سقیفه و
هشدار پيامبر صلّى الله عليه وآله
«رسول اكرم صلّى الله عليه وآله نيز كاملاً در لحظه هاى آخر عمر مبارك خود ــ به اتّفاق قول مورّخان ــ به شدّت نگران و ناراحت بود، چون مى دانست به محض اينكه رهسپار دار انبياء شود، منافقان امّت كه در كمين بودند بيرون آمده و آنچه كه رسول اكرم صلّى الله عليه وآله بنيانگذارى فرموده از ميان خواهند برداشت. شاهد اين نگرانى عميق، روايات بسيارى است كه در صحيح بخارى و در ديگر كتاب ها و جوامع حديث از طريق عامّه آمده؛ از باب نمونه به اندكى از بسيار اكتفا مى كنيم:
بابى است به اين عنوان «باب قول النبي صلّى الله عليه وآله لاترجعوا بعدي كفارا يضرب بعضكم رقاب بعض»(1) در اين باب رواياتى آورده كه همۀ آن ها در همان مضمون عنوان است؛ از جمله اين روايت:
«عن ابن عمر انّه سمع النبي صلّى الله عليه وآله يقول: لا ترجعوا بعدي كفّاراً يضرب بعضكم رقاب بعض؛ ابن عمر مى گويد: شنيدم پيامبر صلّی الله علیه وآله مى فرمود: پس از من به كفر برنگرديد و بعضى گردن بعض ديگر را بزند.»
باز به سند خود از ابن عبّاس نقل مى كند:
«قال النّبي صلّى الله عليه وآله: لا ترتدوا بعدي كفّاراً يضرب بعضكم رقاب بعض؛ فرمود: پس از من مرتد نشويد و بعضى گردن بعض ديگر را بزند.» باز ابوزرعه از جدّش جرير نقل كرده:
«قال: قال لي رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم في حجّة الوداع: استنصت النّاس ثمّ قال لا ترجعوا بعدي كفّاراً يضرب بعضكم رقاب بعض؛
گفت: پيامبر صلّى الله عليه وآله در حجة الوداع به من فرمود: مردم را ساكت كن؛ سپس فرمود: پس از من به كفر برنگرديد و بعضى گردن بعضى ديگر را بزند.»
باز در كتاب حدود نظير اين عبارت را از رسول اكرم در خطبۀ حجة الوداع در ضمن نقل، قسمتى از آن را بيان كرده، در آن جا به اين تعبير است: «و يحكم او ويلكم لا ترجعن بعدي كفارا يضرب بعضكم رقاب بعض.» باز صريح تر از اينها در نگرانى پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس، از رسول اكرم صلّى الله عليه وآله كه پس از وصف محشر فرمود:
«ثم يؤخذ برجال من اصحابي ذات اليمين و ذات الشمال فأقول: اصحابي! فيقال: انّهم لا يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم فأقول كما قال العبد الصالح عيسى بن مريم: كنت عليهم شهيدا مادمت فيهم فلما توفيتني كنت انت الرقيب عليهم و انت على كل شيءٍ شهيد؛
سپس گروهى از اصحاب من در محشر به طرف راست و چپ از جايگاه من (كه در روايات ديگر به حوض تعبير شده) منحرف مى شوند، آنگاه مى گويم: اينها اصحاب من هستند، كجا مى روند!؟ جواب مى رسد كه: همين اصحاب تو پس از اينكه آن ها را مفارقت نمودى به اعقابشان برگشت نمودند؛ يعنى، از اسلام خارج شده و به كفر بازگشتند) آنگاه من همانند عبد صالح، عیسی بن مریم می گویم: من مادامی که در میان آنان بودم بر آنان مراقب و گواه بودم، و از هنگامی که مرا قبض روح نمودی، تو خود بر آنان مراقب و گواهی.
باز در آخر تفسير سورۀ مائده از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس در طى خطبه اى در شرح اوضاع محشر نقل مى كند كه: رسول اكرم صلّى الله عليه وآله فرمود:
«الا و انّه سيـجاء برجال من امّتي فيؤخذ بهم ذات الشـمال فأقول: يـا ربّي اصـحابي! فيقال : انّك لاتدري ما احدثوا بعدك فأقول كما قال العبد الـصالح...(2)؛ آگاه باشيد! به طور تحقيق چنين است كه مردانى از امّت مرا در محشر مى آورند و آن ها را به طرف چپ (از جايگاه من) مى برند، آنگاه مى گويم: اى پروردگار! اينان اصحاب من هستند! سپس جواب مى آيد: تو نمى دانى پس از تو اينان چه حادثه هايى را آفريدند. آنگاه من مى گويم، چنانچه عبدصالح، عيسى بن مريم گفت: من مادامى كه در ميان آنان بودم بر آنان مراقب و گواه بودم، و از هنگامى كه مرا قبض روح نمودى، تو خود بر آنان مراقب و گواهى ... .»
پس بدين سان رسول اكرم صلّى الله عليه وآله نگرانى خود را ابراز مى كرد كه اصحابش چه حادثه هايى پس از ارتحالش، به بار خواهند آورد. و مراد از حادثه ها «ما احدثوا بعدك» آن نيست كه آنان مرتكب گناهى شدند، چون ارتكاب گناهان موجب فسق است، حتّى اگر چه گناه كبيره باشد، بلكه مراد فتنه هايى است كه موجب ارتداد و مخالفت با آن كسى است كه رسول اكرم صلّى الله عليه وآله آن را به وصايت خود نصب فرموده.
