امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
راز اهميّت همنشينى با صلحا و ابرار

راز اهميّت همنشينى با صلحا و ابرار

   راه براى رسيدن به مقاصد معنوى زياد است؛ ولى مهمّ اين است كه كدام ‏يك از راه‏ ها نزديكتر، و انسان را زودتر به مقصد مى ‏رساند.(1)

   در اين باره، عقايد گوناگون و گفته ‏ها مختلف است. هر گروهى راهى را به ‏عنوان اقرب ‏الطرق پذيرفته و آن را نزديكتر و سير در آن را سريعتر و بهتر مى ‏دانند. در اين ميان برخى مصاحبت با نيكان را اقرب ‏الطرق مى ‏دانند.

   آنچه به نظر صحيح مى ‏رسد، اينست كه همنشينى با كسانى كه خدا را براى‏ خدا مى‏ خواهند نه براى خود و مجالست با آنان كه حقيقت ايمان را در خود به‏ مرحله واقعيّت رسانده ‏اند، اثرى فوق العاده دارد.

   به اين جهت اوّل مظلوم عالم حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در كلامى دلنشين‏ چنين فرموده ‏اند:

لَيْسَ شَيْ‏ءٌ اَدْعى لِخَيْرٍ وَاَنْجى مِنْ شَرٍّ، مِنْ صُحْبَةِ الْاَخْيارِ.(2)

چيزى نيست كه از صحبت اخيار، انسان را بيشتر به سوى خوبيها بخواند و از بديها نجات دهد.

   زيرا نشستن در پيشگاه صالحان و شرافتمندان جامعه، براى انسان شرف وهدايت به ارمغان مى‏ آورد؛ دلهاى زنگار گرفته را نورانيّت و صفا می ‏بخشد وناخودآگاه انسان را به سوى معنويّت جذب مى‏ كند.

   حضرت امام زين العابدين ‏عليه السلام مى‏ فرمايند:

مُجالَسَةُ الصَّالِحينَ داعِيَةٌ اِلَى الصَّلاحِ.(3)

همنشينى با افراد صالح، آدمى را بسوى صلاحيّت دعوت مى‏ كند.

   انرژى و نيروهاى معنوى كه اين گونه شخصيّتها از آن برخوردارند در همنشينانشان نفوذ كرده و با مرور زمان اعمال و رفتار آنان را تحت  سيطره‏ خود در مى‏ آورد.

   گاهى نفوذ معنوى آنان در ديگران سريع مى ‏باشد و احتياج به زمان طولانى‏ ندارد؛ بلكه يك نشست، يك نگاه و يك گفتار فوق ‏العاده، وضعيّت فكرى واعتقادى ديگران را تغيير مى‏ دهد و حياتى جاويدان در آنان ايجاد مى‏ كند.

   آرى در مجمع نيكان، ديگران هم عطرآگين شده و به صف خوبان ‏مى‏ پيوندند. روشنائى و صفا، نورانيّت و پاكى پاكان، ديگران را نيز فراگرفته وقلب و جان آلودگان را بسوى خود جذب مى‏ كند.

   همنشينى با پاكان، پاكى مى‏ آفريند و بودن با خوبان، خوبى ايجاد مى‏ كند. همراه بودن با مردان خودساخته، انسان را مى‏ سازد و توجّهاتى كه به آنان ‏مى‏ شود، همراهانشان را نيز فرا مى‏ گيرد.

   اين حقيقتى است كه در دعاها نيز به آن اشاره شده است. مرحوم شيخ مفيد در كتاب مزار، دعائى را نقل كرده و فرموده: مستحبّ است پس از زيارت ائمّه ‏معصومين ‏عليهم السلام قرائت شود. در قسمتى از آن دعا چنين آمده است:

يا وَلِيَّ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اِجْعَلْ حَظّي مِنْ زِيارَتِكَ تَخْليطي بِخالِصي‏ زُوَّارِكَ الَّذينَ تَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في عِتْقِ رِقابِهِمْ، وَترْغَبُ اِلَيْهِ في‏حُسْنِ ثَوابِهِمْ.(4)

اى ولى خدا، بهره مرا از زيارتت، مخلوط بودن با زوّار خالص خود قرار ده؛ آن ‏افرادى كه از خداوند آزادى آنان را مى‏ خواهى و در داشتن آنان ثوابِ نيك را، به‏ خداوند رغبت نشان مى ‏دهى.

