دوّم: سيّد جليل القدر، سيّد بن طاووس رحمه الله در كتاب «مهج الدعوات» مى نويسد: يسع بن حمزة القمى مى گويد:
عمرو بن مسعده، وزير معتصم عبّاسى به من گفت: پرونده سختى در مورد توست .
آنگاه آنان مرا دستگير و زندانى كرده و با غل و زنجير بستند، من بر جان خود بيمناك شده و ترسيدم كشته شده و اموالم را مصادره نمايند و فرزندان و بازماندگانم پس از من فقير شوند. به همين جهت، طى نامه اى اين جريان را به آقايم امام هادى عليه السلام نوشته و به آن حضرت شكوه كردم. و از حضرتش خواستم كه مشكل مرا حل نمايند.
مولايم امام هادى عليه السلام در پاسخ نامه مرقوم فرمود:
ترسى براى تو نيست و چيز مهمّى نيست، اين دعايى را كه براى تو مى نويسم بخوان و خداوند متعال را با اين كلمات نيايش كن تا به زودى از آنچه مبتلا شدى تو را نجات داده و در كار تو گشايشى قرار دهد، چرا كه اين دعايى است كه آل محمّد عليهم السلام به هنگام فرود آمدن بلا و آشكار شدن دشمنان و هنگام فقر و دلتنگى مى خوانند .
يسع بن حمزه گويد : ابتداى روز بود كه من شروع به خواندن دعايى كه مولايم براى من نوشته بود، كردم، سوگند به خدا ! هنوز خيلى از روز نگذشته بود كه مأمور آمد و گفت : وزير تو را مى خواهد .
من برخاستم و نزد وزير رفتم، وقتى چشمش به من افتاد لبخندى زد و دستور داد غل و زنجير از من باز كردند، آنگاه دستور داد لباس فاخرى براى من آوردند، مرا در كنار خود نشاند و شروع كرد با من صحبت كردن و عذر خواهى نمودن .
او همه اموالى كه از من گرفته بود پس داد و با بهترين وجه از من پذيرايى كرد. آنگاه مرا به همان منطقه اى كه تحت نظر من بود فرستاد و بخش ديگرى را نيز به آن افزود.
دعايى كه مولايم امام هادى عليه السلام نوشته بود، چنين است:
«يا من تحلّ بأسمائه عقد المكاره ، ويا من يُفلّ بذكره حدّ الشدائد ، ويا من يُدعى بأسمائه العظام من ضيق المخرج إلى محلّ الفرج ، ذلّت بقدرتك الصعاب ، وتسبّبت بلطفك الأسباب ، وجرى بطاعتك القضاء ، ومضت على ذكرك الأشياء ، فهي بمشيّتك دون قولك مؤتمرة ، وبإرادتك دون وحيك منزجرة .
وأنت المرجوّ للمهمّات ، وأنت المفزع للملمّات ، لايندفع منها إلّا ما دفعت ولاينكشف منها إلّا ما كشفت ، وقد نزل بي من الأمر ما قد فدحني ثقله ، وحلّ بي منه ما بهضني حمله ، وبقدرتك أوردت عليّ ذلك ، وبسلطانك وجّهته إليّ ، فلا مُصدر لما أوردت ، ولا ميسّر لما عسّرت ، ولا صارف لما وجّهت ، ولا فاتح لما أغلقت ، ولا مغلق لما فتحت ، ولا ناصر لمن خذلت إلّا أنت ، صلّ على محمّد وآل محمّد . وافتح لي باب الفرج بطَوْلك .
واصرف عنّي سلطان الهمّ بحولك ، وأنلني حسن النظر فيما شكوت ، وارزقني حلاوة الصنع فيما سألتك ، وهب لي من لدنك فرجاً وَحِيّاً ، واجعل لي من عندك مخرجاً هنيئاً ، ولا تشغلني بالإهتمام عن تعاهد فرائضك ، واستعمال سنّتك ، فقد ضقت بما نزل بي ذرعاً ، وامتلأت بحمل ما حدث عليّ جزعاً ، وأنت القادر على كشف ما بُليت به ، ودفع ما وقعت فيه ، فافعل ذلك بي ، وإن كنت غير مستوجبه منك ، يا ذاالعرش العظيم ، وذا المنّ الكريم ، فأنت قادر يا أرحم الراحمين ، آمين يا ربّ العالمين .(27)
اى خدايى كه گره ناگواريها با نامهاى او گشايش مى يابد ، و اى آن كه با ياد او سختيها از بين مى رود ، اى آن كه نامهاى بزرگش براى خروج از شدّت به سوى گشايش خوانده مى شود . سختيها به نيروى تو رام و اسباب به لطف تو سبب ساز مى گردند ، و قضا به قدرت تو جارى گردد ، و چيزها به ياد تو امضا مى گردد ، پس هر چه بخواهى به مجرّد خواست تو بدون فرمانت انجام پذيرد و به مجرّد اراده ات بدون وحى تو باز ايستد .
تو اُميد براى مهمّات جهان و پناهگاه براى پريشانيها هستى ، هيچ درد و رنجى از بين نمى رود جز آن كه تو دفع كنى و هيچ مصيبتى بر طرف نمى شود جز آن كه تو برطرف نمايى ، به راستى كه براى من حادثه اى رخ داده كه سنگينى آن قابل تحمّل نيست و چنان بر من پيشآمد نموده كه حملش بر من سنگين آمده و اين را تو به قدرت خودت بر من وارد آورده اى و با سلطان تو بر من رو آورده ، پس آنچه تو وارد آورده باشى كسى نمى تواند آن را از ميان بردارد ، و آنچه را كه تو مشكل كنى كسى نمى تواند آن را آسان نمايد ، و آنچه را تو گسيل دارى برگرداننده اى نيست و آنچه را كه تو ببندى ، گشاينده اى براى آن نيست و آنچه را تو باز كنى ، كسى را ياراى بستن آن نيست و كسى را كه تو خوار نمايى ياورى جز تو نيست ، بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، و از فضلت درِ گشايش را براى من بگشا ، و با نيروى خود تسلّط اندوه را از من برگردان ، و براى من در آنچه به سوى تو شكوه نمودم خوش بينى مرحمت فرما ، و شيرينى عمل در آنچه از درگاه تو خواستم براى من روزى كن و از پيشگاه خود براى من گشايشى فورى عنايت كن و از پيشگاه خود براى من چاره اى گوارا قرار بده ، و مرا با گرفتارى ، از انجام واجبات تو و بكارگيرى مستحبّات تو مشغولم مكن ، چرا كه از آنچه به من رسيده - پروردگارم - در تنگنا هستم و دلم از اندوه بار سنگينى كه براى من پيش آمده ، پر شده و تنها تو قادرى آنچه را كه باعث گرفتارى من شده برطرف كنى ، و آنچه مرا در خود فرو برده از بين ببرى .
اين كار را براى من انجام بده ، گرچه سزاوار چنين امرى از جانب تو نيستم . اى داراى عرش بزرگ و عطاى كريم ، پس تو توانايى اى مهربانترين مهربانان ، اجابت فرما اى پروردگار جهانيان.
27) مهج الدعوات : 326 - 324 ، بحار الأنوار : 224/50 ح 12 (بخشى از حديث) و 229/95 ح 27 .
اج جا مهمان : 137278
ڪالھ جا مهمان : 211043
ڪل مهمان : 119098947
|