهره هاى فعّال در پستهاى كليدى و حكومتى حسّاس در سرزمينهاى اسلامى لازم است و اين مهره ها بايد حكّام فاسدى باشند كه امر و نهى خود را مخفيانه از وزارت مستعمرات بريتانياى كبير اتّخاذ كنند و بر ما بسيار ضرورى و لازم است كه اهداف خودمان را از طريق همين حكّام مزدور عملى سازيم و سرزمينهاى اسلامى و مسلمانان را به كلّى فاسد نماييم .
اگر بتوانيم تا جايى كه امكان دارد حاكمى را كه واقعاً غير مسلمان باشد بر مسلمانان مسلّط سازيم از همه چيز بهتر است و بر اين اساس لازم است كه افرادى را به صورت ظاهر و منافقانه مسلمان جلوه دهيم سپس ايشان را به پستهاى حكومتى مسلّط گردانيم تا اهداف ما توسّط آنها پيشرفت كند .
9 - تا حدّ امكان از زبان عربى جلوگيرى شود و زبانهاى غير عربى مانند سنسكريت هنديها و فارسى ايرانيها و كردى كردها و پَشتوى افغانيها را بايد احياء و ترويج نماييم و بايستى زبانهاى اصيلى كه در بلاد اسلامى رو به زوالند مجدّداً زنده شوند و رواج يابند و لازم است كه لهجه هاى محلّى و عربى بجاى زبان اصيل عربى فصيح توسعه پيدا كند و بايد نهايتاً لغت فصيح عربى قرآن و حديث از مسلمانان فاصله بگيرد و از دسترس آنان دور شوند .
10 - بايد مزدوران و جاسوسانى را دست نشانده خود كنيم كه در اطراف حكّام مسلمان مشغول خدمتگزارى ما باشند و بايد آنها را به درجه مستشارى برسانيم تا هم از رازهاى پنهان دستگاه حكومتى ما را مطّلع سازند هم اهداف ما را به گوش آنها ديكته كنند و باعث نفوذ روزافزون وزارت مستعمرات در آنها شوند .
بهترين راه براى اين منظور ، غلامان و كنيزان دست پرورده لايق و باكفايت است پس اوّل لازم است كه ما آنان را تحت اشراف و تربيت خود بار آوريم سپس در بازارهاى برده فروشى آنان را به نزديكان حكّام و زنان و فرزندان حكّام و صاحب منصبان حكّام براى فروش عرضه كنيم تا اين كه اندك اندك به حكّام نزديك شوند و پس از آن مادران حكّام و مستشار ايشان قرار گيرند و مانند دستبندى كه بر دست محيط است آنان را احاطه كنند .
11 - گسترش تبليغات مسيحيّت با داخل كردن مبلّغان مسيحى در هر صنفى خصوصاً در صنف حسابداران ، پزشكان ، مهندسان و ساير اصناف مربوطه بدانها ، ايجاد كليساها ، مدرسه هاى مسيحيّت ، بيمارستانها ، كتابخانه ها ، جمعيّتهاى خيريّه در سراسر سرزمينهاى اسلامى ، پخش ميليونها كتاب مسيحى در ميان مسلمانان به صورت رايگان و بلاعوض ، كوشش و تلاش براى قرار دادن تاريخ مسيحى در كنار تاريخ اسلامى و كاشتن جاسوسان و مزدوران در ديرها و صومعه ها به عنوان راهب و راهبه ها كه مأموريّت آنها ساده كردن ارتباطات ، جنبشهاى مسيحيّت ، خبرگيرى از جنبشهاى مسلمانان ، اوضاع و شؤون ايشان است .
همان گونه كه لازم است لشكر انبوهى از دانشمندان براى تحريف و دگرگون ساختن تاريخ مسلمانان تجهيز و بسيج شوند ، آنگاه كتابهاى ايشان پس از اطّلاع يافتن كامل از احوال و اوضاعشان بايد تحريف و دستكارى شود .
12 - گول زدن دختران و پسران جوان مسلمان ، به شكّ انداختن ايشان در امر دينشان ، فاسد كردن اخلاقشان از طريق مدرسه ها ، كتابها ، كلوپها ، نشريّات و دوستان غير مسلمانى كه براى چنين كارى آماده شدهاند ، پس ضرورت دارد كه گروههاى مخفى از جوانان يهود و نصارا و غير از آنها به هر شكل و صورتى كه ممكن شود تشكيل شود تا دامى براى شكار جوانان مسلمان باشد .
