امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
5 - مسروق بن اجدع همْدانى كوفى

5 - مسروق بن اجدع همْدانى كوفى

  در کتاب «بازتاب تفکّر عثمانی در واقعۀ کربلا» می نویسد: 

 مسروق بن اجْدَع كوفى يكى از قاضيان امويان مى‏ باشد. او از دشمنان حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود و در سبّ و دشنام ‏به آن حضرت افراط و زياده ‏روى مى‏ كرد.

   هرگاه شريح در كوفه نبود او منصب قضاوت كوفه را عهده ‏دار مى ‏شد. در كتاب «بازتاب تفكّر عثمانى» مطالب مهمّى‏ درباره او نقل مى‏ كند:

   «مسروق بن اجدع همْدانى كوفى (م 63) (133) :

   اجدع يعنى بينى بريده و نام شيطان نيز است. عمر آن را به عبدالرحمن تغيير داد.(134) از جمله پنج تن اصحاب خاصّ‏ عبداللَّه بن مسعود و بنا بر نظر برخى، نفر اوّل آن پنج تن است.(135) او از فقها و مفسّران تابعى و زهّاد ثمانيه و عبّاد كوفه‏ است(136)؛ به طورى كه نان خانواده خود را تأمين نمى‏ كرد و مى ‏گفت: خدا روزى‏ رسان است. (137)

   شاگرد او شعبى گويد: مسروق از نظر فتوا از شريح قاضى اعلم بود و شريح با مسروق مشورت مى ‏نمود، ولى‏ مسروق از شريح بى‏ نياز بود. پس از علقمه، امام المفسّرين در كوفه بود.(138) ذهبى نيز او را امام در تفسير و عالم آگاه به‏ معانى كتاب خدا وصف كرده است (!)(139)

   در قادسيه از ابطال بود،(140) وى عثمانى بود،(141) و مردم كوفه را به كمك و يارى عثمان فرا مى‏ خواند.(142) مسروق علاوه براين، با تبليغات و سخنان خود، ابووائل را نيز كه علوى‏ مذهب بود به مذهب عثمانى درآورد.(143) او و اسود نخعى نزد عايشه‏ مى‏ رفتند و به بدگويى آن حضرت مشغول بودند.(144) او و مرّه همدانى نيز پس از دريافت عطاى خود از اميرالمؤمنين‏ على‏ عليه السلام به قزوين فرار كردند.(145)

   مسروق به اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام عداوت مى‏ ورزيد و در مقابل آن حضرت موضع مى ‏گرفت و حتّى همسرش‏ مى‏ گفت كه مسروق در سبّ اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام افراط مى‏ كرد. او را در شمار سه نفرى (مسروق، مرّه و شريح) نام‏ برده‏ اند كه به اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام اعتقادى نداشتند.(146) بر اين اساس، در هيچ‏ يك از جنگ‏ هاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شركت‏ نكرد و چون از او پرسيدند: اى‏ مسروق؛ على (عليه السلام) را در جنگ‏هايش يارى نكردى؟ گفت: اگر دو صف را در برابر هم ببينيد و آنگاه فرشته‏ اى نازل شودو بگويد: «ولاتقتلوا أنفسكم إنّ اللَّه كان بكم رحيماً»(147)، آيا اين مانع شما نخواهد بود؟! گفتند: چرا؟ مسروق گفت: به خدا سوگند كه چنين فرشته‏ اى (جبرئيل) نازل شده و چنين آيه‏ اى را بر پيامبر نازل كرده و آن آيه از محكمات است كه نسخ نيز نشده است! (148)

   روايتى است كه بيان مى ‏دارد اين سخن را در صفين ميان دو لشكر گفت و جولانى داد و دور شد؛(149) از اين رو، علامه‏ شوشترى روايتى را كه بيان داشته مسروق در نهروان اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام را همراهى كرد رد كرده و بر فرض قبول بيان‏ داشته كه حتّى امويان، جنگ با خوارج را صحيح مى ‏دانستند و اين موضوع، نقطه مثبتى براى مسروق با توجّه به پيشينه ومواضع او محسوب نمى‏ شود، افزون بر اين روايتى كه مى ‏گويد عايشه او را پسرخوانده خود مى ‏دانست، دليل بر خباثت‏ او است.(150)

   او نسبت به اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام چنين موضعى داشت، ولى زمانى از كارگزاران (عشار: ماليات بگيران) معاويه وزمانى قاضى سلسله در واسط بود و در همين پست از دنيا رفت.(151)

   او مى‏ گفت: زياد، شريح و شيطان مرا به پذيرش اين سمت واداشتند(152)، وگاه كه زياد، شريح قاضى را به همراه خود به بصره مى ‏برد، مسروق امر قضاى كوفه را عهده‏ دار بود.(153)

   بديهى است چنين شخصى با اين انديشه سياسى چه موضعى درباره قيام‏ كربلا داشته است؛ از اين‏رو است كه وى طيول‏دار عبيداللَّه بن زياد بود.(154) مسروق در سال 63 در كوفه از دنيا رفت(155) ووصيّت كرد كه او را در قبرستان يهوديان دفن كنند!(156)­(157)

   كسانى كه جوياى حقيقت هستند و مى‏ خواهند واقعيّت‏ ها را از لابلاى صفحات تاريخ به دست آورند، در اين باره‏ بينديشند.

   كسى كه در مقام اوّل يا دوّم قضاوت در سراسر كشور پهناور آن زمان بوده است، چگونه توانسته است وصيّت كند اورا در قبرستان يهوديان دفن كنند؟!

   آيا افرادى كه در رده‏ هاى بالاتر بودند با يهوديان ارتباط نداشتند؟! آيا وصيّت به دفن شدن در قبرستان يهوديان ازسوى كسى كه به ظاهر داراى چهره دينىِ قضاوت بوده است، سبب گرايش و يا ترويج يهوديان نبوده است؟!

