شناخت اهل بيت عليهم السلام و آثار حياتى آن
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه حمد را سرآغاز كتابش وباعث زياد شدن بخشش و فضلش ، و دليل بر نعمتهايش و عظمتش قرار داده است .
و درود و سلام بى پايان بر شريف ترين بندگان و كامل ترين سفيران او حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه وآله وسلم و بر خاندان پاك او باد ، به ويژه بر آخرين يادگار آنها و باقيمانده حجّتهاى الهى حضرت حجّة بن الحسن ارواحنا فداه .
هر كس نسبت به شخصيّت والاى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم و اهل بيت او معرفت پيدا كند و به درياى علوم و معارف ، و به قدرت و ولايت آنان بنگرد به پيروزى بزرگ و سعادت هميشگى نائل آمده و تمام خوبى ها نصيب او گشته است .
به اين مطلب رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم تصريح فرموده است :
مَن منَّ اللَّه عليه بمعرفة أهل بيتي وولايتهم فقد جمع اللَّه له الخير كلّه .
كسى كه خداوند بر او منّت گذاشته معرفت و ولايت اهل بيت مرا به او عنايت كند تمام خوبى ها را براى او جمع نموده است .(1)
خداوند معرفت اين بزرگواران را ابتدا و انتهاى اعمال قرار داده است به اين معنا كه اعمال همگى ، كم يا زياد ، آسان يا سخت در هر مرتبه كه باشد و از هر كه صادر شود بايد با اعتقاد به اهل بيت عليهم السلام شروع شده و با آن به پايان برسد ، يعنى اعمال آدمى وقتى آثار با ارزشى بهمراه دارد كه با اعتقاد به اهل بيت عليهم السلام و قبول ولايت آنها همراه باشد .
روايات بسيارى بر آنچه گفتيم دلالت مى كند ، از آن جمله روايتى است كه شيخ طوسى رحمه الله در كتاب «امالى» نقل كرده است :
زرعه به امام صادق عليه السلام عرض كرد : بعد از معرفت پروردگار ، كدام عمل ازميان اعمال برتر است ؟
حضرت فرمودند :
هيچ عملى بعد از معرفت همپايه نماز نيست ، و بعد از معرفت و نماز هيچ عملى به پايه زكات نمى رسد ، و بعد از اينها هيچ كارى مانند روزه گرفتن نيست ، و بعد از اينها ارزش حجّ بيش از ساير اعمال است .
«وفاتحة ذلك كلّه معرفتنا ، وخاتمته معرفتنا».
و ابتداى همه اين اعمال معرفت ما و انتهاى آن معرفت ما مى باشد .(2)
توضيح مطلب : معرفت از مسائل اعتقادى است و اين گونه مسائل نسبت به اعمال عبادى بمنزله روح نسبت به كالبد است ، نماز و زكات و عبادتهاى عملىِ ديگر فرع مسائل اعتقادى و اصولى است ، به اين جهت اگر اعتقادات انسان صحيح باشد نماز و همچنين ساير اعمال او صحيح است ، و گرنه ارزش نخواهد داشت .
و همانگونه كه توحيد شرط صحّت اعمال است اقرار به رسالت و اعتقاد به ولايت ائمّه طاهرين عليهم السلام نيز شرط صحيح بودن اعمال است .
فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام شاهد اين مطلب است كه فرمود :
إنّ ل «لا إله إلّا اللَّه» شروطاً ، وإنّي وذرّيّتي من شروطها .(3)
همانا براى كلمه توحيد يعنى «لا إله إلّا اللَّه» شرايطى است و من و ذريّه من از آن شرايط هستيم .
حضرت امام رضا عليه السلام نيز در ضمن حديثى خود را از شرايط توحيد شمرده اند ، اين حديث را اسحاق بن راهويه نقل كرده است :
حضرت رضا عليه السلام در مسير مسافرت خود به مرو ، وارد نيشابور شدند و وقتى خواستند از آن شهر خارج شوند راويان حديث اطراف آن وجود مقدّس اجتماع كرده و عرض كردند :
اى پسر پيامبر خدا ؛ مى خواهيد از اين شهر خارج شويد و حديثى نفرموديد كه همگى از آن استفاده كنيم .
