(9)
اذن ورود به حرم هاى ائمّه عليهم السلام و سرداب مقدّس (×)
علاّمۀ مجلسى رحمه الله مى فرمايد : در يك نسخۀ كهن كه مربوط به علماى شيعه است ، اين عبارتها را يافتم :
طلب اذن براى ورود به سرداب مقدّس و نيز حرم امامان عليهم السلام :
أَللَّهُمَّ إِنَّ هذِهِ بُقْعَةٌ طَهَّرْتَها ، وَعُقْوَةٌ شَرَّفْتَها ، وَمَعالِمُ زَكَّيْتَها ، حَيْثُ أَظْهَرْتَ فيها أَدِلَّةَ التَّوْحيدِ ، وَأَشْباحَ الْعَرْشِ الْمَجيدِ ، اَلَّذينَ اصْطَفَيْتَهُمْ مُلُوكاً لِحِفْظِ النِّظامِ ، وَاخْتَرْتَهُمْ رُؤَساءَ لِجَميعِ الْأَنامِ ، وَبَعَثْتَهُمْ لِقِيامِ الْقِسْطِ فِي ابْتِداءِ الْوُجُودِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ، ثُمَّ مَنَنْتَ عَلَيْهِمْ بِاسْتِنابَةِ أَنْبِيائِكَ لِحِفْظِ شَرايِعِكَ وَأَحْكامِكَ ، فَأَكْمَلْتَ بِاسْتِخْلافِهِمْ رِسالَةَ الْمُنْذِرينَ ، كَما أَوْجَبْتَ رِياسَتَهُمْ في فِطَرِ الْمُكَلَّفينَ.
فَسُبْحانَكَ مِنْ إِلهٍ ما أَرْأَفَكَ ، وَلا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مِنْ مَلِكٍ ما أَعْدَلَكَ ، حَيْثُ طابَقَ صُنْعُكَ ما فَطَرْتَ عَلَيْهِ الْعُقُولَ ، وَوافَقَ حُكْمُكَ ما قَرَّرْتَهُ فِي الْمَعْقُولِ وَالْمَنْقُولِ ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى تَقْديرِكَ الْحَسَنِ الْجَميلِ ، وَلَكَ الشُّكْرُ عَلى قَضائِكَ الْمُعَلَّلِ بِأَكْمَلِ التَّعْليلِ ، فَسُبْحانَ مَنْ لايُسْئَلُ عَنْ فِعْلِهِ ، وَلا يُنازَعُ في أَمْرِهِ ، وَسُبْحانَ مَنْ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قَبْلَ ابْتِداءِ خَلْقِهِ .
وَالْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَيْنا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقامَهُ لَوْ كانَ حاضِراً فِي الْمَكانِ، وَلا إِلهَ إِلّاَ اللَّهُ الَّذي شَرَّفَنا بِأَوْصِياءَ يَحْفَظُونَ الشَّرايِعَ في كُلِّ الْأَزْمانِ ، وَاللَّهُ أَكْبَرُ الَّذي أَظْهَرَهُمْ لَنا بِمُعْجِزاتٍ يَعْجُزُ عَنْهَا الثَّقَلانِ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ ، اَلَّذي أَجْرَأَنا عَلى عَوائِدِهِ الْجَميلَةِ فِي الْاُمَمِ السَّالِفينَ .
أَللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ وَالثَّناءُ الْعَلِيُّ كَما وَجَبَ لِوَجْهِكَ الْبَقاءُ السَّرْمَدِيُّ ، وَكَما جَعَلْتَ نَبِيَّنا خَيْرَ النَّبِيّينَ ، وَمُلُوكَنا أَفْضَلَ الْمَخْلُوقينَ ، وَاخْتَرْتَهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمينَ ، وَفِّقْنا لِلسَّعْيِ إِلى أَبْوابِهِمُ الْعامِرَةِ إِلى يَوْمِ الدّينِ ، وَاجْعَلْ أَرْواحَنا تَحِنُّ إِلى مَوْطِىِ أَقْدامِهِمْ ، وَنُفُوسَنا تَهْوِي النَّظَرَ إِلى مَجالِسِهِمْ وَعَرَصاتِهِمْ ، حَتَّى كَأَنَّنا نُخاطِبُهُمْ في حُضُورِ أَشْخاصِهِمْ ، فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سادَةٍ غائِبينَ ، وَمِنْ سُلالَةٍ طاهِرينَ ، وَمِنْ أَئِمَّةٍ مَعْصُومينَ .
أَللَّهُمَّ فَأْذَنْ لَنا بِدُخُولِ هذِهِ الْعَرَصاتِ الَّتِي اسْتَعْبَدْتَ بِزِيارَتِها أَهْلَ الْأَرَضينَ وَالسَّماواتِ ، وَأَرْسِلْ دُمُوعَنا بِخُشُوعِ الْمَهابَةِ ، وَذَلِّلْ جَوارِحَنا بِذُلِّ الْعُبُودِيَّةِ وَفَرْضِ الطَّاعَةِ ، حَتَّى نُقِرَّ بِما يَجِبُ لَهُمْ مِنَ الْأَوْصافِ ، وَنَعْتَرِفَ بِأَنَّهُمْ شُفَعاءُ الْخَلايِقِ إِذا نُصِبَتِ الْمَوازينُ في يَوْمِ الْأَعْرافِ ، وَالْحَمْدُ للَّهِِ وَسَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ .
