امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
بخش پنجم : مناقب امام حسين عليه السلام

 بخش پنجم

    قطره ‏اى از درياى كمالات و افتخارات

    پرورش يافته دامان وحى و قرآن

    و كامل شده علم و شرافت ، سرور شهيدان عالم ،

    حضرت اباعبداللَّه الحسين صلوات اللَّه عليه


 306 / 1 - قطب الدين راوندى رحمه الله در كتاب «خرائج» از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه : شخصى خدمت امام حسين عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد :

 حدّثني بفضلكم الّذي جعل اللَّه لكم .

 از فضائلى كه خدا براى شما قرار داده حديثى براى من بفرمائيد .

 امام عليه السلام فرمود : تو طاقت شنيدن و توان پذيرفتن آن را ندارى .

 عرض كرد : اى فرزند رسول خدا ! حديث را بفرمائيد ، من آن را تحمّل مى ‏كنم و مى‏ پذيرم .

 امام عليه السلام كه اصرار او را ديد حديثى برايش بيان فرمود ، ولى هنوز گفتارش به پايان نرسيده بود موهاى سر و صورت آن شخص سفيد شد و حديث را فراموش كرد .

 امام حسين عليه السلام فرمود : أدركته رحمة اللَّه حيث نسي الحديث.

 رحمت خداوند شامل حال او شد كه حديث را فوراً فراموش كرد .(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 307 / 2 - روايت شده است : سه نفر خدمت آن حضرت صلوات اللَّه عليه شرفياب شدند و از او چنين درخواستى كردند ، وقتى امام حسين عليه السلام به يكى از آنها حديثى فرمود ، برخاست در حاليكه عقل از سرش پريده بود و واژگون بر روى صورت به راه افتاد و رفت ، و آن دو رفيقش هرچه با او صحبت كردند جوابى به آنها نداد و همگى برگشتند .(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 308 / 3 - سيّد محمّد حسين نوه مجلسى رحمه الله در كتابش مى‏ نويسد :

    از وقايع سال‏هاى بعد از 90 هجرى اينستكه در مسير يك رودخانه در شهر تستر سنگريزه ‏اى يافت شد كه بر آن كلماتى به خطّ سرخ رنگى نگاشته شده بود .

    حاكم شهر آن را نزد سلطان سليمان فرستاد و او آن را براى جدّم علّامه مجلسى قدس سره ارسال كرد ، ايشان به كنده‏ كاران ماهر و صنعتگران باهوش آن سنگ را نشان داد تا همگى در نقش آن دقّت كنند ، و آنها بعد از بررسى گواهى دادند كه اين نقش ساخته دست بشر نيست بلكه طبيعى است و به قلم قدرت پروردگار در اين سنگ ايجاد شده است .

    كلماتى كه بر آن نگاشته شده بود چنين بود :

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم لا إله إلّا اللَّه ، محمّد رسول اللَّه ، عليّ وليّ اللَّه، قتل الإمام الشهيد المظلوم الحسين بن الإمام عليّ بن أبي طالب ‏عليهما السلام وكتب بدمه بإذن اللَّه وحوله على كلّ أرض وحصاة «وَسَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»(3)» .

 بنام خداوند بخشنده مهربان ، خدائى جز خداوند يكتا نيست ، محمّد فرستاده خدا است ، على ولىّ خداوند است ، امام شهيد مظلوم حسين بن على عليهما السلام كشته شد ، و با خون مبارك او به قدرت پروردگار بر هر زمين و هر سنگريزه ‏اى اين آيه نوشته شد : «كسانى كه به اهل بيت پيغمبر ظلم و ستم كردند به زودى خواهند فهميد كه به چه كيفرگاهى بازگشت مى ‏كنند» .

    سپس سلطان دستور داد كه براى آن يك جايگاه نقره ‏اى درست كنند و آن را به گونه ‏اى زينت دهند تا بر بازوى خود ببندد .

  و مشابه اين حكايت خبرى است كه شيخ بهائى رحمه الله نقل كرده است :

  در سرزمين كربلا درّ سرخ رنگى يافت شد كه بر آن دو بيت زير نوشته شده بود :

أنا درّ من السماء نثروني

يوم تزويج والد السبطين

كنت أصفى من اللجين بياضاً

صبغتني دماء نحر الحسين‏ عليه السلام(4)

 من درّى هستم كه در مراسم جشن ازدواج اميرالمؤمنين با حضرت زهرا عليهما السلام از آسمان بر سر مردمان پاشيده شدم .

