حضرت امام صادق علیہ السلام نے فرمایا : اگر میں ان(امام زمانہ علیہ السلام) کے زمانے کو درک کر لیتا تو اپنی حیات کے تمام ایّام ان کی خدمت میں بسر کرتا۔
معارف را از چه راهى بياموزيم

   معارف را از چه راهى بياموزيم

    آشنايى با معارف راه سعادت و نيكبختى است؛ ما بايد آنها را از سرچشمۀ وحى بياموزيم تا قلب خود را با انوار تابناك آنها روشن كنيم؛ و از كسانى كه عقايد خود را از مكتب وحى نياموخته‏ اند، بپرهيزيم. اگر ما به گفتار آنان گوش فرا داده و در جستجوى عقايد آنان باشيم، از صراط مستقيم دور خواهيم شد و بر اثر پيروى كردن آنان، در بيابان خشك و بى آب گرفتار سراب خواهيم شد و در درياى بيكران الفاظِ تهى از معنى، گرفتار گردابِ مرگبار كلمات آنان شده و به تباهى كشيده مى‏ شويم.

    پس همين بهتر كه از اوّل براى شناخت معارف و عقايد صحيح، به سفيران الهى - كه گفتار آنان از سرچشمۀ وحى گرفته شده - روى آوريم و از راهنمائيهاى آنان سود جوئيم و فرمايشات آنان را بر ديده نهاده و در سويداى قلبِ خود جاى دهيم؛ زيرا كه آنان، راهِ هدايت به سوى معارف الهى هستند.

    حضرت پيغمبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم به حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمودند:

 بِنا اِهْتَدُوا السَّبيلَ اِلى مَعْرِفَةِاللَّهِ.(31)

 (ملائكۀ مقرّب) به وسيلۀ ما به راهِ شناخت خداوند هدايت شده‏ اند.

    از گذشته تاكنون كه روزگار تيرۀ غيبت ادامه دارد، انسانها از يك ميلياردم نيروهاى مغزى خود استفاده مى‏ كنند! و بقيّۀ آن بدون استفاده باقى مى‏ ماند.(32)

    در اينجا اين سئوال به ذهن مى‏ آيد: انسانى كه نمى‏ تواند از تمامى نيروهاى مغزى خود استفاده كند و قدرت شناسائى آن را ندارد، چگونه مى‏ تواند با يك ميلياردم نيروى مغزى خود، بدون بهره‏ گيرى  و استفاده از راهنمائيهاى صاحبان وحى، به معارف عالى راه يابد و خداى جهان آفرين را بشناسد؟!

    پس همان بهتر كه خود را تسليم فرمايشات شاهدان خلقت قرار دهيم و با غرور و خودفريبى، ديگران را نفريبيم و فريب ديگران را نخوريم.

    مگر خداوند در قرآن مجيد نفرموده است:

 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَّقوُاللَّهَ وَكوُنوُا مَعَ الصَّادِقينَ »(33).

 اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، از خداوند بپرهيزيد و با صادقين باشيد.

    چگونه امكان دارد انسان داراى ايمان و تقوا باشد و بنا به فرمان اين آيۀ شريفه با معصومين‏ عليهم السلام باشد، ولى اعتقادات خود را از مكاتب بيگانه بياموزد؟!

    آيا اين معناى معيّت و هماهنگى است؟ آيا اين معناى پذيرش مقام ولايت و پيروى از مكتب خاندان وحى است؟!

    خداوند مى‏ فرمايد:

 «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدوُااللَّهَ عَلَيْهِ»(34).

 بعضى از مؤمنين مردانى هستند كه راست گفته‏ اند بر آنچه را كه خداوند از آنان پيمان گرفته است.

    آرى همان گونه كه قرآن مجيد فرموده است؛ تنها بعضى از افرادى كه پذيراى ايمان شده‏ اند، بر عهدى كه از روز ازل بسته‏ اند باقى مى‏ مانند؛ ولى عدّه‏ اى ديگر آگاهانه يا ناخودآگاه از صراط مستقيم دور مى‏ شوند و به سوى دامهاى شيطان راه يافته و گرفتار بافته‏ هاى او مى‏ شوند و اندك اندك احترامى كه بايد نسبت به خاندان وحى و فرمايشات آنان داشته باشند كم مى‏ شود.

