امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(6) سخنرانى عمّارياسر در جنگ صفّين و اعتراض به عمروعاص

(6)

سخنرانى عمّارياسر در جنگ صفّين

و اعتراض به عمروعاص

 جالب توجّه است كه عمّارياسر سپه ‏سالار لشكر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نه ‏تنها در سخنان خود به راهنمايى ارتش عراق مى ‏پرداخت؛ بلكه با تمام توان، لشكر شام و افرادى همچون عمروعاص را مورد خطاب قرار داده و سرانجامِ ننگين‏ آنان را به آن‏ها هشدار مى‏ داد.

   ابن ابى الحديد از نصر بن مزاحم منقرى نقل مى ‏كند:

   در جنگ صفّين، عمّار برخاست و گفت: اى بندگان خدا؛ همراه من براى ‏جنگ با قومى بپا خيزيد كه چنين مى ‏پندارند كه خون شخصى ستمگر را كه به‏ خود ستم روا داشته است مطالبه مى‏ كنند. همانا او را نيكمردانى كشته‏ اند كه از ستم و دراز دستى منع مى‏ كردند و به نيكى فرمان مى ‏دادند. اينان - كه اگر دنياى‏ آنان سالم بماند اهميّتى نمى‏ دهند كه دين از ميان برود - به ما اعتراض كردند وگفتند: چرا او را كشتيد؟

   گفتيم: براى بدعت‏ هايى كه در دين پديد آورد.

   گفتند: بدعتى پديد نياورده است، و اين بدان سبب بود كه او دست ايشان ‏را در دنيا گشاده مى‏ داشت؛ چندان كه مى‏ خورند و مى ‏چرند و اگر كوه‏ ها هم از يكديگر پاشيده شود اهميّت نمى ‏دهند.

   به خدا سوگند؛ گمان نمى ‏برم كه ايشان در طلب خونى باشند، ولى اين قوم‏ مزه جهاندارى را چشيده و آن را شيرين ديده ‏اند و مى ‏دانند كه اگر صاحب حق ‏بر آنان حكومت يابد ميان ايشان و آن‏ چه مى ‏خورند و مى‏ چرند مانع ايجاد مى‏ كند، و چون اين قوم را سابقه‏ اى در اسلام نيست كه بدان سبب سزاوارحكومت باشند، پيروان خود را فريب دادند و چاره در آن ديدند كه بگويند پيشواى ما مظلوم كشته شد تا بدين وسيله پادشاهان جبّار باشند. و اين فريبى‏ است كه آنان در پناه آن به آنچه مى ‏بينيد رسيده ‏اند. و اگر اين فريب نمى ‏بود حتّى يك تن از مردم با آنان بيعت نمى‏ كرد.

   بارخدايا؛ اگر ما را يارى دهى همواره يارى‏ دهنده ما بوده‏ اى و اگر حكومت ‏را براى ايشان قرار مى ‏دهى، به سبب اين بدعت‏ ها كه براى بندگان تو پديدآورده ‏اند عذاب دردناك (آخرت) را براى ايشان بيندوز.

   آن‏گاه عمّار حركت كرد. يارانش نيز همراهش بودند و چون نزديك ‏عمروعاص رسيد به او گفت: اى عمرو؛ دين خود را به (حكومت) مصر فروختى؟ نكبت و بدبختى بهره تو باد كه چه بسيار و از ديرباز براى اسلام كژى ‏مى‏ خواسته ‏اى.

   عمّار سپس عرضه داشت: پروردگارا؛ تو خود مى‏ دانى كه اگر بدانم ‏خشنودى تو در اين است كه خود را در اين دريا افكنم، خواهم افكند.

   خدايا؛ تو خود مى‏ دانى كه اگر بدانم رضاى تو در اين است كه سر شمشيرم ‏را بر شكم خويش نهم و بر آن تكيه دهم تا از پشتم بيرون آيد، چنان خواهم كرد.

   پروردگارا؛ من بر طبق آنچه كه خود به ما آموخته ‏اى مى‏ دانم كه امروز هيچ ‏كارى بهتر از جهاد با اين گروه تبهكار نيست كه انجام دهم و اگر بدانم كارى ديگر موجب رضايت تو است آن را انجام خواهم داد.

   نصر مى‏ گويد: عمرو بن سعيد از شعبى براى من نقل كرد كه مى ‏گفته است:عمّار بن ياسر، عبدالله بن عمروعاص را ندا داد و گفت: دين خودت را به دنيا فروختى؛ آن‏ هم به خواسته دشمن خدا و اسلام (معاويه)، و خواسته و هوس ‏پدر تبهكارت را برگزيدى.

   گفت: چنين نيست كه من خون عثمان شهيد مظلوم را مى ‏طلبم!

   عمّار گفت: هرگز چنين نيست. با اطّلاع و علمى كه درباره تو دارم گواهى ‏مى‏ دهم كه با هيچ ‏يك از كارهاى خود رضاى خداوند را طلب نمى ‏كنى و بدان‏كه اگر امروز كشته نشوى فردا خواهى مرد، و بنگر در آن هنگام كه ‏خداوند بندگان را طبق نيّت ايشان پاداش مى ‏دهد، نيّت تو چيست؟(1)

   همان‏گونه كه خواهيم گفت بعضى از علماى سنّى مانند سيوطى در كتاب‏ هاى خود تصريح نموده ‏اند كه پيشگويى ‏هاى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلم دربارۀ شهادت جناب عمّارياسر از احاديث متواتره است؛ يعنى راويان اين حديث ‏آن‏ قدر زيادند كه محال است در نقل اين روايت اجتماع بر كذب نموده و دروغ‏ گفته باشند.

   جالب توجّه است كه اين حديث حتّى از عمروعاص، بلكه از معاويه نيز نقل ‏شده است!! با اين‏كه آنان خودشان اين روايت را نقل كرده ‏اند، ولى به آن اعتنايى ‏نكرده و برخلاف آن عمل نموده ‏اند!

رفتار آنان برخلاف فرمايش حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم - با توجّه به آگاه ‏بودن آن‏ها از اين روايت - دليل بر مخالفت آنان با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در مسألۀ ‏خلافت و جانشينى آن حضرت است.


(1) جلوۀ تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 131/3.

 

منبع: معاويه ج 1 ص 279

 

 

 

بازدید : 1926
بازديد امروز : 8300
بازديد ديروز : 23197
بازديد کل : 128880279
بازديد کل : 89530119