(4)
فراخواندن اميرالمؤمنين عليه السلام
معاويه را به جنگيدن
نصر گويد: عمرو بن شمر، از جابر، از شعبى، از صعصعة بن صوحان نقل مى كرد كه مى گفت: روزى از روزهاى صفين مردى از خاندان ذويزن قبيله حمير - كه نامش كريب بن صباح بود و ميان شاميان در آن هنگام هيچ كس از او در دليرى و نيرومندى نام آورتر نبود - به ميدان آمد و هماورد خواست.
مرتفع بن وضاح زبيدى به نبرد او رفت. كريب او را كشت و سپس بانگ برداشت: چه كسى به نبرد مى آيد؟ حارث بن جلاح به نبرد او رفت. او را هم كشت. و سپس بانگ برداشت: چه كسى به نبرد مى آيد؟ عابد بن مسروق همدانى به نبرد او رفت. كريب او را هم كشت. سپس جسد آن سه را بر يكديگر نهاد و به ستم و دشمنى پاى بر آنها نهاد و بانگ برداشت: ديگر چه كسى نبرد مى كند؟
اميرالمؤمنين على عليه السلام خود به نبرد او آمد و او را ندا داد:
اى كريب؛ من تو را از خداوند و قوى دستى و انتقامش بر حذر مى دارم و تو را به سنّت خداوند و سنّت پيامبرش فرا مى خوانم. اى واى بر تو؛ مبادا معاويه تو را به دوزخ افكند.
پاسخ او اين بود كه: چه بسيار اين سخن را از تو شنيده ام، ما را به آن نيازى نيست. هرگاه مى خواهى پيش آى. كيست كه شمشير مرا كه نشان آن چنين است به جان خريدارى كند؟
اميرالمؤمنين على عليه السلام «لا حول ولا قوّة إلاّ بالله» بر زبان آورد و سپس آهنگ او كرد و مهلتش نداد و چنان ضربتى بر او زد كه كشته بر خاك افتاد و در خون غوطه ور شد.
اميرالمؤمنين على عليه السلام باز هماورد خواست. حارث بن وداعه حميرى آمد. او را كشت و باز هماورد خواست. مطاع بن مطلب عنسى آمد. او را هم كشت و ندا داد: چه كسى به نبرد مى آيد؟ هيچكس به نبردش نيامد. ندا داد:
اى گروه مسلمانان؛ «ماه هاى حرام را برابر ماه هاى حرام داريد كه اگر حرمت آن را نگاه ندارند شما نيز قصاص كنيد. پس هر كس با ستم بر شما دست يازد به اندازه تجاوزى كه روا داشته به او تعدّى كنيد و از خداى بترسيد و بدانيد كه خداوند همراه پرهيزگاران است»(1).
آنگاه فرمود: اى معاويه واى بر تو؛ پيش من بشتاب و با من نبرد تن به تن كن تا مردم در ميانه ما كشته نشوند.
عمروعاص به معاويه گفت: فرصت را غنيمت شمار كه سه تن از دليران عرب را كشته است و اميدوارم خداوندت بر او چيرگى دهد!
معاويه گفت: به خدا سوگند؛ جز اين نمى خواهى كه من كشته شوم و پس از من به خلافت رسى. از من دور شو كه چون منى فريب نمى خورد.(2)
(1) سورۀ بقره، آيۀ 194.
(2) جلوۀ تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 128/3.
منبع: معاويه ج ... ص ...
بازديد امروز : 78699
بازديد ديروز : 295444
بازديد کل : 115227752
|