   چرا چنين كارهاى شرم‏ آور از بزرگان حكومت بنى‏ اميّه سر مى‏ زده است؟ آيا وقت آن نرسيده كه مردم از رفتار زشت‏ آنان آگاه شوند و بدانند آنان غاصبان خلافت بوده ‏اند نه سردمداران ديانت؟!

   مسروق علاوه بر اين‏كه وصيّت كرد او را در قبرستان يهوديان دفن كنند كلامى را در توجيه وصيّت خود گفت كه زشت ‏تر و بدتر از وصيّت اوست. او گفت: از قبرش خارج مى‏ شود در حالى‏ كه‏ در آنجا كسى نيست كه ايمان به خدا و رسول او داشته باشد غير از خودش!

   مسروق سركرده گروهى از لشكر ابن زياد بود.(158)

   مسروق از كوفيانى بود كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام طعنه مى‏ زد.(159)

   در حالى‏ كه مسروق از عايشه نقل كرده است:

يا رسول اللَّه؛ من الخليفة من بعدك؟

قال: خاصف النعل.

قالت: من خاصف النعل؟

قال: انظري، فنظرت فإذا عليّ بن ابى طالب‏ عليه السلام، قالت: يا رسول اللَّه؛ ذاك عليّ بن أبي طالب.

قال: هو ذاك.

عايشه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد: چه كسى پس از تو جانشين توست؟

فرمود: كسى كه كفش خود را مى ‏دوزد.

پرسيدم: چه كسى كفش خود را مى دوزد؟

فرمود: نگاه كن، نگاه كردم ديدم او علىّ بن ابى طالب است، گفتم: اى رسول خدا؛ او علىّ بن ابى طالب است!

فرمود: او خليفه من است.(160)

   ابن مغازلى در كتاب «المناقب: 55» نقل كرده است كه عايشه مسروق را از فرزندان خود مى ‏دانست و به او مى‏ گفت: تو فرزند من هستى و از محبوبترين آن ها نزد من مى‏ باشى... .

   مسروق به عايشه گفت: مادر از تو سئوال مى‏ كنم به خدا و به حقّ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و به حقّ خودم - كه من از فرزندان تو هستم - درباره مخدج - كه در جنگ خوارج كشته شد - از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه شنيدى؟

   عايشه گفت: شنيدم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى‏ فرمود:

هم شرّ الخلق والخليقة، يقتلهم خير الخلق والخليقة، وأقربهم عند اللَّه وسيلة.(161)

آن‏ ها بدترين خلق و بدترين آفريده جهان خلقت هستند، آن‏ ها را بهترين خلق و بهترينِ همه در جهان آفرينش مى‏ كشد.


133) شرح حال مفصّل او در «الطبقات الكبرى: 76/6»، «تهذيب التهذيب: 100/10»، و نيز ارموى در «الغارات:702/2 ح 909» آورده است. گفته شده است او در خردسالى دزديده شد و پس از يافتن او نامش را مسروق ‏گذاشتند. (قاموس الرجال: 53/10)

134) الطبقات الكبرى: 76/6.

135) همان، تاريخ بغداد: 234 - 233/13، تهذيب التهذيب: 101 - 100/10.

136) كتاب الثقات: 456/5، اختيار معرفة الرجال: 315/1. البته زهد او را همانند ابومسلم خولانى شامى براى ‏ريا و كسب وجهه ميان مردم گفته ‏اند. (ر.ك: رجال ابن داود: 278)

137) الطبقات الكبرى: 79/6.

138) همان: 82.

139) التفسير والمفسّرون (ذهبى): 120/1.

140) الطبقات الكبرى: 76/6.

141) تاريخ الثقات: 460/1.

142) تاريخ الطبرى: 388/3.

143) تاريخ الثقات: 461/1.

144) الغارات: 563/2.

145) المسترشد: 157.

146) شرح نهج البلاغه: 98/4. شعبى را چهارمين نفر نام برده ‏اند.

147) سوره نساء، آيه 29.

148) الطبقات الكبرى: 78/6. بنابراين، روايت حضور مسروق در جنگ‏هاى اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام كه ابن حجر(تهذيب التهذيب: 101/10) بدان اشاره كرده است كه نمى ‏تواند صحيح باشد.

149) الطبقات الكبرى: 78/6.

150) قاموس الرجال: 52/10. البتّه علاّمه شوشترى اين خبر را ذيل مسروق بن اجدع ابوعائشه كوفى بيان كرده وتوضيح داده كسانى كه اين دو نام را دو شخص پنداشته ‏اند كاملاً اشتباه كرده ‏اند. ر.ك: همان.

151) الطبقات الكبرى: 84 - 83/6، اختيار معرفة الرجال: 315/1. قبر او در رصافه پايين واسط، بر كرانه رود دجله است (همان).

152) الطبقات الكبرى: 83/6، تاريخ الإسلام: 240/5.

153) تاريخ خليفة بن خيّاط: 173.

154) المسترشد: 157.

155) الطبقات الكبرى: 84/6، تاريخ الثقات: 461/1، تاريخ يحيى بن معين: 233، كتاب الثقات: 456/5، تهذيب‏ التهذيب: 101/10.

156) المسترشد: 157.

157) بازتاب تفكّر عثمانى در واقعه كربلا: 218.

158) المسترشد: 157.

159) المسترشد: 207.

160) المسترشد: 622.

161) المسترشد: 281.

 

 

 

 

    بازدید : 11655
    بازديد امروز : 11341
    بازديد ديروز : 19532
    بازديد کل : 128839973
    بازديد کل : 89509963