بود؛ زيرا به اجماع مسلمانان [چنانچه شهرستانى (ابوالفتح عبدالكريم، فقيه، فيلسوف و متكلّم، از بزرگان علماى اشاعره، كتاب هاى بسيار تأليف كرد؛ از آن جمله: كتاب مشهور ملل و نحل، و كتاب نهاية الاقدام في علم الكلام، متولد 479، متوفاى 548) در كتاب ملل و نحل، ج 1، ص 16 مى گويد: «واعظم خلاف بين الامة خلاف الامامة اذ ماسل سيف في الاسلام على قاعدة دينية مثل ماسل على الامامة في كلّ زمان؛ بزرگترين اختلاف در ميان امت، اختلاف امامت است. چه اينكه در اسلام براى برپايى قاعده اى مثل امامت، در هر زمان شمشير كشيده نشده.» ] حادثۀ مهمّ ديگر بلافاصله پس از مرگ اتفاق نيفتاده تا موجب ارتداد و خروج از دين و رجوع به اعقاب باشد، جز مسألۀ خلافت و ولايت.
بنابراين بر طبق روايات صحيح بخارى و منابع ديگر(3) نگرانى شديد رسول اكرم صلّی الله علیه وآله ثابت مى شود و هم هشدار آن بزرگوار، كه نه فقط رجال اصحاب مرتد مى شوند، بلكه به حكم خطبۀ حجّة الوداع نگران اكثر مسلمانان بود كه در خطر ارتداد قرار مى گيرند؛ و چه نگرانى بالاتر از آنكه آن همه زحمت و جانفشانى، دست خوش ملعبۀ چند رياست طلب واقع گردد.
و اقدى مى گويد:
«طلحة بن عبيد الله و ابن عباس و جابر بن عبدالله (ظاهرا انصارى باشد) مى گويند: رسول خدا صلّى الله عليه وآله بر كشته شدگان اُحد نماز خواند و فرمود: من بر اينان شاهد و گواهم. ابوبكر گفت: يا رسول الله! آيا آنان برادران ما نيستند كه اسلام آوردند، به همان گونه كه ما اسلام آورديم، و مجاهده كردند، بدان گونه كه ما مجاهده كرديم؟ گفت: چرا! ولكن آنان اجر و پاداش خود را با خرج كردن از بين نبردند، ولى نمى دانم شما پس از من چه حادثه هايى برپا خواهيد ساخت. در اين وقت ابوبكر گريه كرد و گفت: ما پس از تو زنده خواهيم ماند؟»
[ عين عبارت واقدى: «صلّى رسول الله على قتلى احد، و قال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: انا على هؤلاء شهيد. فقال ابوبكر: يا رسول الله! أليسوا اخواننا اسلموا كما اسلمنا وجاهدوا كما جاهدنا. قال: بلى. ولكن هؤلاء لم يأكلوا من اجورهم شيئا. ولا ادرى ما تحدثون بعدي. فبكى ابوبكر، و قال: انا لكائنون بعدك؟».] (4)
نگارنده گويد: ابوبكر با فطانت خود فهميد كه در جملۀ «انا على هؤلاء شهيد» تعرضى به ديگران است كه در حال حيات هستند؛ لذا ابوبكر استدراك مى كند كه آنان چه امتيازى بر ما دارند كه در روز رستاخيز ما محروم خواهيم بود؟ زيرا مسلّم است كه در روز قيامت به مفاد آيۀ شريفۀ «يوم ندعوا كل اناس بامامهم(5)؛ هر گروه را با پيامبرش دعوت خواهيم كرد» و نيز به مفاد آيۀ ديگر: «فكيف اذا جئنا من كل اُمة بشهيد و جئنا بك على هؤلاء شهيداً»(6)؛ چگونه است وقتى كه از هر اُمّتى شهيدى مى آوريم و تو را بر آنان شاهد مى آوريم پيامبر شاهد بوده و بر اُمّتش شهادت خواهد داد، وگرنه خارج از امتش خواهد بود.
پيامبر در جواب ابوبكر پاسخ داد: آنان ثواب هاى خود را از بين نبرده و زحمت هاى خود را از بين نبردند. اين روايت به منزلۀ شارح و حاكم بر ساير رواياتى است كه در آن به اصحاب تعبير شده؛ يعنى، مراد از اصحاب، آن اصحابى است كه ثواب خود را وسيلۀ اكل قرار ندهند.
پس از فرمايش پيامبر، ابوبكر گريه مى كند! اين چنين گريه اى از قبيل گريۀ فرزندان يعقوب است كه دروغين بوده، زيرا به نص قرآن آنان يوسف را به چاه انداختند و پس از آن در نزد يعقوب گريستند: «و جاؤوا اباهم عشاء يبكون»(7) اين چنين گريه اى دروغين است، زيرا گريه از تأثر اينكه يوسف را گرگ خورده، با گريه از تحسّر فراق يوسف نمى سازد. گريۀ ابوبكر هم با حادثه هاى بعدى و بلايى كه به سر اهل بيت پيامبر علیهم السلام فرو ريخت نيز سازگار نيست، و عمل بعدى نشانگر اين حقيقت است كه آن گريه، گريۀ شوق بوده و يا گريۀ تحسّر!»(8)
(1) صحيح بخارى، كتاب ديات: 62 .
(2) همان (كتاب تفسير القرآن): 69.
(3) فتح البارى: 13 / 32 .
(4)مغازى واقدى: 1 / 310 .
(5) سورۀ اسراء، آيۀ 71.
(6) سورۀ نساء، آيۀ 41.
(7) سورۀ یوسف، آیۀ 16.
(8) شرح خطبۀ حضرت زهرا سلام الله علیها: 472 .
بازديد امروز : 14255
بازديد ديروز : 100033
بازديد کل : 134989468
|