 من از نقره خام رنگم سفيدتر و باصفاتر بود ، خون گلوى امام حسين عليه السلام مرا اينگونه سرخ كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 309 / 4 - شيخ صدوق قدس سره در كتاب «امالى» از عبداللَّه بن فضل روايت كرده است كه گفت : نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مردى از اهل طوس وارد شد و از آن حضرت سئوال كرد : اى فرزند رسول خدا ! كسى كه قبر مبارك امام حسين عليه السلام را زيارت كند چه پاداشى خواهد داشت ؟

    امام عليه السلام به او فرمود :

 يا طوسي؛ من زار قبر أبي عبداللَّه الحسين بن عليّ عليهما السلام وهو يعلم أنّه إمام من اللَّه مفترض الطاعة على العباد غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر وقبل شفاعته في سبعين مذنباً، ولم يسأل اللَّه عزّوجلّ عند قبره حاجة إلّا قضاها له... .

 اى طوسى ! كسى كه به زيارت قبر اباعبداللَّه الحسين عليه السلام برود و او را بشناسد كه امام واجب الإطاعه است يعنى خداوند بر همه بندگان واجب كرده كه از او فرمانبردارى كنند ، خدا گناهان گذشته و آينده او را مى ‏آمرزد ، و شفاعت او را در مورد هفتاد گنه‏كار مى‏ پذيرد ، و در كنار آن قبر مبارك حاجتى را از خدا درخواست نمى‏ كند مگر آنكه براى او برآورده مى‏ كند... .(5)

    مؤلّف رحمه الله گويد : اينكه در حديث مى‏ فرمايد : «خدا گناهانى را كه در آينده ، زائر امام حسين عليه السلام مرتكب شود مى‏ آمرزد» معنايش اينستكه توفيق توبه كردن به او مرحمت مى‏ كند و عاقبتش را نيكو مى‏ گرداند ، تا اجازه و رخصت در ارتكاب گناه كه از نظر عقلى قبيح است لازم نيايد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 310 / 5 - شاذان بن جبرئيل قمى رحمه الله در كتاب «فضائل» نقل كرده است كه گفته شده : روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نشسته بودند و اميرالمؤمنين عليه السلام نزد آن حضرت حضور داشتند كه ناگاه امام حسين عليه السلام وارد شد ، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم او را گرفت ، و در دامان خود نشانيد ، پيشانى و لبهاى مبارك او را بوسيد ، و در آن زمان شش سال بيشتر از سنّ مبارك او نگذشته بود .

    اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد : اى رسول خدا ! آيا فرزندم حسين عليه السلام را دوست داريد ؟

 پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : وكيف لا اُحبّه وهو عضو من أعضائي .

 چگونه او را دوست نداشته باشم در حاليكه پاره تن من است .

 حضرت على عليه السلام عرض كرد : مرا بيشتر دوست داريد يا حسين را ؟ قبل از آنكه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم جواب دهد امام حسين عليه السلام عرض كرد :

 يا أبة؛ من كان أعلى شرفاً كان أحبّ إلى النبيّ ‏صلى الله عليه وآله وسلم وأقرب إليه منزلة.

 كسى كه از جهت نسب برتر و از حيث شرف بالاتر است نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم محبوبتر و از نظر مقام و درجه به او نزديكتر است .

 حضرت على عليه السلام به فرزندش فرمود : آيا با من مفاخره مى‏ كنى ؟ يعنى حاضرى هر كدام افتخارات خود را بازگو كنيم ؟

 عرض كرد : بلى ! اگر مايل باشيد .

 على عليه السلام به او فرمود : اى حسين ! من فرمانرواى مؤمنان ، زبان راستگويان ، معاون و مددكار مصطفى ، خزانه ‏دار علم خداوند ، و برگزيده او از ميان آفريدگان هستم .

 من پيشينيان را به طرف بهشت رهبرى مى‏ كنم ، من پرداخت ‏كننده وام و بدهى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستم .

 عموى من حمزه سيّدالشهداء است كه بهشت برين جايگاه او است ، بردارم جعفر طيّار است كه با فرشتگان در بهشت پرواز مى‏ كند .

 من از طرف رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم منصب قضاوت دارم ، من پرچمدار او هستم ، من از طرف خداوند مأموريّت يافتم آيات سوره برائت را براى اهل مكّه قرائت كنم ، من كسى هستم كه خداوند تبارك و تعالى او را از ميان آفريدگانش برگزيده است .

 من ريسمان محكم الهى هستم كه خداوند بندگانش را در قرآنش دستور داده به آن چنگ بزنند ، و فرموده : «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْل اللَّهِ جَميعاً»(6) «همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد» .

 من ستاره درخشان خداوندم ، من كسى هستم كه فرشتگان آسمانى او را زيارت مى ‏كنند ، من زبان گوياى پروردگارم و حجّت او بر بندگانش مى‏ باشم ، من دست تواناى خداوندم ، من وجه بارى تعالى در آسمانها و جنب آشكار خداوندم .

 من كسى هستم كه خداوند درباره من و در حقّ من فرموده است :

 «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون × لايَسْبِقُونَه بِالْقَوْل وَهُمْ بأمْرِه يَعْمَلُون»(7) «بلكه بندگان مقرّب خداوند هستند كه هرگز او را به گفتار پيشى نمى‏ گيرند ، و به فرمان او عمل مى‏ كند» .

 من دستاويز مطمئن از طرف خداوندم كه شكستى برايش نيست و گسسته نمى‏ گردد ، و خداوند شنوا و دانا است .

 أنا باب اللَّه الّذي يؤتى منه، أنا علم اللَّه على الصراط، أنا بيت اللَّه الّذي من دخله كان آمناً، فمن تمسّك بولايتي ومحبّتي آمن من النار.

 من درِ رحمت الهى هستم كه بايد از آن وارد شوند ، من نشان خداوندى بر روى صراط هستم ، من آن خانه خدايم كه هر كه در آن وارد شود در امان است، پس هر كس به ولايت و محبّت من درآويزداز آتش دوزخ ايمن است.

 من قاتل پيمان شكنان اهل جمل ، و ستمگران اهل صفّين ، و خارج شدگان از دين يعنى خوارجم ، و من كشنده كافرانم ، من پدر يتيمان ، و پناه بيوه ‏زنان هستم .

 من آن كسى هستم كه فرداى قيامت از ولايتم سئوال مى ‏شود ، و در آيه شريفه «لتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذ عَن النَعيم»(8) «هر آينه از نعمتها در آن روز سئوال مى ‏شويد» ، من آن نعمت خداوند تبارك و تعالى هستم كه بر بندگانش ارزانى داشته است .

 من كسى هستم كه پروردگار عالم درباره من و در شأن من فرموده است :

«اليَوْم أكْمَلْتُ لَكُم دينَكُم وَأتْمَمْت عَلَيْكُم نِعْمَتي وَرضيتُ لَكُم الإسْلام ديناً»(9) «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم ، و خشنود گشتم كه اسلام دين شما باشد» .

 فمن أحبّني كان مسلماً مؤمناً كامل الدين .

 پس كسى كه مرا دوست داشته باشد مسلمان واقعى است و مؤمنى است كه دين او كامل است .

 من كسى هستم كه به سبب من هدايت شديد ، و درباره من و دشمن من خداوند تبارك و تعالى فرموده است : «وَقِفُوهُم إنَّهُمْ مَسْئُولُون»(10) «ايشان را نگهداريد تا از آنها پرسش شود» ، يعنى از ولايت من در فرداى قيامت از آنها سئوال مى ‏كنند ، من آن خبر بزرگ هستم .

 من كسى هستم كه خداوند تبارك و تعالى دين خود را به سبب من در غديرخم و در معركه خيبر كامل كرد .

 من كسى هستم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم درباره‏ام فرمود :

 «من كنت مولاه فعليّ مولاه»؛ «هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است» .

 من روح نماز مؤمن هستم و مقصود از «حىّ على الصلاة» «بشتابيد به سوى نماز» ، و «حىّ على الفلاح» «به رستگارى روى آوريد» ، و «حىّ على خيرالعمل» «براى بهترين عمل شتاب كنيد» مى‏ باشم .