امام عليه السلام كه در كجاوه نشسته بودند سر خود را از آن بيرون كرده و فرمودند :
از پدرم حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام شنيدم ، و او از پدرش حضرت صادق عليه السلام وآن حضرت از پدرش امام باقر عليه السلام و آن حضرت از پدرش امام سجّاد عليه السلام و آن حضرت از پدرش امام حسين عليه السلام و ايشان از پدرش امير مؤمنان عليه السلام شنيد كه فرمود :
من از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و آن حضرت از جبرئيل و او از محضر ربوبى شنيد كه پروردگار يكتا فرموده است :
لا إله إلّا اللَّه حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي .
كلمه توحيد يعنى «لا إله إلّا اللَّه» حصار محكم من است و هر كس در آن وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود .
همين كه مركب حضرت قدرى عبور كرد با صداى بلند فرمود :
بشروطها وأنا من شروطها .
البتّه با شرائطش ، و من از شرائط آن هستم .(4)
گويا اين به خاطر آن است كه همه امور الهى به سوى خاندان وحى عليهم السلام فرود آمده و از بيت آنان به آفريدگان مى رسد .
در زيارت حضرت امام حسين عليه السلام به آنها خطاب كرده عرض مى كنيم :
إرادة الربّ في مقادير اُموره تهبط إليكم ، وتصدر من بيوتكم... .(5)
اراده پروردگار در مقدّرات امورش بسوى شما فرود مى آيد و از خانه هاى مبارك شما خارج مى گردد .
علّت آن اين است كه قلوب اين بزرگواران جايگاه مشيّت الهى است ، وقتى خداوند چيزى را بخواهد آنها مى خواهند . و به خاطر آنها خداوند گناه بندگانش را محو كرده ، بلا را برطرف و رحمت خود را بر آنها نازل مى كند .
محمّد بن مسلم گويد : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود :
إنّ للَّه عزّوجلّ خلقاً من رحمته ، خلقهم من نوره ورحمته ، من رحمته لرحمته ، فهم عين اللَّه الناظرة ، واُذنه السامعة ، ولسانه الناطق في خلقه بإذنه ، واُمناؤه على ما أنزل من عذر أو نذر أو حجّة ، فبهم يمحو السيّئات ، وبهم يدفع الضيم ، وبهم ينزل الرحمة ، وبهم يحيي ميّتاً ، وبهم يميت حيّاً ، وبهم يبتلي خلقه ، وبهم يقضي في خلقه قضيّته .
خداوند را خلقى است از رحمتش ، ايشان را از نور و رحمت خود خلق كرده تا رحمت او را ظاهر كنند ، آنها ديده بيناى الهى و گوش شنواى پروردگار و زبان گوياى او در ميان مردمانند ، و امين او هستند بر آنچه نازل كرده است از عذر يا هشدار يا برهان ؛ بخاطر آنها گناه بندگانش را آمرزيده و ظلم را برطرف كرده ورحمتش را نازل مى كند .
بسبب ايشان مرده را زنده مى كند و زنده را مى ميراند ، و به وسيله آنان آفريدگانش را امتحان كرده و اُمورش را در ميان بندگانش اجرا مى كند .
عرض كردم : فداى تو گردم ، آنها كيستند ؟
فرمود : اوصياء .(6)
آيا اوصياء غير از امامان ما هستند كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم دستور داده است آنها رابشناسيم و كسى كه بميرد و امامش را نشناسد مرگ او مردن در حال كفر و انكاراست ، و در احاديث بسيار فرموده اند :
من مات وهو لايعرف إمامه مات ميتة الجاهليّة .(7)
هر كس بميرد در حالى كه امامش را نشناخته ، به مرگ روزگار جاهليّت مرده است .
علّامه امينى رضوان اللَّه عليه فرموده است : اين حقيقت روشنى است كه كتب صحاح و مسانيد اهل سنّت آن را ثبت كرده اند و جز خضوع در برابر مفاد آن چاره اى نيست ، و اسلام كسى كامل نيست مگر اينكه خود را با آن تطبيق دهد ، ودر اين مورد دو نفر با يكديگر اختلاف نكرده و كسى درباره آن شكّى بخود راه نداده است ، و اين تعبير اشاره به بدى عاقبت كسى دارد كه بدون امام و پيشوا بميرد و اينكه او از هر گونه سعادت و خوشبختى و رستگارى دور است ، و زيراكه مرگ جاهليّت بدترين نوع مردن يعنى مرگ در حال كفر و انكار است .(8)
و دليل آن روايت فضيل از امام باقر عليه السلام است . آن حضرت به مردمى كه دراطراف كعبه طواف مى كردند نگاهى كرده و فرمودند :
در عصر جاهليّت نيز اين گونه طواف مى كردند ، همانا مردم وظيفه دارند كعبه راطواف كنند سپس به طرف ما روى آورده و ولايت و محبّت خود را نسبت به ما اظهار كرده ، نصرت و يارى خويش را به ما عرضه كنند .
سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود :
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ»(9) .
يعنى دلهاى مردم را طورى قرار بده كه بطرف آنها مايل باشند .(10)
پس اگر دوست داريد زندگى شما همانند زندگى انبياء و مردن شما شبيه شهدا باشد ولايت اهل بيت عليهم السلام را پذيرا بوده ، و در اعمال و رفتار خود از آنان پيروى كنيد ، تا آنچه را كه دوست داريد ببينيد . و اين حقيقتى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به آن تصريح كرده و فرموده است :
من أحبّ أن يحيى حياة تشبه حياة الأنبياء ويموت ميتة تشبه ميتة الشهداء ويسكن الجنان الّتي غرسها الرحمان فليتولّ عليّاً وليوال وليّه وليقتد بالأئمّة من بعده ، فإنّهم عترتي خُلقوا من طينتي ، اللهمّ ارزقهم فهمي وعلمي .
وويلٌ للمخالفين لهم من اُمّتي ، اللهمّ لاتنلهم شفاعتي(11)
هر كس دوست دارد زندگى او شبيه زندگى انبياء ، و مردنش همانند مردن شهداء باشد و در بهشتى كه خداوند مهربان آن را بنا نهاده ساكن گردد بايد ولايت حضرت على عليه السلام و اولياى او را پذيرفته و به امامان بعد از آن حضرت اقتدا كند ، آنها عترت من هستند و از طينت من آفريده شده اند . بار پروردگارا ؛ فهم و علم مرا به آنها روزى كن .
(سپس فرمود :) واى بر كسى كه با آنها مخالفت كند ، خداوندا ؛ آنها را از شفاعت من برخوردار مفرما .
و اگر دوست داريد فضائل و كمالات خاندان رسالت را بشناسيد در كارهاى شگفت انگيز آنان دقّت كنيد ؛ بلكه درباره رفتار شيعيان آنها : حضرات ابراهيم ، اسماعيل ، داود و سليمان عليهم السلام توجّه كنيد ، بلكه به علم و قدرت وصىّ حضرت سليمان عليه السلام آصف بن برخيا بينديشيد تا بدانيد چگونه او در طبيعت تصرّف كردهبا اينكه او فقط علمى از كتاب را مى دانسته و علم همه كتاب نزد او نبوده است .
قرآن كريم آن قضيّه را چنين حكايت مى كند :
«يا أيُّها المَلأُ أيُّكُم يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أنْ يَأْتُوني مُسْلمين × قالَ عِفْريتٌ مِنَ الجِنّ أنَا آتيكَ بِهِ قَبْل أنْ تَقُومَ مِنْ مَقامك وَإنّي عَلَيْه لَقَويّ أمينٌ × قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكِتابِ أنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أنْ يَرْتَدَّ إلَيْك طَرْفُك فَلَمّا رَءاهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّي لِيَبْلُوَني ءَأَشْكُرُ أمْ أكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإنَّ رَبّي غَنِّيٌّ كَريمٌ» .(12)
(حضرت سليمان به اطرافيانش فرمود : ) كداميك از شما تخت بلقيس را قبل از آنكه خودشان را تسليم نمايند مى تواند بياورد × عفريتى از جنّ گفت : من آن را مى آورم پيش از آنكه از جاى خود برخيزى و من بر اين كار قدرتمند و امين هستم × كسى كه علمى از كتاب نزد او بود گفت : من آن را قبل از آنكه چشمت بهم بخورد نزد تو حاضر مى كنم ، و چون چنين كرد و تخت را مشاهده كرد فرمود :
اين فضل و بخشش و لطف پروردگار است تا مرا بيازمايد كه شكرگزار او هستم يانه ؟ و هر كس شكر كند براى خودش شكر نموده و سپاسگزارى كرده ، و كسى كه كفر ورزد پروردگار من بى نياز و بزرگوار است .
