فصل اوّل
در زیارتهای روزهای هفته
*********
فضیلت زیارت حضرت ابا عبد الله علیه السلام
در شب جمعه
شیخ محمد بن جعفر مشهدی در کتاب مزار کبیر از اعمش روایت کرده است که گفت:
من در کوفه ساکن بودم و همسایهای داشتم که با او زیاد رفت وآمد میکردم، در یک شب جمعه به او گفتم: چه میگویی دربارۀ زیارت امام حسین علیه السلام ؟ گفت: بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی پایانش آتش دوزخ است... با حالتی بسیار خشمگین از نزد او برخاستم و با خود گفتم: سحرگاه نزد او میآیم و از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام برایش میگویم پس هنگام سحر به در خانه او رفتم و درب خانه را زدم، از پشت در صدایی شنیدم که او در ابتدای شب به قصد زیارت به سوی کربلا رفته است، من نیز با شتاب فراوان به سوی کربلا حرکت کردم، وارد حرم مطهر که شدم شیخ را در حال سجده دیدم، و پیوسته به رکوع و سجده می رفت و از آن خسته نمیشد، در کنار او نشستم تا فارغ گردید، به او گفتم: دیشب به من میگفتی زیارت بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و عاقبت گمراهی آتش دوزخ است و اکنون مشغول زیارت هستی؟ به من گفت: ای سلیمان مرا سرزنش مکن، زیرا من به امامت اهل بیت علیهم السلام اعتقاد راسخی نداشتم تا شبی که گذشت و من در آن خواب عجیبی دیدم که مرا وحشت زده نمود.
به او گفتم: چه خوابی دیدی ای شیخ؟ گفت: مردی را دیدم که قد او نه کوتاه بود و نه بلند، حُسن و جمال او را نمیتوانم خوب توصیف کنم، همراه او گروهی بودند که گرداگرد او را گرفته بودند، پیشاپیش او اسب سواری بر اسب خود سوار بود بر روی سرش تاجی بود و تاج چهار رکن داشت در هر رکنی گوهری میدرخشید و مسیر سه روز را روزشن مینمود.
سؤال کردم: این شخص بزرگوار کیست؟ گفتند: حضرت محمّد بن عبد الله صلّی الله علیه وآله ، گفتم: آن دیگری کیست؟ پاسخ دادند: وصی او حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام. سپس چشم گشودم و ناقهای را مشاهده کردم از نور، بر روی آن هودجی بود از نور، بین آسمان و زمین پرواز میکرد، سؤال کردم: ناقه از آن کیست؟ گفتند: حضرت خدیجه دختر خویلد علیها السلام و حضرت فاطمه دختر حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله. عرض کردم: جوانی که به همراه آنان است، کیست؟ گفتند: حسن بن علی علیهما السلام. سؤال کردم: اینها کجا میروند؟ گفتند: اینها همگی به زیارت آن کشته شده از روی ظلم و ستم، شهید کربلا حضرت حسین بن علی علیهما السلام میروند.
آنگاه به طرف هودج رفتم، در همان حال دیدم رقعههایی از طرف آسمان به سوی زمین میریزد که بر آنها نوشته شده: امان نامهای است از طرف خداوند والا مقام برای زائرین شب جمعه امام حسین علیه السلام ، سپس هاتفی ندا داد: بدانید و آگاه باشید، ما و شیعیان ما در بالاترین درجه بهشت هستیم.
به خدا قسم ای سلیمان، هرگز از این مکان مقدس جدا نشوم تا آنکه روح از پیکر من جدا شود.(1)
شیخ طریحی آخر این خبر را اینگونه نقل کرده است:
در همان حال رقعههایی را دیدم که بر آن نوشته شده بود و از آسمان فرود میآمد، سؤال کردم: این رقعهها چیست؟ گفتند: در آن نوشته شده: «أمان من النار لزوّار الحسين عليه السلام في ليلة الجمعة» ؛ «امان نامه است از آتش برای زائران امام حسین علیه السلام در شب جمعه». یکی از آن رقعهها را خواستم، به من گفتند: تو میگویی زیارت آن حضرت بدعت است، اینها تو را شامل نمیشود تا زائر امام حسین علیه السلام باشی و به فضیلت و شرافت او معتقد باشی. من از خواب وحشت زده وترسناک بیدار شدم و در همان ساعت و همان وقت قصد زیارت سرورم امام حسین علیه السلام نمودم.(2)
(1) رجوع کنید به مزار كبير: 330 ، و بحارالأنوار: 58/101.
(2) نجم الثاقب: 162/2، منتخب طريحی: 196/1.
بازديد امروز : 54044
بازديد ديروز : 95900
بازديد کل : 134833920
|