پيشگوئى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام
دربارهٔ معاويه
مرحوم سلطان الواعظين شيرازى مى نويسد: اگر شما «نهج البلاغه» را - كه مجموعه اى از خطبه ها و كلمات آن حضرت است - با دقّت مطالعه فرمائيد، از خبرهاى غيبى كه آن حضرت داده بسيار مى بينيد؛ از حوادث و ملاحم، احوال بزرگان سلاطين، خروج صاحب زنج، غلبه مغول ها، سلطنت چنگيزخان، حالات خلفاء جور و طرز معاملات آن ها با شيعيان و مخصوصاً از ص 208 تا ص 211 جلد اوّل «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد» را كه مفصّلاً بيان مى كند.
خواجه كلان بلخى حنفى هم در اوّل باب چهارده «ينابيع المودّة» به بعضى از آن خطبه ها و خبرها به كثرت علم آن حضرت استشهاد مى نمايد. بخوانيد تا حقيقت روشن شود.
خبردادن از غلبه معاويه و ظلم هاى آن ملعون: از جمله خبر دادن به اهل كوفه از غلبه معاويه عليه الهاويه بر آن ها، و امر كردن بر سبّ و لعن آن حضرت؛ چنانچه بعدها تمام فرموده هاى آن حضرت واقع شد. از جمله فرمود:
أما أنّه سيظهر عليكم بعدي رجل رحب البلعوم مندحق البطن؛ يأكل ما يجد ويطلب ما لايجد، فاقتلوه ولن تقتلوه.
ألا؛ وإنّه سيأمركم بسبّي والبرائة منّي؛ فأمّا السبّ فسبّوني، فإنّه لي زكوة ولكم نجاة. وأمّا البرائة، فلاتتبرّؤا منّي، فإنّي ولدت على الفطرة وسبقت إلى الإيمان والهجرة.
زود باشد كه بر شما بعد از من مردى گشاده گلو و برآمده شكم غالب شود كه هر چه يابد بخورد، و هر چه را نيابد طلب نمايد؛ پس او را بكشيد و هرگز او را نمى كشيد.
بدانيد كه زود باشد آن مرد شما را به دشنام دادن به من و بيزار شدن از من امر كند. امّا سبّ كردن و دشنام دادن را اجازه مى دهم؛ زيرا آن دشنام (چون زبانى است) براى من پاكيزگى و براى شما نجات است (از ضرر آن ملعون)، و امّا برائت و بيزارى از من مجوئيد (چون امر قلبى است)؛ زيرا كه من بر فطرت (توحيد و اسلام) متولّد شده ام، (اين جمله اشاره به آن است كه ابوين آن حضرت مؤمن بوده اند) و به ايمان و هجرت با آن حضرت پيشى گرفته ام(397).
ابن ابى الحديد در «شرح نهج البلاغه (چاپ مصر): 356/1» و ديگران از اكابر علماء اهل سنّت تصديق دارند كه آن لعين، معاوية بن ابى سفيان بوده كه وقتى غالب شد و امر خلافتش محكم گرديد، مردم را به سبّ، لعن، دشنام و تبرّى جستن از آن حضرت امر كرد كه مدّت هشتاد سال اين عمل شنيع در ميان مسلمانان متداول بود كه آن حضرت را ظالمانه در منبر و محراب حتّى در خطبه نماز جمعه سبّ و لعن مى نمودند تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز اموى خليفه آن زمان كه با تدبير صالحانه سبّ و لعن را برطرف و مردم را از آن عمل قبيح بلكه اقبح منع نمود.(398)
397) مراد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از مرد پرخوار، معاويه عليه الهاويه بوده؛ چنانچه ابن ابى الحديد در «شرح نهج البلاغه (چاپ مصر): 335/1» گويد: مراد، معاويه پرخور است كه در تاريخ به پرخورى معروف است،«وكان يأكل في اليوم سبع أكلات» (چنانچه زمخشرى در ربيع الأبرار گفته)؛ روزى هفت مرتبه غذا مى خورد و هر مرتبه آنقدر مى خورد كه كنار سفره دراز مى شد، صدا مى زد: «يا غلام؛ ارفع، فواللَّه ما شبعت ولكن مللت»؛ غلام، بيا سفره را بردار به خدا قسم سير نشدم ولى خسته شدم.
آن ملعون از جلمه اشخاصى بود كه مرض «جوع الكلاب» داشت. (در طبّ قديم بيانى دارد كه در معده چنين شخصى حرارتى پيدا مى شود كه هر چه غذا از مرى وارد معده گردد، مبدّل به بخار گرديده نفع و ضرر او معلوم نگردد.)
پرخورى او ضرب المثل اعراب گرديد. هر آدم پرخورى را به او مثَل مى زدند. يكى از شعراء رفيق پرخور خود را هجو شيرينى نموده و گفته:
وصاحب لي بطنه كالهاوية كأنّ في أمعائه معاوية
رفيق و يار مصاحبى دارم كه شكم او مثل هاويه است، مثل آنكه در امعاء و روده هاى او معاويه قرار گرفته.
هاويه، اسم يكى از طبقات جهنّم است، چون جهنّم از قبول كفّار سيرى ندارد؛ چنانچه در قرآن فرمايد: به جهنّم گفته شود: «هَلِ امْتَلَأْتِ فَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزيدٍ» (سوره ق، آيه30)؛ «آيا سير شدى؟ گويد: آيا باز زيادى هست؟» اشاره به آنكه هرگز از قبول كفّار سير نخواهم شد.
398) شبهاى پيشاور: 940.
عمر بن عبدالعزيز فردى چند چهره بود و سبّ حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را فقط بر روى منابر منع نمود و درغير منبر همه در سبّ و لعن نمودن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آزاد بودند! ولى اگر كسى معاويه را لعن مى كرد به دستور عمر بن عبدالعزيز تازيانه مى خورد!
بازديد امروز : 18687
بازديد ديروز : 95900
بازديد کل : 134798563
|