امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
تقريظات چند تن از علماء براي کتاب القطرة

 تقريظات چند تن از علماء براي کتاب القطرة

 

  تقريظاتى كه دانشمندان محترم براى اين كتاب ارسال فرموده ‏اند:

   علّامه فاضل، داماد بزرگوارم، حجّت الإسلام جناب آقاى ميرزا محمّدتقى‏ مصدرالاُمور «متين» اين دو بيت زيبا را به زبان فارسى تقديم نموده ‏اند، ما نيز ازاحساسات فراوان و بزرگوارانه ايشان تشكّر و سپاسگزارى مى‏نماييم:

لطف تو به هر ذرّه كه شامل گردد

خورشيد صفت به چرخ نايل گردد

گر (قطره)اى از بحر مناقب بچشد

بى‏شبهه هم او بحر فضايل گردد

 

   يكى از شعراى شايسته و دوستدار اهل بيت ‏عليهم السلام با اشعار غرّاى خود در تمجيد كتاب، ما را مورد لطف و محبّت خود قرار داد. آرى، اين همه لطف ومحبّت حاكى از فهم فراوان و عواطف و احساسات گرانبها و لطف و احسان‏ آنهاست؛ علاّمه بزرگوار، شاعر بزرگ شيخ عبدالمنعم فرطوسى گويد:

كتاب محكم الآيات أضحى

ل«أحمد» معجزاً فأبان قدره

جرى «مستنبط» الأحكام فيه

بحار مناقب من فيض «قطره»

ونقب عن أحاديث صحاح

رواها في مناقب خير عتره

كتابى با نشانه و آيات استوار، آشكار گرديد؛ از «احمد» كه همانند اعجاز است وارزش آن روشن گشت.

«مستنبطِ» احكام، در آن درياى مناقب و فضايل را از فيض كتاب «قطره»اش جارى‏ساخته است.

اين اثر گرانسنگ كاوشى از احاديث صحيحى است كه آنها را در مناقب و فضايل ‏بهترين عترت، بيان نموده است.

 

   علّامه فاضل، شاعر بزرگ، شيخ احمد دجيلى گويد:

مولاي إنّي إلى عرفانك العذب

ظام ومالي سواك اليوم من أرب

هب لي ولو «قطرة» ممّا تجود به

فعل اطفى بها قلبي من اللهب

فمنه «يستنبط» العرفان حيث به

فيض من العلم والإيمان والأدب

فديت عرفانك العذب الشهي أباً

فداه في موقف العرفان كلّ أبي

مولاى من! من تشنه عرفان زلال و گواراى توأم، امروز ديگر نيازى به غير تو ندارم.

قطره ‏اى از آن براى من سخاوتمندانه لطف كن؛ كه شايد به وسيله آن، شعله سوزان‏دلم را خاموش نمايم.

آرى، از آن، عرفان و شناخت استنباط مى ‏شود، زيرا به وسيله آن جوششى از دانش،ايمان و ادب است.

پدرم فداى عرفان زلال و گوارا و مرغوب تو كه در مقام چنين عرفانى هر پدرى‏ فداى آن باد.

 

   استاد شاعر محمود بستانى نيز اشعار فوق را به صورت زيبايى تضمين كرده‏و عنايت نموده كه:

(مولاي إنّي إلى عرفانك العذب)

صاد كجدب الثرى يهفو إلى السحب

ينبوع فضلك إن يروي الظماء فأنا

(ظام ومالي سواك اليوم من أرب)

(هب لي ولو «قطرة» ممّا تجود به)

روافد الخير من سلسالك الذهبي

يا «أحمد» الخلق سلسل لي عصارته

(فعل اطفى بها قلبي من اللهب)

(فمنه «يستنبط» العرفان حيث به)

من المعارف ما يروى التعطّش بي

قل للعطاشى رووا منه فإنّ به

(فيض من العلم والإيمان والأدب)

(فديت عرفانك العذب الشهي أباً)

وعزة اتبناها مدى الحقب

إن افتديه واستجلى أباه فقد

(فداه في موقف العرفان كلّ أبي)

(مولاى من! من تشنه عرفان زلال و گواراى توأم) و در صيد آنم همانند زمين‏ خشك و تشنه ‏اى كه در آرزوى ابر بارانى است.

چشمه فضل و دانش تو اگر تشنه ‏اى را سيراب مى ‏كند، همانا من، (امروز تشنه ‏ام ونيازى به غير تو ندارم).

(قطره ‏اى از آن بر من سخاوتمندانه لطف كن)؛ كه عطا خيرى است از زنجيرهاى‏ طلاى تو.

اى احمد و ستوده مردم! چكيده آن را براى من بريز (كه شايد به وسيله آن شعله ‏سوزان دلم را خاموش نمايم).

(آرى، از آن، عرفان و شناخت استنباط مى ‏شود هر كجا باشد( از معارفى كه تشنگى‏ مرا سيراب كند.

بر تشنگان بگو كه از آن چشمه سيراب گرديد، چرا كه در آن؛ (جوششى از دانش،ايمان و ادب است).

(پدرم فداى عرفان زلال و گواراى مرغوب تو)؛ كه اين عزّتى از ساليان و مدّت زمان‏درازى است.

اگر فداى آن گردم و پدرش جلوه‏ گر شود؛ به راستى كه (در مقام چنين عرفانى هر پدرى فداى آن باد).

 

 

 

 

 

    بازدید : 29357
    بازديد امروز : 0
    بازديد ديروز : 19348
    بازديد کل : 127587438
    بازديد کل : 88865738