 من كسى هستم كه بر دشمنانم اين آيه نازل گشته است :

 «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع × لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَه دافِع»(11) .

«سائلى از عذاب دردناك كه براى كافران وقوعش حتمى است و منع‏ كننده ‏اى برايش نيست سؤال كرد و درخواست نمود» .

 من مردمان را به سوى حوض مى‏ خوانم ، و غير من كسى مؤمنان را به طرف حوض نمى‏ خواند ، من پدر پيشوايان پاك و معصوم هستم ، من ميزان عدالت و وسيله سنجش اعمال در قيامتم ، من رئيس و بزرگ اهل دين و پيشواى مؤمنان به طرف خوبيها و آمرزش پروردگارم .

 اصحاب و همراهان من فرداى قيامت دوستان من هستند كه از دشمنانم دورى كرده و اظهار بيزارى نموده ‏اند ، هنگام مرگ آنها نمى ‏ترسند و غم و اندوهى ندارند ، و در ميان قبر هيچگونه عذاب نمى شوند ، آنها در مرتبه شهداء و صدّيقين مى‏ باشند كه در پيشگاه الهى خوشحال و شادمان بسر می ‏برند .

 من كسى هستم كه شيعيان من پيمان بسته‏ اند با دشمنان خدا و رسول او دوستى نكنند و روابط دوستانه نداشته باشند ، گرچه پدران آنها و يا فرزندانشان باشند .

 من كسى هستم كه شيعيانم بدون اينكه به حساب آنها رسيدگى شود وارد بهشت مى‏ شوند .

 من كسى هستم كه پرونده شيعيانم كه نامهاى ايشان در آن است نزد من مى‏ باشد .

 من ياور اهل ايمانم و براى آنها نزد پروردگار جهانيان شفاعت مى ‏كنم .

 أنا الضارب بالسيفين، أنا الطاعن بالرمحين، أنا قاتل الكافرين يوم بدر وحنين، أنا مردي الكماة يوم اُحد، أنا ضارب ابن عبدود لعنه اللَّه تعالى يوم الأحزاب، أنا قاتل عمرو ومرحب، أنا قاتل فرسان خيبر.

 من با دو شمشير ضربه و با دو نيزه زخم مى‏زنم ، من كافران را در روز بدر و حنين كشتم ، من شجاعانِ غرق سلاح و زره را روز اُحد به هلاكت رساندم ، من عمرو بن عبدود را روز احزاب ، مرحب را در روز خيبر به قتل رساندم .

 من كسى هستم كه جبرئيل امين درباره او ندا داد :

 «لاسيف إلّا ذوالفقار ولا فتى إلّا عليّ».

«شمشيرى جز ذوالفقار نيست ، و جوانمردى جز على نمى ‏باشد».

 من در پيروزى و فتح مكّه مدال افتخار داشته ‏ام ، من دو بت لات و عزّى را بر زمين كوبيدم و شوكت آنها را شكستم ، هُبَل اعلى و مناة ثالثه را من ويران كرده‏ ام .

 من آن كسى هستم كه بر شانه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم بالا رفتم و بتها را فرو ريختم . من كسى هستم كه بت يغوث و يعوق و نسر را شكستم ، من كسى هستم كه در راه خدا با كافران نبرد كردم .

 أنا الّذي تصدّق بالخاتم، أنا الّذي نمت على فراش النبيّ صلى الله عليه وآله وسلم ووقيته بنفسي من المشركين .

 من كسى هستم كه انگشتر خود را به فقيرى بخشيدم ، من كسى هستم كه در بستر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آرميدم و خود را به خطر انداختم تا او را از مشركين حفظ كنم .

 من كسى هستم كه جنيّان از خشم و غضب من هراسناكند ، من كسى هستم كه خدا به سبب من عبادت مى ‏شود ، من مترجم وحى الهى و مظهر علم خداوندم ، من كشنده جنگجويان جمل و صفّين بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستم ، و من قسمت‏ كننده بهشت و دوزخ مى‏ باشم .