    آيا اين معناى پيروى از راهنمائيهاى قرآن و اهل بيت‏ عليهم السلام است؟ آيا اينان نيز همچون ديگران، حديث مشهور ثقلين را ناديده گرفته و آن را از ياد برده‏ اند؟!

    بنابراين ما بايد عقايد و معارف را از قرآن مجيد و از طريق اهل بيت‏ عليهم السلام بياموزيم و حقائق را از راهى كه آنان راهنمايى نموده‏ اند فرا گيريم؛ زيرا با قياس و رأى شخصى نه تنها نمى‏ توانيم به معارف و حقايق دست يابيم؛ بلكه به بيراهه نيز كشيده مى‏ شويم و در گمراهى و ضلالت سرگردان خواهيم ماند.

    حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايند:

 مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى الرَّأْىِ وَالْقِياسِ في مَعْرِفَةِ اللَّهِ ضَلَّ وَتَشَعَّبَتْ عَلَيْهِ الْاُمُورُ.(35)

 كسى كه در معرفتِ خداوند به رأى و قياس اعتماد كند، گمراه مى‏ شود و امور بر او پراكنده (و مشتبه) مى‏ شود.

    بنابر اين با رأى و قياس و احتمال، نمى‏ توان به معرفت خدا رسيد؛ زيرا معرفتى كه از راه رأى و قياس بدست آيد، به گمراهى پايان مى‏ يابد.

    حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:

 رُبَّ مَعْرِفَةٍ اَدَّتْ اِلَى التَّضْليلِ.(36)

 چه بسا معرفتى كه (انسان را) به گمراهى مى‏ كشاند.

    ممكن است در مكاتبى ، معارف و حقايقى نيز وجود داشته باشد ولى اگر سرانجام آن ، گمراهى باشد چه سودى دارد؟

    بنابراين آنان كه به خودبينى گرفتارند و خود را واصل به ذات مى‏ دانند و از عبادت و دعا خود را بى‏ نياز مى‏ بينند، از معرفت بهره‏ اى نبرده ‏اند.

    حضرت امام صادق‏ عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايند:

 لايَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَمَلاً اِلاَّ بِمَعْرِفَةٍ وَلامَعْرِفَةَ اِلاَّ بِعَمَلٍ، فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَى الْعَمَلِ، وَمَنْ لَمْ يَعْمَلْ فَلا مَعْرِفَةَ لَهْ، اِنَّ الْاِيمانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.(37)

 خداوند عملى را نمى‏ پذيرد، مگر اين كه با معرفت انجام شده باشد و معرفتى وجود ندارد، مگر با عمل توأم باشد. پس كسى كه داراى شناخت هست؛ معرفت او، او را به سوى عمل، راهنمايى مى‏ كند و كسى كه عمل نكند، معرفتى براى او نيست. زيرا كه ايمان بعضى از بعض ديگر بدست مى‏ آيد.

    بنابراين دست كشيدن از عبادت و تركِ فعاليّت، گواه بر داشتن معرفت نيست، بلكه نشانۀ معرفت، عمل و رفتار بر طبق معارف صحيحى كه انسان آموخته است، مى‏ باشد.

    آنان كه به مقام عالى معارف راه مى‏ يابند و قلب خود را با كسب معارف نورانى مى‏ سازند، هر چه مراحل عاليترى را مى‏ پيمايند و عظمت خداوند را بيشتر مى‏ يابند، خود را در برابر خداوند و آل اللَّه‏ عليهم السلام كوچكتر مى‏ بينند و تقصير و كوتاهى خودشان بيشتر در نظرشان جلوه‏ گر مى‏ شود.

    حضرت امام سجّادعليه السلام مى‏ فرمايند:

 جَعَلَ مَعْرِفَتَهُمْ بِالتَقْصيرِ شُكْراً.(38)

 (خداوند (معرفت) عارفين) را به تقصيرشان، شكر قرار داده است.