13 - مشتعل ساختن جنگها ، شورشهاى درونى و مرزى در ميان مسلمانان و غير مسلمانان و در ميان خود مسلمانان در بستر زمان تا اين كه نيروهاى مسلمانان رو به تحليل گذارد و آنان را از انديشه پيشرفت و ترقّى و اتّحاد و يكپارچگى باز دارد و براى اين كه نيروهاى فكرى و سرمايه هاى اقتصادى ايشان در مسير جنگ تلف شود ، جوانانشان از بين بروند ، افراد بانشاطشان را از دست بدهند ، غوغا و آشوب در ميانشان بلند شود و اوضاع هرج و مرج شود .
14 - بايستى انواع طرق اقتصادى مسلمانان از قبيل زراعات و بازرگانى منهدم گردد ، سدّهاى آبيارى آنها ويران شود ، نهرهايشان خشك شود و بايد كوشش كرد تا روحيّه و نشاط كارى از ميانشان برود ، بيكارى زياد شود و رغبت به كار در ميانشان باقى نماند و بايد محلّهايى را براى تلف كردن پول ، وقت و انواع سرمايه هاى مادّى و معنوى آنان تأسيس نمود و بايد كه معتادان به ترياك و افيون و ساير موادّ مخدّر را افزايش داد .
هر يك از اين بندهاى چهاردهگانه را در آن دفتر به طور مفصّل و كامل شرح داده بودند ، علاوه بر آن ، نقشه ها ، تصاوير و اشكالى نيز به دفتر ضميمه كرده بودند .
من از دبيركلّ كه نسخه اى از اين دفتر را در اختيارم گذاشته بود تشكّر كردم و يك ماه ديگر نيز در لندن ماندم تا اين كه دستورات وزارت مستعمرات دوباره مرا به سوى عراق متوجّه و مأمور ساخت تا اين كه برنامه ناتمامى را كه با محمّد بن عبدالوهّاب آغاز كرده بوديم به ثمر رسانيده و تمام نماييم .
دبيركلّ به من دستور داد تا اين كه در حقّ او ذرّهاى كوتاهى نكنم از جاسوسان ما اطّلاعاتى رسيده كه شيخ محمّد بن عبدالوهّاب باارزشترين كسى است كه مى توان به او اعتماد كرد تا براى رسيدن به اهداف وزارت مستعمرات بريتانياى كبير مركَبى باشد .
سپس دبيركلّ افزود : با شيخ محمّد بن عبدالوهّاب به صراحت و آشكار وارد گفت و گو شو .
وى گفت : جاسوس ما در اصفهان با او با صراحت سخن گفته و شيخ هم آمادگى خود را براى همكارى با ما پذيرفته است به شرط اين كه ما او را از شرّ حكومتها و علمايى كه از همه طريق بر او هجوم خواهند آورد و با او مبارزه خواهند كرد ، محفوظ بداريم آن زمانى كه او آرا و افكار ويژه خود را آشكار خواهد ساخت .
ديگر اين كه با ما شرط كرده كه پول كافى در اختيارش بگذاريم و اگر لازم شود اسلحه برايش فراهم كنيم .
و ديگر اين كه برايش حكومتى و لو جزئى و كوچك در اطراف سرزمين خودش نجد قرار دهيم و وزارت مستعمرات نيز همه شروط او را پذيرفته است .
من با شنيدن اين خبر از شدّت خوشحالى در پوست خود نمى گنجيدم .
سپس من از دبيركلّ پرسيدم : پس حالا چه بايد كرد ؟ و تكليف و وظيفه من نسبت به شيخ محمّد بن عبدالوهّاب چيست ؟ و از كجا بايد آغاز كنم ؟
دبيركلّ پاسخ داد : وزارت نقشه دقيقى تسليم شيخ كرده كه او بايد مو به مو فقرات آن را بنابر قرارداد دو جانبه اجرا نمايد و آن فقرات عبارتند از :
1 - تكفير همه مسلمانان و حلال نمودن كشتن ايشان و غارت اموالشان و هتك حرمت ناموسشان و فروختن آنها در بازار بردهفروشان و حلال كردن به بردگى گرفتن زن و مرد مسلمان .
2 - در صورت امكان ، منهدم ساختن خانه كعبه به بهانه اين كه قبل از اسلام مركز بتپرستى بوده و اكنون از آثار باستانى بتپرستان است و ممنوع ساختن مردم از حجّ و تشويق كردن قبايل باديه نشين به غارت اموال حجّاج و كشتار ايشان .
3 - كوشش و تلاش براى سرباز زدن از اطاعت حاكم و ياغى شدن بر وى و تشويق مردم براى جنگيدن با او و مجهّز ساختن لشكريان براى اين منظور و همچنين لازم است جنگيدن با اشراف حجاز با هر وسيله اى كه امكان داشته باشد و بايد از نفوذشان كاسته شود .
