امكان سفرهاى فضايى
با توجّه به عظمت فضا و جهان هستى ما نمى توانيم امكان سفر را به كهكشانهايى كه چندين سال نورى با ما فاصله دارند انكار كنيم .
براى توضيح اين گفتار ، مقدّمه اى را بيان مى نماييم و سپس به اصل مطلب مى پردازيم :
آيا از نقطه نظر روش علمى ، مى توان گفت كه چون تا به حال هر انسانى را كه ديده ايم به همين صورت كنونى بوده است ، پس محال است كه انسانى ، به صورتى غير از آن چه مشاهده مى كنيم ، پديد آيد ؟
البتّه نمى توان ؛ زيرا تا زمانى كه مشاهدات و تجربيات ما منحصر به قسمتهايى از جهان و محدود به دوره اى از زمان باشد، به هيچ وجه نمى توانيم چنين حكمى را صادر كنيم .
جابر بن حيّان مى گويد : «چه بسا در جهان موجوداتى باشند كه حكم آنها با اشيايى كه ما ديده ايم و به آنها آگاهى داريم متفاوت باشد ؛ زيرا ساختار وجودى هر يك از ما به گونه اى است كه توانايى شناخت همG موجودات و دستيابى بدانها را نداريم».
جابر پس از آوردن نمونه هاى فوق ما را به اين اصل كلّى رهنمون مى شود: «هيچ كسى نمى تواند بدرستى ادّعا كند كه پديده هاى غير مشهور ، درست شبيه پديده هاى مشهور هستند و يا آنچه در گذشته وجود داشته و يا در آينده پديد خواهد آمد ، درست مانند همان چيزهايى است كه در حال حاضر وجود دارند . زيرا انسان موجودى ناتوان ، جزئى و از لحاظ زمانى و احساس محدود است .
همچنين نمى توان گفت : به دليل آن كه كسى به آغاز پيدايش جهان ره نبرده است ، پس جهان ازلى و بى آغاز است .
به گمان من جابر در اين عبارات ، مرزهاى روش تجربى را ، به دقيقترين وجه ممكن مشخّص كرده است ، زيرا مى گويد : هر چند ، صدور حكم از روى پديده هاى مشهور نسبت به پديده هاى غير مشهور جز بر سبيل احتمال و به تعيين روا نيست، امّا نبايد از نظر دور داشت كه متقابلاً انكار وجود پديده هاى غير مشهور نيز ، تا زمانى كه مورد آزمايش و مشاهده ما قرار نگرفته باشند ، عملى نارواست .
زيرا لازمۀ اين كار ، محصور كردن انسان در مرز داده هاى حسّ يا داده هاى غيرى و در نتيجه انكار وجود بسيارى از چيزهايى است كه حقيقتاً وجود دارند . مثلاً در جهان ، كسانى هستند كه هر گونه تمساح را نديده اند حال اگر كسى به آنان بگويد در اين جهان ، حيوانى وجود دارد كه به هنگام جويدن غذا فكّ بالايش را مى جنباند، آيا مى توانند به صرف اين كه تاكنون چنين حيوانى را نديده اند ، اين گفته را انكار كنند؟ هرگز؛ در هيچ كس نبايد وجود چيزى را به صرف اين كه مانند آن را نديده است ، انكار و منع كند؛ بلكه بايد از اظهار رأى خوددارى كند تا آن كه به برهانى بر وجود يا عدم آن دست يابد» .
بنابراين ، حكم به نبودن چيزى ، به دليل آن كه مورد مشاهده قرار نگرفته يا خبرى پيرامون آن نرسيده است ، و همچنين انكار چيزى كه به وسيلۀ اخبار ديگران از آن اطّلاع حاصل كرده ايم ، بدان جهت كه مورد مشاهدۀ مستقيم خود ما قرار نگرفته است نشانگر بى اطّلاعى آشكار از روش استدلالى است كه قبلاً بيان داشتيم .(237)
بنابراين اگرچه سفر به ماه و مرّيخ را نمى توان تسخير فضا ناميد ؛ زيرا به خاطر گستردگى فضا و پهناورى آسمانها چنين گامى را نمى توان تسخير فضا بدانيم.
با توجّه به استدلالى كه از جابر بن حيّان نقل كرديم ، نمى توانيم بگوييم همانگونه كه انسانِ معاصر نتوانسته است به چنين چيزى دست يابد ، هيچ مخلوق ديگرى نيز به آن دست نيافته است به اين دليل ما از آن خبر نداريم . بديهى است که چنين استدلالى _ همانگونه كه جابر بن حيّان گفته _ باطل است .
237) تحليلى از آراى جابر بن حيّان : 59 .
اليوم : 42727
الامس : 217442
مجموع الکل للزائرین : 119221837
|