    آنان هر چه در مقام عرفان عروج مى‏ كنند، بيشتر به عظمت خدا و تقصير و كوتاهى خود پى مى‏ برند. افرادى كه خود را واصل به ذات مى‏ دانند، بهتر است با معرفتِ نفس از عجب و خودبينى دست بردارند.

    حضرت امام باقرعليه السلام مى‏ فرمايند:

 سُدَّ سَبيلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ.(39)

 راه خودبينى را با معرفتِ نفس مسدود كن.

    مايۀ تعجّب است! كسى كه روح و نفس خود را نشناخته و حتّى از جسم خود اطلاعى ندارد، و از مغز و خون و ساير موادّ بدن خود آگاهى درستى ندارد؛ چگونه مى‏ تواند به معارف عالى الهى راه يابد و ذات خداى جهان آفرين را بشناسد. حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:

 عَجِبْتُ لِمَنْ يَجْهَلُ نَفْسَهُ كَيْفَ يَعْرِفُ رَبَّهُ؟(40)

 درشگفتم! كسى كه نفس خود را نمى‏ شناسد چگونه خداى خود را مى‏ شناسد؟!

    اين گونه افراد، عجب و تكبّر يا خودبينى و خودفروشى را با خودسازى و خودشناسى اشتباه گرفته‏ اند! با اين همه، به ارشاد و دستگيرى خلق نيز مى‏ پردازند!

    حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايند:

 عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَصَّدي لِإِصْلاحِ النّاسِ وَنَفْسُهُ أَشَدُّ شَيْ‏ءٍ فِساداً.(41)

 در شگفتم از كسى كه عهده دار اصلاح مردم مى‏ شود، ولى نفس خودش از نظر فساد، از هر چيزى سخت‏تر است!

    خداوند در قرآن كريم مى‏ فرمايد:

 «أَتَأْمُروُنَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ »(42)

 آيا مردمان را امر به نيكى مى‏ كنيد، ولى نفسهاى خود را فراموش مى‏ كنيد؟!

    پس همان بهتر كه اين گونه افراد از دلسوزى براى ديگران دست بردارند و به خودسازى خودشان بپردازند. خداوند بزرگ مى‏ فرمايد:

 «عَلَيْكُمْ اَنفُسُكُمْ لايَضُّرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَيْتُمْ »(43)

 بر شما باد به نفس‏هاى خودتان، هرگاه هدايت شديد آن كس كه گمراه شده به شما زيانى نمى‏ رساند.

    حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:

 اَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالطَّاعِةِ وَالْمَعْرِفَة بِمَنْ لاتَعْذِرُونَ بِجَهالَتِهِ.(44)

 اى انسانها، بر شما باد به اطاعت (خداوند) و شناخت، نسبت به كسى كه اگر آن را نشناختيد، عذرى از شما پذيرفته نيست.


31) بحارالأنوار : 350/26، وج 337/36، از كفاية الأثر : 21.

32) رجوع كنيد به ص 439 همین کتاب (بحث تکامل عقل ها در زمان ظهور).

33) سورۀ توبه، آيۀ 119.

34) سورۀ احزاب ، آيۀ 23.

35) شرح غرر الحكم : 463/5.

36) شرح غرر الحكم : 75/4.

37) بحارالأنوار : 207/1.

38) بحارالأنوار : 142/78، از تحف العقول : 278.

39) بحارالأنوار : 164/78، از تحف العقول : 284.

40) شرح غرر الحكم : 341/4.

41) شرح غرر الحكم : 340/4.

42) سورۀ بقره ، آيۀ 44.

43) سورۀ مائده ، آيۀ 105.

44) بحارالانوار : 100/2.

 

 

 

 

    ملاحظہ کریں : 7881
    آج کے وزٹر : 84065
    کل کے وزٹر : 109951
    تمام وزٹر کی تعداد : 132224711
    تمام وزٹر کی تعداد : 91701060