بارالها؛ اين مكان جايى است كه آن را پاكيزه و مطهّر گردانيدى، و صحن و سرائى است كه شرافتمند كردى، و نشانه هايى است كه خالص و ناب قرار داده اى؛ زيرا دليل هاى يگانه پرستى، و نمايشگران عرش شكوهمندت را در آنها گذاشتى. همانهايى كه به عنوان پادشاهان برگزيدى تا نظام هستى را نگهبان باشند، و به عنوان سرآمد و رئيس تمام مردم انتخاب كردى و برگزيدى، و براى برپايى عدالت از ابتداى هستى تا روز قيامت برانگيختى. پس از آن نيز بر آنان منّت نهادى تا پيامبران را جهت حفظ و نگهدارى شرايع و احكام دينت به عنوان نايبان ايشان بفرستى . پس با اين جانشينى نيز رسالت بيم دهندگان را تكميل كردى ؛ چنان كه فطرت و سرشت تمام مكلّفان رياست اين بزرگواران را بر خود واجب مى داند .
تو منزّهى؛ چه خداى مهربان و رئوفى هستى؛ جز تو معبودى نيست؛ چه پادشاه عادل و دادگرى هستى؛ چنان كه ساختار آفريدگانت با آن چه خردها را بر آن سرشته اى مطابقت دارد ، و حكمت و دستورت در آنچه با عقل و نقل ادراك شود موافق است .
حمد و ستايش ويژۀ توست؛ به جهت تقدير و سرنوشت زيبا و نيكوى تو ، و سپاسگزارى مخصوص توست؛ به جهت قضا و سرنوشت تو كه به كاملترين علل و اسباب ثابت گرديده . منزّه است خدايى كه در مورد انجام كارهايش كسى نمى تواند از او چيزى بپرسد و دستوراتش مورد چون و چرا قرار نمى گيرد. منزّه است كسى كه مهربانى و رحمت را بر خويشتن پيش از شروع به آفرينش مخلوقات لازم فرموده است .
ستايش ويژۀ خدايى است كه بر ما منّت نهاد و حاكمانى مقرّر كرد كه جاى او مى ايستند اگر خداوند در مكان حاضر بود ؛ جز خدا معبودى نيست؛ خدايى كه به ما شرافت بخشيد به اوصيا و جانشينانى كه دين و آيين الهى را در هر زمان نگهبانى فرمايند . خدا بزرگتر از اين است كه توصيف گردد ؛ همان كه به فرستادگان و نمايندگانش معجزاتى داد كه هيچ يك از جنّ و انس توان انجام آن معجزات را ندارند. هيچ جنبش و نيرويى جز از خداوند نيست؛ خداى بلندمرتبه و باعظمتى كه لطف و مهربانى و احسان زيبايش از امّتهاى پيشين را براى ما نيز ادامه داده است .
بار الها ؛ تنها تو را مى ستايم و به ثناگويى و مدح والاى تو مى پردازم؛ زيرا، بقاى هميشگى مخصوص ذات توست؛ و پيامبر ما را بهترين پيامبران ، و پادشاهان و امامان ما را بافضيلتترين مخلوقات قرار دادى، و با علم و آگاهى ايشان را بر همه جهانيان برگزيدى؛ ما را موفّق گردان تا براى رسيدن به درگاهشان كه آباد است تا قيامت ، تلاش كنيم . روح و روان ما را مشتاق و مايل قدمگاهشان كن . جان ما را واله و شيداى نگاه كردن به مجلسها و صحن و سراى شان گردان؛ به گونه اى كه گويا حضور عينى دارند و ما با آنان گفت و گو مى كنيم . پس خداوند بر اين آقايان و سروران پنهان از ديدگان ، از نسل پاكان ، و امامان معصوم و دور از گناهان؛ درودى پيوسته نثار كند .
بار الها ؛ اجازه بفرما تا وارد اين صحن و سراها شويم كه از ساكنان زمينها و آسمانها خواسته اى با زيارتشان تو را بپرستند و عبادتت را به جاى آورند؛ اشكهاى ما را با خشوعى كه از هيبت سرچشمه گرفته بريزان ، و اعضا و جوارح ما را به فروتنى بندگى و وجوب فرمانبردارى رام گردان ؛ تا بدين وسيله ، به اوصافى كه لازمه وجودى ايشان است اقرار كنيم، و اعتراف نماييم كه ايشان در روز شناخته شدن (قيامت)كه ميزان سنجش اعمال برقرار مى شوند شفيعان تمام مخلوقات (لايق شفاعت) هستند .
ستايش ويژۀ خداست؛ و سلام بر بندگان برگزيدۀ خداوند، حضرت محمّد و آل پاكش .
پس از اين دعا ؛ آستان را ببوس و در حال فروتنى و با گريه و اشك و آه وارد شو ؛ زيرا فروتنى و گريه ، علامت اين است آن بزرگواران اجازۀ ورودت داده اند . (19)
×) چون اين دعا ، اذن دخول براى زيارت حرمهاى ائمّه اطهار عليهم السلام و سرداب مقدّس است در بخش «زيارتها» ذكر كرديم .
19) البحار : 115/102 .
بازديد امروز : 42221
بازديد ديروز : 100033
بازديد کل : 135017435
|