پيشگوئى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دربارهٔ مروان
مرحوم شیخ مفید در «نبرد جمل» می نویسد : واقدى نقل كرده است كه چون اميرالمؤمنين على عليه السلام از جنگ جمل آسوده شد، گروهى از جوانان قريش آمدند واز آن حضرت امان خواستند و اينكه اجازه دهد با او بيعت كنند و براى اين موضوع عبداللَّه بن عبّاس را شفيع قرار دادند.
اميرالمؤمنين على عليه السلام شفاعت او را پذيرفت و اجازه داد به حضورش آيند و چون آمدند خطاب به آنان فرمود:
افسوس بر شما گروه قريش؛ به چه جرمى با من جنگ كرديد؟ آيا ميان شما به غير عدل حكمى كردم؟ يا ميان شما مالى را نابرابر بخشش كردم؟ يا كسى را بر شما برگزيدم و برترى دادم؟ يا از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دور بودم؟ يا در راه اسلام كم و اندك متحمّل رنج شده بودم؟
گفتند: اى اميرالمؤمنين؛ ما همچون برادران يوسفيم، از ما درگذر و براى ما استغفار كن.
به يكى از ايشان نگريست و پرسيد: تو كيستى؟
گفت: مساحق پسر مخرمه ام و معترف به گناه و مقرّ به لغزش، و از گناه خويش توبه كردم.
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
از شما درگذشتم و همه تان را بخشيدم و به خدا سوگند؛ هر چند ميان شما كسى است كه اگر با كف دست خويش با من بيعت كند، آن را با كفل خويش درهم مى شكند.
مروان بن حكم در حالى كه به مردى تكيه داده بود پيش آمد. اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسيد: تو را چه مى شود آيا زخمى هستى؟
گفت: آرى؛ اى اميرالمؤمنين؛ و مرگ خود را در همين زخم مى بينم.
اميرالمؤمنين على عليه السلام لبخند زد و فرمود:
نه به خدا سوگند؛ كه از اين زخم بر تو باكى نيست و به زودى اين امّت از تو و فرزندانت روزى سرخ (خون آلود) خواهند ديد.
مروان بيعت كرد و برگشت.
سپس عبدالرحمان بن حارث بن هشام جلو آمد و چون چشم اميرالمؤمنين على عليه السلام به او افتاد، فرمود:
به خدا سوگند؛ اگرچه تو و خانواده ات اهل صلح بوده ايد و هرچند توانگريد، (در عين حال) از شما هم در مى گذرم و بر من بسيار سنگين آمد كه شما را همراه اين قوم ديدم و دوست مى داشتم اين اتّفاق بر شما واقع نمى شد.
عبدالرحمان گفت: و كار چنان شد كه نمى بايست شود، و بيعت كرد و برگشت.(449)
449) نبرد جمل: 248.
بازديد امروز : 3956
بازديد ديروز : 45723
بازديد کل : 131498975
|