4 - به هر وسيله اى كه ممكن است حرمها ، بارگاهها ، گنبدها ، ضريحها و اماكن مقدّسه در نزد مسلمانان در مكّه و مدينه و ساير سرزمينهايى كه برايش امكان داشته باشد منهدم شود به بهانه اين كه آنها از آثار باستانى بت پرستى و شرك است ، و به هر وجه ممكن به شخص پيامبر اسلام (محمّد بن عبداللَّه صلى الله عليه وآله وسلم) و خلفا و رجال اسلام توهين نمايند .
5 - توسعه غوغا ، آشوب ، هرج و مرج ، ترس و ناامنى در كشورهاى اسلام تا جايى كه برايش امكان داشته باشد .
6 - انتشار قرآن كه بر طبق احاديثى كه تحريف آن ، فراهم شده و واجد زياده و نقصانهايى باشد كه در آن احاديث بدانها اشارت رفته است .
بعد از آن كه دبيركلّ برنامه مذكور را برايم شرح داد به من گفت : اين برنامه با اين عظمت تو را به وحشت نيندازد ، چرا كه بر ما لازم است كه دانه بپاشيم و نسلهاى آينده ما پيگير آن خواهند بود و آن را تكميل خواهند ساخت و صبر طولانى عادت حكومت بريتانياى كبير است و سيره آن پيشروى آهسته آهسته و قدم به قدم است و مگر محمّد پيامبر مرد تنهايى بيشتر بود كه چنين انقلاب عظيمى را بپا كرد ، پس محمّد بن عبدالوهّاب نيز مثل پيامبرش محمّد بايد بتواند اين انقلاب آرمانى ما را برپا سازد .
پس از چند روز ، از وزير و دبيركلّ اجازه گرفتم ، با خانواده و دوستانم خداحافظى كردم ، هنگامى كه مى خواستم از خانه خارج شوم پسر كوچكم گفت : بابا زود برگرد .
چشمانم از اشك پر شد و نتوانستم اين حالت خود را از همسرم پنهان كنم و همديگر را به گرمى بوسيديم و به قصد بصره از خانه خارج شدم .
بعد از سفرى خسته كننده شبانه بدانجا رسيدم و به خانه عبدالرضا رفتم ولى او خواب بود تا مرا ديد خوش آمد گفت و استقبال گرمى از من نمود .
من تا صبح آنجا خوابيدم . او به من گفت : شيخ محمّد به بصره برگشت سپس مسافرت كرده و نامه اى را نزد او امانت سپرده تا آن را به تو بدهم .
صبح نامه را خواندم او نوشته بود كه به نجد مى رود و نشانى محلّ خودش را در نجد داده بود .
من نيز صبح رهسپار نجد شدم و بعد از مشقّت زيادى بدانجا رسيدم ، شيخ محمّد بن عبدالوهّاب را در خانه اش يافتم ، آثار ضعف از چهره و اندامش ظاهر بود ؛ ولى من چيزى به او نگفتم سپس فهميدم كه او ازدواج كرده است و به همين جهت قوايش را از دست داده است ، من او را از اين كار بازداشته و نصيحت كردم كه زنش را رها كند ، او نيز پند مرا پذيرفت .
در مورد من نيز قرار بر اين شد كه من اعتراف كنم كه غلام او هستم كه مرا از بازار خريده و در سفر بوده و او بگويد كه حال غلامم از سفر برگشته است .
همين طور هم شد پس در نزد دوستانش مشهور شد كه من غلام اويم كه او مرا از بصره خريده و به من دستور سفر داده و حالا به سوى او بازگشته ام ، مردم مرا به نام غلام شيخ صدا مى زدند و نزد او دو سال ماندم و ترتيب لازم را براى آشكار كردن دعوتش مى دادم .
در سال 1143 هـ ق تصميم نهايى خود را گرفت و يارانى را جمع كرد كه از آنها هراسى نداشت و دعوت خود را با كلماتى مبهم و الفاظى مجمل براى خصوصى ترين ياران خاصّ خود ابراز مى كرد ، سپس آغاز به نشر دعوت خود در ميان ديگران كرد .
من هوادارانى پر و پا قرص و دوره ديده به عنوان پاسدار و محافظ برايش فراهم كردم آنها كسانى بودند كه از جانب ما حمايت مالى مى شدند ، وقتى از آنها احساس سستى مى كردم عزم و تصميم اين گروه را هر زمان كه دشمنان شيخ در اثر هجوم بر او صدمه اى بر طرفداران وى وارد مى ساخت ، راسخ و محكم مى كردم و تشويق به مقاومت مى نمودم . او هر چه دعوتش را بيشتر آشكار مى كرد ، دشمنانش بيشتر مى شدند ، گاهى از فشارى كه عليه او به كار مى رفت تصميم به عقب نشينى مى گرفت ؛ ولى من دوباره دلگرمش مى ساختم و به ادامه راه وادارش مى نمودم و به او مى گفتم : محمّد ، پيامبر اسلام بيش از تو صدمه ديد و راه رسيدن به مجد و بزرگى تنها همين است و هر مصلحى چارهاى جز تحمّل سختى و مشقّت ندارد .
