(9)
بيان فضائل حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
نزد معاويه
محارب بن ساعده ايادى گويد: من در نزد معاويه بودم و گروهى از شاميان هم درنزد او بودند، معاويه به آنها گفت: شما مى دانيد كه من چه اندازه شماها را دوست مى دارم، و روش من در ميان شما خوب بوده است. شما همه مى دانيد كه على (عليه السلام) در عراق همه را به يك چشم نگاه مى كرد و شريف و وضيع در نظر او يكسان بود.
يكى از آنها گفت: خداوند شما را استوار بدارد، و بالت را نشكند، و فرزندانت راحفظ كند و ما را به فراق تو مبتلا نسازد.
بار ديگر معاويه پرسيد: نظر شما درباره ابوتراب چيست؟
آنها هر كدام سخنى گفتند، و معاويه هم ساكت بود. عمرو بن عاص و مروان هم در نزد او بودند، آن دو نفر سخنان ناروائى درباره اميرالمؤمنين على عليه السلام اظهار داشتند، در اين هنگام مردى از اهل كوفه كه در انتهاى مجلس نشسته و همراه آن جماعت به مجلس معاويه وارد شده بود، گفت: اى معاويه؛ شما از كسانى درباره على عليه السلام سئوال مى كنى كه در گمراهى و ضلالت فرو رفته اند. آن جماعت دنيا را برآخرت برگزيدند. به خداوند سوگند؛ اگر از آنها در مورد سنّت هم سئوال كنى چيزى نخواهند دانست تا از كجا آنها على عليه السلام را بشناسند، و فضيلت او را بدانند، بهمن توجّه كن تا تو را از على عليه السلام آگاه كنم، و بعد نه خود مى توانى انكار كنى و نه آنكسى كه در كنار تو قرار دارد و مقصودش عمرو عاص بود.
بعد از آن گفت: به خداوند سوگند؛ على (عليه السلام) پناهگاهى بلند و تكيه گاهى رفيع بود، خداوند به وسيله او فساد را از ريشه بركند، و شرك را از جامعه زدود و شيطان بهوسيله او بر زمين زده شد و بر خاك ذلّت نشانيده شد و دوستان شيطان را خوار ساخت، جور و ستم به دست على عليه السلام از جامعه رخت بر بست، و ويران گرديد و به وسيله او از ظالمان انتقام گرفته شد و مسلمانان به كمك او عزّت يافتند. على عليه السلام پرچمى برافراشت و پناهگاهى براى بى پناهان بود. روحش خرّم و شاداب بود، اوبذل و بخشش داشت و مردم را در پناه خود مى گرفت. كسانى كه به او پناه مى بردند مورد محبت او قرار مى گرفتند، او مانند بادهاى رحمت بود كه ابرهاى متفرّق را به هم پيوند مى داد و آنها را به هم متّصل مىكرد، تا به هم وصل گردند و همديگر را در برگيرند.
بعد از اينكه ابرها به هم اتّصال پيدا مىكردند، و رعد و برق از آنها پيدا مى شد وسپس بارانها ريزش مى كردند، و همه جا را سيراب مىنمود و باغها و بوستانها را شاداب مى ساخت، از آن بارانهاى نافع همه سود مى بردند و زمينها و بيابانها سرسبز و خرّم مىشدند، و شهرها طراوت پيدا مىكردند.
آن شخص با اين اوصاف علىّ بن ابى طالب عليه السلام سيّد عرب و امام امّت مى باشد كه ازهمگان افضل و اعلم و اجمل و احكم بود. او راه زندگى و هدايت را به مردم ياد داد، و طرق سعادت را براى آنها روشن كرد، بعد از اينكه مردم در سقوط و هلاكت افتاده بودند.
به خداوند سوگند؛ على عليه السلام كسى بود كه در هنگام آشكارشدن فتنه ها و آشوبها ويا ظهور مشتبهات كه درك آن براى اشخاص مشكل بود، قدم به ميدان مى گذاشت، درآن هنگام كه كسى جرأت و جسارت نداشت كارى بكند، او حضور پيدا مى كرد وكارها را فيصله مى داد و مشكلات را حل مى نمود.
در هنگام جنگ كه ديدگان همه سرخ مىشد، و اضطراب همه جا را فرا مى گرفت وبرق شمشيرها ديدگان را خيره مى كرد و او از خود شجاعت نشان مىداد، و در معركه ها شركت مى كرد، و دلاورىها از وى ديده مى شد، و همه هنگامى كه او را مشاهده مى كردند، به او پناه مى بردند، و افراد ترسو خود را به او نزديك مى ساختند.
على عليه السلام اندوه ها را برطرف مىكرد، و از مصيبت زدگان و مظلومان حمايت مى نمود، و از فريب كاران و نيرنگبازان مردم را برحذر مى داشت، و در مصيبتها وگرفتارىهاى بزرگ به فرياد مى رسيد، او به رأى و نظر احدى نيازمند نبود، او با رأى محكم خود و عقل و خردش همواره حق مى گفت و به طرف حق مى رفت.
در هنگام صحبت كردن اين مرد كوفى همه سكوت كرده بودند، و بعد از صحبت او معاويه امر كرد او را از مجلس بيرون كردند، و او در هنگام خروج مى گفت: «جاءَالْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»(1).
راوى گويد: معاويه از سخنرانان فصيح خوشش مى آمد و هنگام سخنرانى به سخنان گوش مى داد تا گوينده سخن را پايان دهد.(2)
1) سوره إسراء، آيه 81 .
2) الغارات و شرح اعلام آن: 293.
منبع: معاويه ج ... ص ...
Pengunjung hari ini : 112225
Total Pengunjung : 297409
Total Pengunjung : 121425869
|