امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
قدرت حضرت سليمان عليه السلام

قدرت

حضرت سليمان عليه السلام

رسول بلقيس به سوى او برگشت، عظمت و شوكت و قوّت سليمان عليه السلام را براى او بيان كرد و او دانست كه تاب برابرى و مقاومت در برابر سليمان را ندارد، به اين جهت از روى انقياد و اطاعت به سوى آن حضرت روان شد.
چون حق تعالى به سليمان خبر داد كه او مى‌آيد و نزديك شده است، آن حضرت به جنّيان و شياطين كه در خدمتش بودند گفت: مى‌خواهم پيش از آنكه بلقيس داخل شود تخت او را نزد من حاضر سازيد، چنانچه حق تعالى مى‌فرمايد:

(قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُ أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ)(1).

(سليمان) گفت: اى گروه اشراف و بزرگان لشكر من؛ كدام‌يك از شما مى‌آورد تخت او را به نزد من پيش از آنكه بيايند انقياد كنندگان و اسلام آورندگان؟.
(قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَإِنّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمينٌ)
(2)

گفت: خبيث متمرّد صاحب قوّتى از جنّيان كه: من مى‌آورم آن را براى تو پيش از آنكه از جاى خود برخيزى، به درستى كه من بر برداشتن آن تخت توانا و امينم.

پس سليمان گفت: از اين زودتر مى‌خواهم. 

(قالَ الَّذي عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْکَ طَرْفُکَ)(3).

گفت: آن كسى كه نزد او علمى از كتاب بود: من مى‌آورم آن تخت را پيش از آنكه ديده‌ات بر هم خورد.

پس خدا را به نام بزرگ او خواند، و پيش از چشم زدن سليمان عليه السلام تخت بلقيس را از زير تخت سليمان بيرون آورد. 

(فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّآ عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّي لِيَبْلُوَني ءَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبّي غَنِيٌّ كَريمٌ)(4) .

پس چون سليمان تخت را ديد قرار يافته نزد خود گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است تا امتحان نمايد مرا كه آيا شكر مى‌كنم او را يا كفران نعمت او مى‌نمايم، و هر كه شكر كند خدا را پس شكر نكرده است مگر از براى نفس خود، و هر كه كفران كند نعمت خدا را پس به درستى كه پروردگار من بى‌نياز است (از شكر او و) صاحب كرم و بزرگوارى است».
(قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُر أَتَهْتَدي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذينَ لايَهْتَدُونَ)(5).

(سليمان عليه السلام) گفت: تغيير دهيد هيئت تخت او را تا ببينم كه آيا به زيركى و فطانت هدايت مى‌يابد به آن كه تخت اوست يا از آن ها خواهد بود كه هدايت نمى‌يابند.
(فَلَمّا جاءَتْ قيلَ أَهكَذا عَرْشُکِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَاُوتينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَكُنّا مُسْلِمينَ)(6).

پس چون آمد بلقيس به نزد سليمان به او گفتند: آيا چنين است عرش تو؟ گفت : گويا آن است و پيش از اين معجزه علم پيغمبرى و حقيقت تو به ما داده شده بود و بوديم اسلام آورندگان.
(وَصَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرينَ)(7).

و منع كرده بود او را از ايمان آوردن به خدا آنچه مى‌پرستيد به غير از خدا، يا منع كرد خدا يا سليمان او را از آنچه مى‌پرستيد به غير از خدا، به درستى كه او بود از جماعتى كافران .
(قيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواريرَ قالَتْ رَبِّ إِنّي ظَلَمْتُ نَفْسي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ)(8).

و علىّ بن ابراهيم روايت كرده است: پيش از آمدن بلقيس، سليمان عليه السلام امر كرده بود جنّيان را كه خانه‌اى از شيشه براى او ساخته بودند و بر روى آب گذاشته بودند، پس چون بلقيس آمد گفتند به او كه: داخل شو در عرصه قصر، پس او گمان كرد آب است، جامۀ خود را از ساقهايش بالا كشيد، پس ظاهر شد كه موى بسيارى بر ساق او بود.
پس سليمان گفت: اين عرصه‌اى است نرم كه از شيشه ساخته‌اند و آب نيست، بلقيس گفت: من ستم كرده بودم بر نفس خود كه غير خدا را مى‌پرستيدم، و اسلام آوردم و منقاد شدم با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است.(9) 


(1) سورۀ نمل ، آيۀ 38.

(2) سورۀ نمل ، آيۀ 39.

(3) سورۀ نمل، آيۀ 40.

(4) سورۀ نمل ، آيۀ 40.

(5) سورۀ نمل ، آيۀ 41.

(6) سورۀ نمل ، آيۀ 42.

(7) سورۀ نمل ، آيۀ 43.

(8) سورۀ نمل ، آيۀ 44.

(9) حياة القلوب (تاريخ پيامبران): 2 /  995 .
 

 

    بازدید : 4419
    بازديد امروز : 0
    بازديد ديروز : 43936
    بازديد کل : 128995014
    بازديد کل : 89587506