ما همچنان با دشمنان در تعقيب و گريز و حمله و دفاع بوديم ، من بر بعضى از دشمنان شيخ ، جاسوسانى را گماردم و آنان را با پول خريدم پس هر زمانى كه آنان مى خواستند فتنه اى برانگيزند جاسوسها ما را از نقشه آنها مطّلع مى ساختند و ما نقشه آنان را نقش برآب مى كرديم .
يك بار خبردار شدم كه بعضى از دشمنان شيخ قصد دارند او را ترور كنند به همين جهت ، من براى واژگون كردن نقشه آنان ترتيبات لازم را دادم و چون آشكار شد كه دشمنان مى خواستند شيخ را ترور كنند نقشه عليه آنان تمام شد و مردم از دشمنان شيخ رويگردان شدند .
شيخ محمّد بن عبدالوهّاب به من وعده داد كه قطعاً دستور العمل شش مادّه اى را اجرا كند ؛ ولى ابراز داشت كه در حال حاضر تمام آن موادّ را نمى تواند انجام دهد ، از آن جمله بعيد مى شمرد كه بعد از استيلاى بر مكّه بتواند خانه كعبه را ويران كند چنان كه اين مادّه را هم نتوانست اجرا كند كه بگويد : خانه كعبه از آثار بت پرستى است .
همچنين بعيد مى دانست كه قرآن جديدى بتواند در ميان مردم درست كند و بيشتر هراس او از سلطنت حاكم بر مكّه و استانبول بود و مى گفت : اگر ما اين دو مطلب را اظهار كنيم لشكريانى براى برخورد با ما بسيج مى شوند و ما را نيمه كاره از ميدان خارج خواهند نمود ، من نيز عذر او را موجّه دانستم ، چرا كه همان طور كه او مى گفت هنوز جوّ آماده نشده بود .
بعد از چند سال كار و برنامه ، وزارت مستعمرات توانست محمّد بن سعود را به سوى ما متمايل كرده و وادار به همكارى سازد . پس به سوى من كسى را فرستاد كه اوضاع را برايم شرح داده و لزوم همكارى بين محمّد بن سعود و شيخ محمّد بن عبدالوهّاب را توضيح دهد بدين نحو كه اُمور دينى را محمّد بن عبدالوهّاب و اُمور حكومتى و سلطنتى را محمّد بن سعود به عهده گيرند تا به كمك و همكارى يكديگر دلها و كالبدهاى مردم را در اختيار گيرند ، چرا كه تاريخ ثابت كرده كه حكومتهايى كه پشتوانه دينى داشته اند از دوام بيشترى برخوردار بوده و نفوذ بيشترى داشته و هيبت و شكوه بيشترى برايشان بوده است .
همين طور هم بود و بدين وسيله نيرو و قدرت بزرگى پيرامون ما جمع شد ، ما «درعيّه» را مركز حكومت خود و پايگاه «دين جديد» قرار داديم و وزارت نيز حكومت جديد را مخفيانه با پول كافى حمايت مى كرد چنان كه حكومت جديد تعداد زيادى غلام خريدارى كرد كه به ظاهر برده بودند ولى در واقع از بهترين افسران وزارت مستعمرات بودند كه دوره هاى آموزش زبان عربى و جنگهاى صحرائى را ديده بودند .
پس من و ايشان كه عدّه آنها يازده نفر بود براى طرح و كشيدن نقشه هاى لازم همكارى مى كرديم و هر دو محمّد (شيخ محمّد بن عبدالوهّاب و محمّد بن سعود) طبق آنچه ما بر آنها ديكته مى كرديم عمل مى كردند و بسيار اتّفاق مى افتاد كه ما با يكديگر براى طرح نقشه ها مشورت و مباحثه مى كرديم و اين در حالى بود كه از جانب وزارت دستور ويژه اى صادر يا ابلاغ نشده بود .
همه ما با دختران عشاير ازدواج كرديم و از اخلاص زن مسلمان و وفادارى او به شوهرش بسيار درشگفت شديم و به سبب همين ازدواجها و مراوده ها بين ما و عشاير ارتباط و پيوستگى عميقى پيدا شد و بيشتر و بيشتر شد و امروزه كار ما بهتر و بهتر مى شود و مركزيّت حكومت و دين روز به روز قويتر مى گردد و اگر حادثه ناگوارى ناگهان رخ ندهد دانه خوبى كاشته شده است براى اين كه روز به روز رشد و نمو كند تا اين كه روزى به نتيجه هاى مطلوب برسد .
ترجمه از فرانسه به عربى ، 2 / ژانويه / 1973
بازديد امروز : 80155
بازديد ديروز : 113307
بازديد کل : 135998550
|