امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
بحث و اقامه برهان يا راهى براى بدست آوردن علم و دانش

کتاب : «امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عصر ظهور»
 

بحث و اقامه برهان
يا راهى براى بدست آوردن علم و دانش

همانگونه كه مى  ‏دانيد در آغاز ظهور، كسانى كه اعتقاد به اصالت تشيّع ندارند ولى به جنگ با امام زمان عجّل الله تعالى فرجه بر نمى ‏خيزند كشته نمى‏ شوند؛ بلكه به ‏جاى جنگ و خونريزى به بحث و برهان با آنها پرداخته مى ‏شود و ياوران واصحاب امام عصر عجّل الله تعالى فرجه قلب آنان را با برهان ‏هاى قوى به سوى تشيّع‏ جذب مى‏ كنند.
زيرا همانگونه كه حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام فرموده‏ اند در عصر ظهور جهان‏ سرشار از قسط و عدل و برهان مى ‏شود و هيچگونه شك و شبهه‏ اى در اصالت ‏تشيّع و بطلان عقيده مخالفان باقى نمى‏ ماند.
در تاريخ بشريّت سابقه ندارد كه بحث و برهان جهانگير شده باشد و درسراسر گيتى مردمان جهان با برهان ‏هاى ياوران امام عصر ارواحنا فداه كه از علوم با بينش و بصيرت بسيار فراوان برخوردارند پيروان همه اديان ديگر رابيدار ساخته و از جهل و غفلت نجات مى ‏دهند.
در طول تاريخ تشيّع علما و بزرگان دين به بحث و استدلال با مخالفين‏ پرداخته و با پاسخ‏ هاى دندان ‏شكن آنان را مغلوب كرده ‏اند. امّا اين بحث‏ ها جهانى نبوده و سراسر جهان را در بر نگرفته است. بحث و برهان در سراسرجهان راهى استوار براى فراگيرى علم و دانش و اعتقادات صحيح است و از ويژگى‏ هاى عصر ظهور، گسترش اقامه برهان و دليل در سراسر جهان است.
ما در اينجا يك بحث بسيار جالب را كه يكى از شيعيان با يكى از سران مخالف ‏انجام داده است نقل مى ‏كنيم تا ببينيد، دليل و برهان چگونه اصالت تشيّع را ثابت مى‏ كند.
يكى از شيعيان گفت: با فضل بن حسن همراه بوديم به مكانى رسيديم كه‏ ابوحنيفه در آنجا درس مى‏ گفت.
فضل گفت: من از اينجا نروم تا وى را ملزم نكنم، به او گفتند: او از علماء زمان ‏است مبادا تو را ملزم كند.
گفت: هرگز حجّت كسى بر حجّت مؤمنان غالب نشود.
پس نزد ابوحنيفه رفت و گفت: اى خليفه؛ مرا برادرى هست از من به سال ‏بزرگتر و رافضى است هر چند به او گويم كه بعد از رسول صلّی الله علیه وآله فاضل ترين ‏مردم ابوبكر است او مى‏ گويد: على علیه السلام است، به چه طريق او را ملزم كنم؟
گفت: با برادرت بگو كه ابوبكر و عمر در جهاد نزد رسول صلّی الله علیه وآله مى ‏نشستند و على علیه السلام در دور جهاد مى ‏كرد و اين دلالت بر افضليّت آن ‏ها مى ‏كند.
فضل گفت: اين سخن با برادرم گفتم. او گفت: پروردگار عالم مى ‏فرمايد:

(وَفَضَّلَ الله الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً)(1).
خداوند برترى داده است جهادكنندگان را بر خانه ‏نشينان با دادن اجرى عظيم.

پس به موجب اين آيه، على علیه السلام افضل است.
گفت: با برادرت بگو كه چگونه على علیه السلام را ترجيح مى ‏دهى بر ايشان؟ و حال ‏آن‏ كه ايشان در كنار حضرت رسول صلّی الله علیه وآله مدفونند و على علیه السلام دور است؟
فضل گفت: من اين سخن را گفتم، برادرم اين آيه را خواند:

(يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ)(2).
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد به خانه ‏هاى پيامبر داخل نشويد تا اينكه به شما اذن داده شود.

و قبر شريف آن حضرت در خانه خودش بود و آن حضرت اذن نداد كه ايشان ‏را در آنجا دفن كنند.
ابوحنيفه گفت: به او بگو كه عايشه و حفصه اذن دادند كه به عوض صداق آن ‏ها ايشان را در آنجا دفن كنند.
فضل گفت: اين سخن را نيز به او گفتم، او در جواب اين آيه را خواند:

(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللّاتي اتَيْتَ اُجُورَهُنَّ)(3).
اى پيامبر ما براى تو حلال كرديم زوج ‏هايى را كه اجر آنان را داده ‏اى.

پس از اين آيه معلوم مى ‏شود كه صداق ايشان در ذمّه آن حضرت نبود.
ابوحنيفه گفت: به او بگو كه ايشان به علّت ميراث در آن تصرّف نمودند.
فضل گفت: اين سخن را نيز گفتم، برادرم گفت: در مذهب شما، رسول را ميراث نباشد و فدك را از فاطمه علیها السلام به اين علّت گرفتند كه حضرت رسول ‏فرمود:

نحن معاشر الأنبياء لانورث فما تركناه صدقة.
ما گروه پيامبران ارث نمى ‏گزاريم پس آنچه را ترك مى ‏كنيم صدقه است.

پس در حالتى‏ كه دختر رسول صلّی الله علیه وآله ميراث نبرد، دختران غير چگونه از آن‏ حضرت ميراث ببرند؟ و بر تقديرى كه ميراث ببرند حصّه نُه زن ثمن مى ‏شود و از ثمن (یک هشتم) حقّ عائشه و (یک هشتم) حفصه مقدار دو بيضه از زمين نمى‏ شود پس ‏چگونه مقدار دو قبر تصرّف ايشان جائز باشد؟
ابوحنيفه اعتراض كرده گفت: «أخرجوه فهو رافضى وليس أخ له»؛ بيرون كنيد اين مرد را كه خود رافضى است و هيچ برادرى ندارد.(4)

از اين جريان روشن مى‏ شود كه برهان و دليل چگونه مى‏ تواند سرسخت‏ ترين دشمنان را محكوم كند.


(1) سورهء نساء، آیهء 95.

(2) سورهء احزاب، آیهء 53.

(3) سورهء احزاب، آیهء 50.

(4) خزائن: 181.


 

    بازدید : 13941
    بازديد امروز : 8482
    بازديد ديروز : 23196
    بازديد کل : 127612098
    بازديد کل : 88878068