3) علم و عمل سليمان بن عبدالملك
سليمان جمعى از فقها از جمله قاسم بن محمّد بن ابى بكر و سالم بن عبداللَّه وعبداللَّه بن عمر و خارجة بن زيد و ابوبكر بن حزم را فراخواند و راجع به حجّ از ايشان پرسش كرد و به اختلاف پاسخش دادند و هر كدام از ايشان چيزى گفت كه با ديگرىموافق نيامد، پس گفت: امير مؤمنان عبدالملك! چه كرد؟
به او گفته شد: اينطور.
گفت: من هم كار او را انجام مىدهم و اختلاف شما را رها مىكنم.
سليمان از مكّه به سوى بيت المقدّس بازگشت و جذاميان پيرامون منزلش راگرفتند و زنگهاى خود را زدند چنانكه او را از خواب بازداشتند و چون درباره ايشان جستجو كرد، و از رنجى كه از ايشان به مردم مىرسد خبر يافت دستور داد كه آنان رابسوزانند و گفت: اگر در اينان خيرى بود، خداى ايشان را به اين بلا گرفتار نمى ساخت، ليكن عمر با او سخن گفت تا دست از ايشان بداشت و دستور داد آنان رابه دهكده اى دوردست تبعيد كنند تا با مردم آميزش نداشته باشند.(1)
-------------------------------------------
1) تاريخ يعقوبى: 258/2.
منبع : معاويه : ج ... ص ...
بازديد امروز : 50181
بازديد ديروز : 247846
بازديد کل : 107696338
|