(1)
هشام بن عبدالملك و امام زين العابدين عليه السلام
هشام بن عبدالملك در زمان خلافت پدرش، حج به جا آورد. در آنجا مردى راديد كه مردم از برابرش به حركت درآمده و جهت طواف برايش راه باز مى كنند، درحالى كه كسى براى خليفه چنين كارى نمى كند، پرسيد: اين مرد كيست؟ فرزدق شاعر سئوال را شنيد و اشعار ميميه طولانى خود را كه در ادبيّات عرب معروف است، سرود. در آن اشعار آمده است:
آنكس است اينكه مكّه و بطحا
مروه و سعى و صفا حجر و عرفات
زمزم و بوقبيس و خيف و منى
طيبه كوفه، كربلا و فرات
حرم و حلّ و بيت و ركن و حطيم
هر يك آمده به قدر او عارف
ناودان و مقام ابراهيم
بر علوّ مقام او واقف
قرّة العين سيّد الشهداء است
حب ايشان دليل صدق و صفا
زهره شاخ و دوحه زهراست
بغض ايشان سبيل كفر و نفاق
ميوه باغ احمد مختار
گر بپرسند زآسمان بالفرض
لاله داغ حيدر كرّار
سائلى مَن خيار أهل الأرض
چون كند جاى در ميان قريش
به زبان كواكب و انجم
روَد از فخر بر زبان قريش
هيچ لفظى نيايد إلاّ هم
كه به دين سرور ستوده شيم
ذكرشان سابق است بر افواه
به نهايت رسيده فضل و كرم
بر همه خلق بعد ذكر اللَّه
ذروه عزّت است منزل او
سرهمه نامه رواج افزا
حامل دولت است محمل او
نام ايشان است بعد نام خدا
از چنين عزّ و دولت باهر
هم عرب هم عجم بود قاصر
جدّ او را به مسند تمكين
خاتم الأنبياء است نقش نگين
در عرب در عجم بود معروف
كه بدانش مغفل و مغفور
هشام از اين ماجرا خشمگين شد و امام زين العابدين عليه السلام چهار هزار درهم براى فرزدق فرستاد، فرزدق نپذيرفت و گفت: من شما را شايسته مدح و ستايش ديدم و مدحتان كردم. امام عليه السلام درهمها را به فرزدق برگرداند و فرمود: ما خانوادهاى هستيم كه اگر چيزى به كسى بخشيديم آن را باز نمى ستانيم.(678)
678) پيشواى علم و معرفت: 184 (پاورقى).
منبع: معاویه ج ... ص ...
بازديد امروز : 76234
بازديد ديروز : 300669
بازديد کل : 110844254
|