   همان گونه كه تر و خشك با هم مى‏ سوزند، همان گونه كه گلها و خارها از يك چشمه سيراب مى ‏شوند، همان گونه كه نگاههاى مهرآميزى كه باغبان بر گلستان خويش مى ‏افكند، خارهاى باغ را نيز فرا مى‏ گيرد و نسيم عطرآگين‏ گلها، خارها را نيز معطّر مى ‏سازد و همان گونه كه گل‏فروشان گل را با خارمى ‏فروشند و خريداران نيز گل را با خار خريدارى مى‏ كنند، فردى كه در خدمت پاكان حضور يافته، از انوار تابناكى كه بر آنان مى ‏تابد بهره‏مند مى‏ شود.

   به اين جهت در دعاى بعد از زيارت، خدمت امام ‏عليه السلام عرض مى‏ كنيم: اى‏ ولىّ خدا؛ اين را بهره من از زيارتت قرار ده كه در ميان زوّار خالص تو وآميخته با آنان باشم.

   مجالست با نيكان، همچون كيميا است؛ زيرا هاله ‏اى كه در اطراف بدن ‏اولياء خدا وجود دارد، همچون اكسير كه داراى قوّه كاسره است، ضعف و كمبودى را كه در شخص مقابل وجود دارد درهم مى ‏شكند؛ به او شهامت‏ خوب شدن مى ‏بخشد؛ به او پر مى ‏دهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاى ‏بيكران معنويّت سير كند و از لذايذ نگفتنى عالمِ معنى بهره‏ مند شود.

   هاله ‏اى كه اطراف بدن انسان را فرا گرفته است، عبارت از ميدانهاى انرژى ‏است. انسانها به وسيله وجود همين هاله‏ ها مى ‏توانند در اثر همنشينى ومجالست با يكديگر اثرات مثبت و منفى بر يكديگر داشته باشند. هاله به خاطر اختلافى كه انسانها در اعتقادات و روحيّات دارند از لحاظ كيفيّت و چگونگى، تفاوت فراوان دارد. همين طور از لحاظ مقدار و كميّت تأثيرگذارى افراد بر يكديگر اختلاف درجه وجود دارد.

   بر اثر مصاحبت و همنشينى و رفاقت، اين هاله‏ ها با يكديگر برخورد نموده و خصوصيّات فكرى و اعتقادى افراد به يكديگر نقل و انتقال پيدا مى‏ كند.

   معمولاً افرادى كه صاحب يقين مى ‏باشند و داراى اراده و نفوذ هستند، در ديگران بيشتر اثر مى‏ گذارند. و خصوصيّتهاى فكرى و اعتقادى خود را در آنان ‏ايجاد و يا تقويت مى‏ نمايند.

   مجالست با افراد معنوى، در خصوصيّات فكرى طرفِ مقابل تحوّل ايجاد مى‏ كند و افكار غير سالم را تبديل به انديشه‏ ها و اعتقادات صحيح و انسانىمى‏ گرداند؛ ولى اين يك قانون كلّى نيست. به اين جهت همان گونه كه دين به ‏يك شخصيّت آگاه و عالم دستور مى‏ دهد در ميان مردم جاهل و ناآگاه رفته وآنان را به سوى دين و مذهب فرا خواند و آنان را به دستورات حياتبخش تشيّع‏ آشنا سازد؛ همين گونه فرمان مى‏ دهد از همنشينى با افراد پست و منحرف - اگر رفت و آمد با آنان در او مؤثّر است - دورى جويد.

   اين وظيفه شخص عالم و آگاه است كه تشخيص دهد اثرات مثبت و منفى‏ همنشينى با افراد ناآگاه و ارشاد آنان داراى چه ميزانى است؟ آيا او بر ديگران ‏نفوذ مى‏ كند و رفتار و عقايد آنان را به سوى كمال مى‏ برد، يا روحيّه آنان بر او مسلّط شده و همنشينى با آنان اثرات منفى بر او مى‏ گذارد؟ آيا هاله ‏اى كه دراطراف بدن اوست، بر ديگران اثر مى‏ گذارد يا خود تحت تأثير هاله ديگران ‏قرار مى‏ گيرد؟ از اين جهت وظيفه اهل علم است كه هم به ارشاد مردم بپردازند و هم توجّه به حالات روحى خود داشته باشند تا تحت تأثير ديگران قرار نگيرند.


1) در دعاى مأثور چنين وارد شده است: «اَللَّهُمَّ اَوْصِلْني اِلَيْكَ مِنْ اَقْرَبِ الطُّرُقِ اِلَيْكَ وَاَسْهَلِها عَلَّيَ ...». بحارالأنوار: 406/95 .

2) شرح غررالحكم: 87/5.

3) اصول كافى: 20/1.  

4) بحار الأنوار: 173/102و183.

 

    بازدید : 10078
    بازديد امروز : 6909
    بازديد ديروز : 72005
    بازديد کل : 129162952
    بازديد کل : 89678401