فرقه هاى مرجئه
فرقه مرجئه همچنان كه با كمك امويان گسترش يافته و بر پيروان خود مى افزود، دستخوش اختلاف شده و به چند فرقه تقسيم شد.
اين فرقه ها هر كدام با ديگرى از نظر عقيده تفاوت هايى داشتند كه مناسب ترين آن ها و سازگارترين آن ها با امويان وحكّامى همانند آنان، فرقه كراميّه بود.
فرقه كراميّه براى مسلمان بودن نه عمل به دستورات دين را لازم مى دانست و نه اعتقاد قلبى را! بنابراين شخص مسلمان هم مى توانست كارهاى يهود و نصارا را انجام دهد و قلباً هم به اسلام معتقد نباشد و تنها براى مسلمان بودن كافى بود كه بازبان اقرار به دستورات اسلام نمايد و قلباً مخالف با آنها باشد و از نظر رفتار و عمل هم برخلاف اقرار زبانى خود عمل نمايد. بديهى است اينگونه مسلمانى با حكّام اموى بسيار سازگار بود.
مرجئه فرقه هاى ديگرى هم داشتند كه ممكن است تفرقه و فرقه بندى آنان براى جلوگيرى از تمركز قدرت در يك فرقه بوده است. و روشن است اگر قدرت در يك گروه متمركز شود و در ميان چندين گروه و چند حزب تقسيم نشود، ممكن است باعث دردسر براى قدرت حاكمه شود. پس تفرقه در هر گروه به نفع حكّام مى باشد.
در کتاب «شیعه در برابر معتزله» می نویسد : «ابوالحسن اشعرى مرجئه را دوازده فرقه ذكر كرده كه همگى آن ها اتّفاق دارند بر اينكه ايمان عبارت از اعتقاد و يقين بوده، و عمل، خارج از حقيقت آن است و در اين باره تنها فرقه كراميّه، پيروان محمّد بن كرام با آن ها مخالفت كرده اند؛چه اينها عقيده دارند ايمان تنها اقرار به زبان است و تصديق قلبى لازم نيست و بنابر اين اصل گفته اند منافقانى كه در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى زيسته اند با اينكه قلباً ايمان نياورده بودند حقيقتاً مؤمن بوده اند! همچنانكه كفر را عبارت از انكار به زبان دانسته اند(288).(!)
امّا در كتاب «التبصير» - نوشته اسفراينى - پيروان ارجاء به پنج فرقه منشعب شده اند، به اين شرح:
1 - فرقه يونسيّه پيروان يونس بن عون. اينان معتقدند ايمان به دل و زبان است و حقيقت آن معرفت خداوند سبحان ومحبّت وى، و تصديق پيامبران و كتاب هاى اوست.
2 - غسّانيّه پيروان غسّان مرجئى كه معتقدند ايمان تنها اقرار به وجود خداوند و محبّت اوست، ليكن قابل زياده و نقصان است.
3 - ثنويّه پيروان ابومعاذ كه معتقد بوده است ايمان آن چيزى است كه تو را از كفر نگه دارد.
4 - ثوبانيّه پيروان ابو ثوبان مرجئى. اينان واجبات عقلى را بر اقرار به وجود خداوند و پيامبرانش افزوده، و هر چه را عقل صحيح مى بيند، آن را از اركان ايمان به شمار آورده اند.
5 - مريسيّه پيروان بشير مريسى كه اضافه بر گفته هاى كسانى كه ذكر كرديم معتقد به خلق قرآن بوده است.
از آنچه گفته شد روشن مى شود كه مرجئه اتّفاق نظر داشته اند بر اينكه عمل از اركان ايمان نيست. اينان بدين طريق مى كوشيده اند در برابر خوارج معناى ايمان را محدود و مشخّص كنند؛ زيرا خوارج كه همه مخالفان خود را تا چه رسد به مرتكب كبيره كافر مى شمردند در يك سو قرار داشتند، و همگى مسلمانان در سوى ديگر.
همچنين براى مقابله با معتزله بود؛ زيرا معتزله عمل را از اركان ايمان مى شمردند، و گنهكاران را مخلّد در آتش جهنّم مى دانستند. پس از ظهور آراى مرجئه در برابر خوارج كه ايمان را براى خود احتكار كرده بودند و در برابر معتزله كه عملبه اركان را بر تصديق زبانى افزوده بودند، آراى آن ها بعدها از جمله نظريّاتى كه در اين زمان منتشر شده بود، دچار تطوّر و دگرگونى شد؛ مانند ديگر نظريّاتى كه در آغاز به صورت تفكّرى ظاهر مى گردد، سپس هر چه بيشتر در آن بحث مى شود، و روزگار بر آن مى گذرد بيشتر گسترش و دگرگونى مى يابد، به ويژه چنانكه ذكر كرديم آراى مرجئه اساساً در خدمت مصالح حكّام بود و ناگزير آن ها براى انتشار و ترويج و همسو كردن آن با منافع خويش كمك مى كردند. از اين روبرخى از آن ها ادّعا كردند انسان تا به دل و زبان به خداوند و پيامبرانش ايمان دارد، هر چه گناه كند و مرتكب منكرات شود، در آتش معذّب نخواهد شد!»(289)
288) التعليقة على التبصير فى الدين، اسفراينى: 91، التعليقة على مقالات الإسلاميّين: 203.
289) شيعه در برابر معتزله و اشاعره: 151.
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 212735
بازديد کل : 124641104
|