در اين هنگام على عليه السلام ساكت شد و رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به امام حسين عليه السلام فرمود : اى ابوعبداللَّه ! آيا آنچه را پدرت گفت شنيدى ؟ و آنچه او برشمرد يكدهم از يكدهم از دهها فضائل او بلكه از هزار هزار فضيلتى است كه او دارد و بلكه او بالاتر از همه اين فضائل است .

 امام حسين عليه السلام عرض كرد : الحمدللَّه الّذي فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين وعلى جميع المخلوقين، وخصّ جدّنا بالتنزيل والتأويل والصدق، ومناجاة الأمين جبرائيل، وجعلنا خيار من اصطفاه الجليل ورفعنا على الخلق أجمعين.

 سپاس و ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر بيشتر بندگان مؤمن خود و بر همه جهانيان برترى داد ، جدّ ما را براى نزول قرآن و علوم قرآن يعنى تفسير و تأويل آن ، و راستى و صداقت ، و محلّ راز امين وحى اختصاص داد ، و ما را بهترين برگزيدگانش قرار داد ، و بر تمامى خلق خود رفعت و برترى بخشيد .

 سپس امام حسين عليه السلام عرض كرد : امّا شما اى امير مؤمنان نسبت به آنچه فرمودى راستگو و امين هستى .

 پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : اكنون تو اى فرزندم فضائل خود را يادآورى كن .

 امام حسين عليه السلام عرض كرد : اى پدرجان ! من حسين فرزند علىّ بن ابى طالبم ، مادرم فاطمه زهرا سرور تمامى زنان عالم ، و جدّم محمّد مصطفى آقا و سرور همه فرزندان آدم است .

 اى على ! مادر من مقامى برتر از مادر شما نزد خدا و همه مردمان دارد ، جدّ من بهتر و والاتر از جدّ شما نزد خدا و همه مردم است .

 وأنا في المهد ناغاني جبرئيل وتلقاني إسرافيل.

 من در گهواره بودم كه جبرئيل با سخنان خوش‏آيند خود مرا نوازش مى‏ داد ، و اسرافيل به ديدار من مى ‏آمد .

 يا عليّ ؛ أنت عند اللَّه أفضل منّي وأنا أفخر منك بالآباء والاُمّهات والأجداد.

 اى على ! تو نزد خدا برتر از من و والاتر هستى ، و من به حسب و نسب و به داشتن پدران و مادران و اجدادى كه دارم بر تو افتخار مى‏ كنم .

    و بعد از اين گفتگو امام حسين عليه السلام برخاست و دست به گردن پدرش انداخت و او را بوسيد ، على عليه السلام هم فرزندش حسين بن على عليهما السلام را دربرگرفت و بوسيد و به او فرمود :

 زادك اللَّه شرفاً وفخراً وعلماً وحلماً ، ولعن اللَّه تعالى ظالميك يا أباعبداللَّه .

 خداوند فخر و شرف و دانش و بردبارى تو را زيادتر گرداند و آنهائى را كه به تو اى ابوعبداللَّه ستم كنند لعنت كند .

    و بعد از آن امام حسين عليه السلام به سوى پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم برگشت .(12)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 311 / 6 - ابن قولويه قدس سره در كتاب «كامل الزيارات» از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود : گويا تختى از نور نهاده‏ اند و گنبدى از ياقوت سرخ كه با جواهر زينت داده شده بر آن گذاشته ‏اند .

 وكأنّي بالحسين بن عليّ‏ عليهما السلام جالساً على ذلك السرير، وحوله تسعون ألف قبّة خضراء وكأنّي بالمؤمنين يزورونه ويسلّمون عليه .

 و گويا حسين بن على عليهما السلام را مى‏ بينم كه روى آن تخت نشسته و اطرافش نود هزار گنبد سبز است و گويا مؤمنين را مى‏ بينم كه به زيارت آن حضرت مى‏ روند و بر او سلام مى ‏كنند .

 خداوند تبارك و تعالى به آنها مى ‏فرمايد :

 أوليائي سلوني فطالما اُوذيتم وذللتم واضطهدتم، فهذا يوم لاتسألوني حاجة من حوائج الدنيا والآخرة إلّا قضيتها لكم، فيكون أكلهم وشربهم من الجنّة، فهذه واللَّه الكرامة.

