نيز پيشگويى ديگر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله
دربارهٔ معاويه
يونس بن خباب از انس بن مالك نقل مى كند كه مى گفت: همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم، على عليه السلام هم با ما بود، از كنار بوستانى گذشتيم، على عليه السلام گفت:
اى رسول خدا؛ مى بينى كه چه بوستان خوبى است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى على؛ بوستان تو در بهشت بسيار از اين آبادتر است.
و از كنار هفت بوستان گذشتيم و على عليه السلام همان سخن را گفت و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همان پاسخ را دادند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايستادند، ما هم ايستاديم، پيامبر سر خود را بر شانه على عليه السلام نهاد و گريست. على عليه السلام پرسيد:
اى رسول خدا؛ چه چيزى شما را به گريه واداشته است؟
فرمود: كينه هايى در دل قومى است كه آن را براى تو آشكار نمى كنند مگر پس از آنكه مرا از دست بدهند.
على عليه السلام گفت: اى رسول خدا؛ آيا شمشير بر دوش نگيرم و آنان را نابود نسازم؟
فرمود: بهتر آن است كه صبر كنى.
گفت: اگر صبر كنم چه خواهد بود؟
فرمود: سختى و مشقّت خواهى ديد.
و نيز مؤلّف كتاب «الغارات» از اعمش، از انس بن مالك نقل مى كند كه مى گفته است: شنيدم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود:
به زودى مردى از امّت من بر مردم چيره مى شود كه گشاده گلو و فراخ روده است، بسيار مى خورد و سير نمى شود، گناه جنّ و انس را بر دوش مى كشد، روزى به جستجوى امارت برمى آيد، هرگاه بر او دست يافتيد شكمش را بدريد.
وى گويد: در آن هنگام چوبدستى در دست رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود و به شكم معاويه اشاره مى كرد.
و نيز ابوجعفر اسكافى - صاحب كتاب «المعيار والموازنة» - گويد: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به خانه حضرت فاطمه عليها السلام آمد، اميرالمؤمنين على عليه السلام در خواب بود، حضرت فاطمه عليها السلام خواست او را بيدار كند، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
آزادش بگذار كه بسيار شب زنده دارى هاى طولانى پس از من خواهد داشت، و چه بسيار ستم و جفاى سخت كه از كينه نسبت به او، به خاندان من خواهد شد.
حضرت فاطمه عليها السلام گريست، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: گريه مكن كه شما دو تن با من خواهيد بود و در موقف كرامت نزد من هستيد.
ابوسعيد خدرى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روزى براى على عليه السلام رنج و گرفتارى هايى را كه پس از او خواهد ديد، بيان كرد و درآن باره بسيار توضيح داد، اميرالمؤمنين على عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد:
اى رسول خدا؛ تو را به حقّ پيوند خويشاوندى سوگند مى دهم تا به درگاه خدا دعا كنى و بخواهى كه مرا پيش از تو قبض روح نمايد.
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: چگونه ممكن است در مدّت عمر تو كه مقدّر و مقرّر شده است چيزى مسألت كنم؟
على عليه السلام گفت: اى رسول خدا؛ در چه مورد با آنان كه به من فرمان جنگ با ايشان را داده اى جنگ كنم؟
فرمود: در مورد بدعت پديد آوردن در دين.(389)
بنا به اين نقل، معاويه گناه جنّ و انس را به دوش مى كشد و مردم وظيفه داشتند هر گاه بر او دست يافتند شكمش را پاره كنند!
از پايان روايت استفاده مى شود كه جنگ حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با معاويه به خاطر بدعت هايى بوده كه او در دين گذارده است و جنگيدن اميرالمؤمنين عليه السلام با او به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوده است.
اميرالمؤمنين على عليه السلام - كه اهل سنّت آن حضرت را خليفه چهارم مى دانند - با معاويه به جنگ پرداختند، چرا سه خليفه ديگر اهل سنّت با او به دوستى پرداختند و دو خليفه او را بر كرسى ولايت شام نشاندند؟!
آيا كار آنان براى او زمينه ساز دست يافتن او بر حجاز و نشستن بر منبر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نشد؟
389) اعجاز پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله وسلم در پيشگويى از حوادث آينده: 380.
بازديد امروز : 72595
بازديد ديروز : 232107
بازديد کل : 124048604
|