تسخير جهان، از كار افتادن اسلحهها
دستور دادند بهمسافرين كشتى شوروى كه برگرديد
آقايان سيد محمّدتقى شريفى و مومنى نقل كردند آقاى حاج حسين مظلومى نقل نموده اند:
صاحب منصبى در آذربايجان هر روز از پادگان مى آمد من چون شير مى فروختم، يك ليوان شير به او مىدادم.
روزى آمد، شير تمام گشته بود، فقط كمى ته ليوان شير بود، آب به آن ريختم و به او دادم، او فكر كرد تقلّبى در كار است، اسلحه كشيد مرا بكشد.
يك مرتبه گفتم يا صاحب الزّمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف، ديدم دستى كه اسلحه داشت خشك شد.
آن صاحب منصب گفت: كه را صدا زدى؟ گفتم: صاحب الزّمان عليه السلام را.
چون اين را گفتم، گفت: زمانى كه ما در كشتى بوديم و ارادۀ تصرّف ايران را كرديم.
يك مرتبه مشاهده كرديم كه يكى از بلمها از راه رسيد و بر پرچمى كه بالاى آن تعبيه شده بود نوشته يا صاحب الزّمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف، آمد جلوى ما و به ناخداى آن فرمود: كجا مى رويد؟ گفتيم: مى رويم تا ايران را تصرّف كنيم. فرمود: برگرديد، گفتند: ما مأمور بر اين كار مى باشيم. در ضمن تمام بى سيمهاى ما از كار افتاده و گفتند: ما نمى توانيم تماس بگيريم. او اشاره فرمود كه فلان بى سيم سالم است، با او تماس بگيريد، چون تماس گرفتيم به ما دستور دادند كه برگرديم.
اكنون اين اسمى كه تو گفتى همان بود كه ما آنجا مشاهده كرديم.(1)
(1) شرح زندگانى حضرت آيت الله مؤسس و فرزند برومندشان آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى رحمه الله: 178.
بازديد امروز : 8168
بازديد ديروز : 106200
بازديد کل : 135498292
|