امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
3 - تهذيب نفس

(3)

تهذيب نفس

   با اصلاح نفس و تهذيب آن از خطرات و خطورات نفسانى و شيطانى، مى توان به عالم يقين راه يافت و از سرچشمه آب حيات سيراب شد و دل و جان را از طراوت آن صفا بخشيد.

   زيرا يقين مى‏ تواند انسان را به مقصود نهايى رهنمون شود و در صورت ‏ازدياد، او را به مقصد اصلى برساند.

   بنابراين مى‏ توانيد با تهذيب و اصلاح نفس، يقين خود را افزايش دهيد. اين حقيقتى است كه حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام به آن تصريح فرموده‏ اند:

... بِاِصْلاحِكُمْ اَنْفُسَكُمْ تَزْدادُوا يَقيناً وَتَرْبَحُوا نَفيساً ثَميناً، رَحِمَ اللَّهُ‏ امْرَءً هَمَّ بِخَيْرٍ فَعَمِلَهُ اَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ، ثُمَّ قالَ: نَحْنُ نُؤَيِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعِةِ  للَّهِِ وَالْعَمَلِ لَهُ.(24)

آن حضرت فرمودند: بوسيله اصلاح نمودن نفس خود، يقين خود را افزايش ‏مى ‏دهيد و شى‏ء پرقيمتى را سود مى ‏بريد. خداوند رحمت كند مردى را كه به‏ كار خوب همّت گمارد و آن را انجام دهد يا به كار زشتى تصميم داشته باشد، ولى خود را از انجام آن باز دارد. آن گاه حضرت فرمودند: ما اهل بيت روح را به‏ وسيله طاعت براى خداوند و عمل براى او تأييد مى ‏كنيم.

   پس با اصلاح نفس بر يقين انسان افزوده مى‏ شود؛ زيرا شكّ كه مخالف ‏يقين است يا بر اثر وسوسه شيطان ايجاد مى ‏شود و يا با حديث نفس؛ و در صورت تهذيب و اصلاح نفس، حديث نفس و وسوسه شيطان مغلوب مى‏ شوند.

   از مجموع فرمايشات اهل بيت ‏عليهم السلام چنين استفاده مى‏ كنيم:

   ميان حالت يقين و اصلاح نفس تلازم است؛ يعنى لازمه اصلاح نفس، افزايش حالت يقين و لازمه وجود يقين محكم، اصلاح نفس است.

   بنابراين با تهذيب نفس، مى‏ توانيد يقين خود را افزايش دهيد و همچنين با تقويت يقين، مى‏ توانيد باطن و نفس خود را پاكسازى كنيد، و با پاكسازى نفس ‏و ايجاد يقين از قدرتهاى بزرگ روحى استفاده كنيد.

   وجود يقين در افرادى كه كرامات و امور خارق ‏العاده از آنان ظاهر شده ‏است، كاملاً مشهود است. جريانى كه مى‏ آوريم گواه بر اين حقيقت است.

   از مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى نقل شده است كه ايشان فرمودند: در سفر حجّ، وقتى وارد حجاز شديم، چون پول همراه نداشتيم و شريفِ مكّه ‏نيز مبلغى پول به عنوان «خاوه» از هر مسافر دريافت مى‏ كرد، ناچار با عدّه ‏اى ‏كه مايل به پرداخت وجهى از اين بابت نبودند، از راه فرعى از جدّه عازم مكّه ‏شديم.

   در بين راه با مأمورين حكومتى برخورديم؛ آنها مانع حركت ما شدند وگفتند: در اين محلّ بمانيد تا مأمورين وصول «خاوه» بيايند و پس از پرداخت ‏پول به راه خود ادامه دهيد، در غير اين صورت حق ورود به مكّه را نداريد. همگى در سايه چند درخت خرما به انتظار مأمورين وصول نشستيم.

   تمام همراهان پولهاى خود را حاضر كردند و به من گفتند: شما نيز پول‏ خود را حاضر كنيد. گفتم: من پولى همراه ندارم. گفتند: اگر طمع دارى كه ما به ‏تو پول دهيم، پولى به تو نخواهيم داد؛ اگر پولى هم ندهى، نمى‏ توانى به سوى ‏خانه خدا بروى. گفتم: من به شما طمع ندارم، بلكه به خداوند طمع دارم كه مرا يارى خواهد كرد. گفتند: در اين بيابان عربستان، خداوند چگونه تو را يارى ‏خواهد كرد؟

   گفتم: حديثى از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم روايت شده: كسى كه به مردم خدمت كند و مزدى نخواهد، خداوند در بيابان در حال گرفتارى، همچون سيلى كه از كوه‏ جارى مى‏ شود و موانع را برطرف مى ‏سازد، موانع كار او را رفع مى‏ نمايد و او را يارى مى ‏كند.

   پس از ساعتى، آنها سؤال خود را تكرار كردند و من نيز همان پاسخ را به‏ آنها دادم. آنها با تمسخر گفتند: گويا اين شيخ حشيش كشيده كه اين حرفها را مى‏ زند، والّا در بيابان غير از ما كسى نيست كه به او كمك كند؛ ما نيز به هيچ ‏وجه به او كمك نخواهيم كرد.

   ساعتى نگذشت كه از دور گردى ظاهر شد، به همراهان گفتم: اين خيرى ‏است كه به سوى من مى ‏آيد و آنها استهزاء كردند. پس از لحظاتى از ميان گرد وخاك دو نفر سوار ظاهر شدند كه اسبى را يدك مى‏ كشيدند، به ما نزديك شدند. يكى از آن دو گفت: آقا شيخ حسنعلى اصفهانى در بين شما كيست؟

   همراهان مرا نشان دادند. او گفت: دعوت شريف را اجابت كن. سوار بر اسب شدم و به اتّفاق مأمورين به سوى جايگاه شريفِ مكّه راه افتاديم.

   وقتى وارد چادر «شريف» مكّه شديم، ديدم مرحوم شيخ فضل‏ اللَّه نورى ومرحوم حاج شيخ محمّد جواد بيدآبادى - كه مرا با آنها سابقه مودّت بود - نيزدر آنجا حضور دارند. شريف مكّه حاجتى داشت كه من بخواست خداوند آن را برآورده ساختم.

   بعد از آن معلوم شد كه شريف ابتدا حاجت خود را خدمت مرحوم شيخ‏ فضل ‏اللَّه نورى عرض كرده و مرحوم شيخ فضل ‏اللَّه به او فرموده بودند: انجام‏ حاجت شما به دست شخصى است به اين نام؛ دستور دهيد ايشان را پيدا كنند و اينجا بياورند و حتماً ايشان جزء پياده ‏ها هستند. از اين رو شريف دستور مى ‏دهد كه مأمورين به تمام راههاى فرعى بروند و هر جا مرا يافتند نزد او ببرند.

   آرى يقين در ظهور كرامات و امور خارق ‏العاده از اولياء خدا، داراى نقش ‏اساسى است.


24) اصول كافى: 268/2، بحار الأنوار: 194/69.

 

    بازدید : 11026
    بازديد امروز : 23442
    بازديد ديروز : 76159
    بازديد کل : 129787401
    بازديد کل : 90073619