در فرمايش آصف بن برخيا كه مى گويد : «أَنَا آتيكَ بِهِ» «من آن را مى آورم» نكته مهمّى است كه ردّ گفتار وهّابيّت و پيروان جاهل آنهاست. ما براى آنان كه مى خواهند مسائل مربوط به ولايت را بهتر بفهمند تذكّر مى دهيم :
خداوند بر آصف بن برخيا منّت گذاشته و اسمى از اسماء خود را به او آموخت ، با دانستن آن بر تصرّف در زمان و مكان قدرت پيدا كرد و تخت بلقيس را از مملكت سبا به فارس آورد در حالي كه بين آن دو مكان 500 فرسخ فاصله بود ، و اين قدرت بزرگ فضل و بخشش الهى نسبت به او بود ، و وقتى آصف خواست از اين قدرت استفاده كند به سليمان گفت : «من آن را مى آورم» ونگفت : «من آن را به اذن خدا مى آورم» .
از اين آيه شريفه مى فهميم : وقتى خداوند انبياء و اولياء خود را قدرت و ولايت مرحمت كرد بر آنها واجب نيست هنگام اظهار قدرت بگويند : ما اين كار را به اذن خدا انجام مى دهيم ، همان طور كه بر ما واجب نيست وقتى به آنها متوسّل مى شويم بگوئيم : حاجت ما را به اذن خدا عنايت كنيد ، همان طور كه گفته آصف را به حضرت سليمان ملاحظه كرديد ، با آنكه علم آصف و قدرت او نسبت به علم ائمّه عليهم السلام مانند قطره اى نسبت به دريا است بلكه كمتر از آن است ، زيرا «علم الكتاب» يعنى علم تمامى كتاب نزد آنها است.
عبدالرّحمان بن كثير از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الكتابِ أنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أنْ يَرْتَدَّ إلَيْك طَرْفُك»(13) ، نقل مى كند كه حضرت بين انگشتان خود را باز كرده و آن را روى سينه مباركش قرار داده وفرمود :
وعندنا واللَّه علم الكتاب كلّه .(14)
به خدا قسم «علم الكتاب» يعنى علم همه كتاب نزد ما است .
رواياتى كه اين مطلب را بيان مى كند فراوان است ، به روايت اصبغ بن نباته توجّه كنيد :
اصبغ مى گويد : به امام حسين عليه السلام عرض كردم : اى سرور من ؛ از مطلبى سؤال مى كنم كه به آن يقين دارم و آن از اسرار است و در وجود شما نهفته است .فرمود :
اى اصبغ ؛ آيا مى خواهى مكالمه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم را با ابوبكر در روز مسجد قُبا مشاهده كنى ؟
عرض كرد : اين همان چيزى است كه اراده كرده ام .
فرمود: برخيز، ناگهان خود را در كوفه مشاهده كرده و كمتر از چشم بهم زدنى مسجد را ديدم، آن حضرت در صورت من تبسّمى كرد و سپس فرمود :
خداوند باد را مسخّر سليمان بن داود كرد «غُدُوُّها شَهْرٌ وَرَواحُها شَهْرٌ»(15) ومن بيش از آنچه به او عطا شده نصيبم گرديده است .
عرض كردم : بخدا قسم همان طور است ، بعد فرمود :
نحن الّذين عندنا علم الكتاب وبيان ما فيه ، وليس عند أحد من خلقه ماعندنا ، لأنّه أهل سرّ اللَّه .
علم كتاب و بيان آن نزد ما است و هيچ كس از آفريدگان خدا به دليل آنكه اهل سرّالهى است آنچه را نزد ما هست ندارد .
سپس فرمود : ما وابستگان پروردگار و وارثين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستيم .
فرمود : داخل شو .
پس داخل مسجد شدم ، ناگهان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم را در محراب ديدم كه ردا به خود پيچيده است ، در اين هنگام امير مؤمنان عليه السلام را مشاهده كردم گريبان ابوبكر را گرفته است . پيامبر در حالى كه انگشت به دندان گرفته بود فرمود : تو واصحاب تو بد بازماندگانى بعد از من بوديد ، لعنت خدا و لعنت من بر شما باد .(16)
از اين واقعه تعجّب نكنيد ، زيرا خاندان وحى عليهم السلام به مقتضاى ولايتشان قدرت تصرّف در ملكوت آسمانها و زمين دارند .
اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است :
قسم بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و خلق را آفريد من از اختيار و قدرتى نسبت به ملكوت آسمانها و زمين برخوردارم كه شما تحمّل دانستن بعضى از آن را نداريد ، اسم اعظم پروردگار هفتاد و دو حرف است آصف بن برخيا يك حرفاز آن را مى دانست ، با آن يك حرف در زمينى كه بين او و تخت بلقيس بود تصرّف كرد ، آن را پيمود و تخت را برداشت ، دو مرتبه زمين به شكل اوّل برگشت و اين عمل سريعتر از يك چشم بهم زدن انجام شد .
بخدا قسم ؛ تمام هفتاد و دو حرف نزد ما است ، و يك حرف است كه مخصوص خداوند است و در علم غيب او نهفته است ، و هيچ نيرو و قدرتى نيست مگر به سبب خداى بلند مرتبه و بزرگ ، شناخت ما را هر كس به ما معرفت پيدا كرد ، وانكار كرد ما را هر كه ما را نشناخت .(17)
و امام صادق عليه السلام در ضمن روايتى فرموده است :
إنّ اللَّه جعل ولايتنا أهل البيت قطب القرآن وقطب جميع الكتب ، عليها يستدير محكم القرآن ، وبها نوهّت الكتب ويستبين الإيمان ... .(18)
خداوند ولايت ما اهل بيت را مدار قرآن و جميع كتب آسمانى قرار داده است ، آيات محكم قرآن بر محور آن مى چرخد ، و به سبب آن كتب آسمانى بلند آوازه شده وايمان آشكار گرديد... .
اين ، مقدارى است از آنچه فرموده اند و اظهار كرده اند ، و امّا آنچه بخاطر عدم پذيرش ما پنهان كرده اند علم آن نزد خداوند است . آنچه از فضائل و كمالات خود ذكر كرده اند به اندازه درك مردم و قبول آنها است ، و هدف ايشان از بيان آن ارشاد مردم به حقايق محكم و وارد كردن آنها به راه مستقيم و رساندن آنها به مراتب عالى است ، و از اينها گذشته خداوند دستور داده است كه نعمتهاى اورا تذكّر دهند و فرموده است :
«وَأمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» .(19)
يعنى نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن .
و ذكر فضائل آنها يادآورى بزرگترين نعمتهاى خداوند به آنها است .
و مؤيّد اين مطلب روايت امام باقر عليه السلام است كه فرمود :
بعد از بازگشت از نهروان به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كردند : معاويه ناسزا وبدگوئى كرده و اصحاب شما را مى كشد .
آن حضرت در ضمن خطبه اى بعد از حمد و ثناء الهى و درود و صلوات بر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم و تذكّر نعمتهاى پروردگار بر رسولش فرمود :
اگر اين آيه در قرآن كريم نبود آنچه را گفتم نگفته بودم ، خداوند تبارك و تعالى فرموده است : «وَأمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» .
بعد فرمود : خداوندا سپاس و ستايش سزاوار تو است بخاطر نعمتهايت كه قابل شمارش نيست ، و به خاطر فضل و بخشش تو كه فراموش شدنى نيست .
اى مردم ؛ بمن رسيده آنچه رسيده ، و همانا مى بينم اجلم نزديك شده و گويا هنوز نسبت به شأن من جاهليد و مرا نشناخته ايد ، و در ميان شما بجا مى گذارم آنچه را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بجا گذاشت ، و آن كتاب خدا و عترتم مى باشند كه همان عترت آن هدايت كننده بطرف نجات يعنى خاتم انبياء و سرور خوبان وپيامبر برگزيده است .(20)
امامان ما آنچه را درباره فضائل خود فرموده اند به اين جهت بوده است وچون دلهاى مردم مريض و افكار آنها ضعيف و عقلهاى آنان كامل نيست همه فضائل خود را بيان نكرده اند ؛ زيرا مردم تاب تحمّل و پذيرش همه حقايق راندارند ، چون حقّ سنگين است ، و هنگامى كه قائم آل محمّد عليه السلام إنشاء اللَّه قيام كرد مردم از نظر عقلى و علمى به كمال مى رسند .
همان طور كه مولاى ما حضرت باقر العلوم عليه السلام فرموده اند :
إذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد ، فجمع بها عقولهم ، وكملت بها أحلامهم .(21)
وقتى قائم ما (اهل بيت) قيام كرد دست خود را بر روى سر بندگان قرار مى دهد ، به بركت آن عقلها و انديشه ها از پراكندگى نجات پيدا كرده و فهم آنها كامل مى گردد .
در آن زمان ، وقتى چنين لطفى به بندگان شود مردم اسرار و حقايق را مى توانند درك كنند و آن را بپذيرند .
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است :
يا كميل ؛ ما من علم إلّا وأنا أفتحه وما من سرّ إلّا والقائم يختمه .(22)
اى كميل ؛ هيچ علمى نيست مگر اينكه من آن را آغاز كرده ام و هيچ سرّى نيست مگرآنكه حضرت قائم (صلوات اللَّه عليه) آن را به پايان مى رساند .
پس هنگامى كه حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه ظاهر گرديد و زمين را به نور خودروشن ساخت ، علوم و حقايق را در ميان مردم منتشر مى كند ؛ زيرا در دولت كريمه آن حضرت به خاطر اينكه دست شريف خود را بر سر مردمان مى گذارد ، عقول و افكار آنان تمركز پيدا مى كند و فهمشان كامل مى گردد .
پس آنچه به ما رسيده و ما به آنچه رسيده ايم - از آن جمله اين كتاب - بيش از «قطره اى» از درياى فضائل و مناقب ايشان نيست ، هرگز آن را انكار نكرده ووحشت نداشته باشيد و از مطالب اين كتاب تعجّب نكنيد ، و از خداى تعالى تقاضا كنيد فهم شما را در معارف خاندان وحى زياد كند ، و جستجو نموده ازرحمت او مأيوس مباشيد ، زيرا قرآن كريم مى فرمايد :
«إنَّه لايَيْأَس مِنْ رَوْح اللَّه إلَّا القَوْمُ الكافِرُون» .(23)
از رحمت خدا جز قومى كه كافرند مأيوس نمى باشند .
و به مولا و صاحب اختيار و فرمانرواى همه هستى بگوييد :
«يا أَيُّهَا العَزيزُ مَسَّنا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقين» .(24)
اى پادشاه عالم ؛ به ما و اهل ما بيچارگى روى آورده و ما با سرمايه اى بسيار اندك به شما روى آورده ايم ، پيمانه ما را پر كن و بر ما نيكى و احسان نما ، كه خداوند نيكوكاران را پاداش مى دهد .
و هنگامى كه مولا و سرورمان فهميدن معارف را به شما احسان نمود مى توانيد بپذيريد «آنچه را كه فرشته مقرّب يا نبىّ مرسل و يا بنده اى كه خدا قلبش را براى ايمان امتحان كرده»(25) قابليّت پذيرش آن را دارد . اسرار اهلبيت عليهم السلام را از اخبار و رواياتى كه رسيده است درك كنيد ، خداوند به ما و شما «قطره»اى از «درياهاى نور» روزى نمايد .
1) بشارة المصطفى : 176 .
2) امالى طوسى : 694 .
3) شرح غرر الحكم : 415/2 ح 3479 .
4) التوحيد : 25 ح 23 ، بشارة المصطفى : 269 .
5) بحار الأنوار : 153/101 .
6) التوحيد : 167 ح1 .
7) بحار الأنوار : 76/23 ، الإحقاق : 86/13 .
8) الغدير : 360/1 .
9) سوره ابراهيم ، آيه 37 .
10) الكافى : 392/1 ح 1 .
11) الكافى : 208/1 ح 3 .
12) سوره نمل ، آيه 40 - 38 .
13) سوره نمل ، آيه 40 .
14) الكافى : 229/1 ح 5 .
15) سوره سبأ ، آيه 12 .
16) بحار الأنوار : 184/44 ، به نقل از كتاب مناقب آل ابى طالب : 52/4 .
17) بحار الأنوار : 37/27 ح 5 .
18) تفسير عيّاشى : 5/1 .
19) سوره ضحى ، آيه 11 .
20) بشارة المصطفى : 12 .
21) بحار الأنوار : 328/52 ح 47 .
22) بحار الأنوار : 269/77 .
23) سوره يوسف ، آيه 87 .
24) سوره يوسف ، آيه 88 .
25) بصائر الدرجات : 21 .
بازديد امروز : 76755
بازديد ديروز : 95369
بازديد کل : 135147335
|