 دوستان من هر چه مى‏ خواهيد از من درخواست كنيد ، مدّتى طولانى مورد اذيّت و آزار دشمنان قرار گرفتيد و خوار شديد و شما را به خاطر مرام و مذهبى كه داشتيد ستم كردند ، امروز از من هر حاجتى از حاجتهاى دنيا و آخرت بخواهيد براى شما برآورده مى‏ كنم ، پس خوراكى و آشاميدنى آنها از بهشت مى ‏باشد ، و اين بخدا قسم كرامت و مقام ارزنده ‏اى است .(13)

    مؤلّف رحمه الله گويد : احتمال دارد اين قضيّه مربوط به عالم برزخ باشد ، و اينكه در حديث حوائج دنيا هم ذكر شده ، درخواست آنها براى خودشان نباشد بلكه براى خويشاوندان و همسايگان و مؤمنان باشد كه در حال حيات هستند و زندگى دنيوى دارند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 312 / 7 - در بعضى از مؤلّفات شيعه از امّ سلمه نقل شده است كه فرمود :

    رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه بر تن فرزندش حسين عليه السلام جامه بلندى پوشانيد كه از لباسهاى دنيا نبود ، به آن حضرت عرض كردم : اى رسول خدا ! اين چه جامه ‏اى است ؟

 فرمود : هذه هديّة أهداها إليّ ربّي للحسين عليه السلام وإنّ لحمتها من زغب جناح جبرائيل، وها أنا اُلبسه إيّاها واُزيّنه بها، فإنّ اليوم يوم الزينة وإنّي اُحبّه .

 اين هديه ‏اى از طرف پروردگارم براى حسين عليه السلام است ، و تار و پودش از پرهاى كوچك و نرم بال جبرئيل است ، امروز كه روز عيد است من اين لباس را به او مى‏ پوشانم و او را با اين لباس زينت مى‏ دهم ، و به راستى من او را دوست دارم .(14)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 313 / 8 - حديث مشهورى است از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم كه فرموده است :

 إنّ للحسين عليه السلام في بواطن المؤمنين معرفة مكتومة.(15)

 همانا در نهان مردم باايمان معرفت و شناختى نسبت به امام حسين عليه السلام نهفته است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 314 / 9 - شيخ صدوق رحمه الله در كتاب «عيون اخبار الرضا عليه السلام» از امام حسين عليه السلام نقل كرده است كه فرمود :

 خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رسيدم و نزد آن حضرت ابىّ بن كعب بود ، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به من فرمود : مرحباً بك يا أبا عبداللَّه، يا زين السماوات والأرضين .

 خوش آمدى اى ابا عبداللَّه ! اى زينت بخش آسمانها و زمين .

 ابىّ بن كعب عرض كرد : اى رسول خدا ! چگونه ممكن است كسى غير از شما زينت ‏بخش آسمانها و زمين باشد ؟ فرمود :

 يا اُبيّ، والّذي بعثني بالحقّ نبيّاً إنّ الحسين بن عليّ‏عليهما السلام في السماء أكبر منه في الأرض، وإنّه لمكتوبٌ عن يمين عرش اللَّه: «حسين مصباح هدى و سفينة نجاة» .

 اى اُبى ! سوگند به آن كسى كه مرا به رسالت برانگيخت ، حسين بن على عليهما السلام در آسمان جلوه بيشترى دارد و از عظمت والاترى برخوردار است ، و اهل آسمان او را بهتر از اهل زمين مى‏ شناسند و احترام مى‏ گذارند ، و در طرف راست عرش الهى نوشته شده است : «حسين عليه السلام چراغ هدايت و كشتى نجات است» .(16)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 315 / 10 - شيخ صدوق قدس سره در كتاب «علل الشرايع» و كلينى رحمه الله در كتاب شريف «كافى» از امام صادق عليه السلام نقل كرده‏اند كه :

 كان رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم يأتي الحسين‏ عليه السلام في كلّ يوم فيضع لسانه في فمه، فيمصّه حتّى يروى فأنبت اللَّه عزّوجلّ لحمه من لحم رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وسلم ولم يرضع من فاطمة عليها السلام ولا من غيرها لبناً قطّ .

 رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هر روز نزد حسين عليه السلام مى ‏آمد ، زبان مبارك خود را در دهان او مى‏ گذاشت و او مى ‏مكيد تا سيراب مى‏ شد ، و به اين ترتيب خداوند گوشت حسين عليه السلام را از گوشت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رويانيد ، و او از مادرش فاطمه عليها السلام و از زنى ديگر هرگز شير نياشاميد .(17)

    و در كتاب «مناقب» مى‏ گويد : رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اين كار را چهل شبانه‏ روز ادامه داد تا اينكه حسين عليه السلام از گوشت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پرورش يافت .(18)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 316 / 11 - و در بعضى از كتابهاى اخلاق نقل شده است كه عصام بن مصطلق گفت : در مدينه معظّمه وارد شدم حسين بن على عليهما السلام را ديدم ، جمال زيبا و هيبتى كه داشت ، و نيز حركات و سكنات او مرا به تعجّب وا داشت و حسد باعث شد كه آن كينه ‏اى كه از پدرش داشتم ظاهر كنم ، به او گفتم : پسر ابوتراب تويى ؟

    فرمود : بلى . وقتى جوابم را گفت آنچه توانستم به او و پدرش - نعوذ باللَّه - دشنام و ناسزا گفتم .

    امام حسين عليه السلام از روى عطوفت و مهربانى نگاهى به من كرد و فرمود :

    أعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم

 «خُذِ الْعَفْوَ وأْمُرْ بالْعُرْف وَأَعْرِضْ عَنِ الجاهِلين × وَإمّا يَنْزَغَنَّكَ مِن الشَيْطان نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه إنَّهُ سَميعٌ عَليمٌ × إنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِن الشيْطان تَذَكَّرُوا فَإذا هُم مُبْصِرُون × وِإخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لايُقْصِرُون»(19) .

 از شيطان ملعون رانده شده به خدا پناه مى‏ برم ، بنام خداوند بخشنده مهربان ، عفو و بخشش را پيشه خود ساز و به خوبى و شكيبائى امر كن و از مردم نادان روى بگردان × و چنانچه شيطان خواست ترا وسوسه كند به خدا پناه ببر ، همانا او شنوا و دانا است × اهل تقوا هنگامى كه دچار خيالات و وسوسه ‏هاى شيطانى مى‏ شوند خدا را به ياد مى ‏آورند فوراً بخود مى‏ آيند و آگاه مى ‏شوند × و شياطين برادران خود را در ضلالت و گمراهى مى‏ كشانند و سپس در گمراه كردن آنها هيچگونه كوتاهى نمى ‏كنند .

 و بعد از تلاوت اين آيات به من فرمود : قدرى آهسته‏تر باش و آرامش خود را حفظ كن ، من براى خودم و براى تو از خداوند آمرزش مى ‏طلبم ، اگر كمكى خواسته باشى تو را كمك مى‏ كنيم ، و اگر عطا و بخششى طلب كنى به تو مى ‏بخشيم ، و اگر راهنمائى خواسته باشى تو را راهنمائى مى‏ نمائيم .

عصام گويد : من از گفته ‏هاى زشت خود پشيمان شدم و امام عليه السلام چون آثار شرمندگى را در چهره‏ ام مشاهده كرد فرمود :

«لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْم يَغْفِرُ اللَّه لَكُم وَهُوَ أرْحَم الراحِمين» .(20) «ملامتى و سرزنشى بر شما نيست ، خداوند شما را مى‏ آمرزد ، و او از همه مهربان‏تر است» .

 بعد به من فرمود : آيا از اهل شام هستى ؟ عرض كردم : بلى .

 فرمود : «شنشنة أعرفها من أخزم»(21) .

 سپس امام حسين عليه السلام فرمود : «حيّانا اللَّه وإيّاك» يعنى خداوند ما و شما را باقى بدارد و زنده نگهدارد ، و بعد از آن فرمود :

 بدون اينكه خجالت بكشى اگر حاجتى دارى از ما بخواه ، و اگر خواسته ‏ات را گفتى ما را برتر از گمان خود خواهى يافت .

    عصام گويد : زمين با همه وسعت آن بر من تنگ شد و دوست داشتم شكافته شود و من به زمين فرو روم ، ديگر از خجالت بيشتر نتوانستم بمانم ، كم‏كم به كنارى رفته و دور شدم ، ولى روى زمين از او و پدرش نزد من كسى محبوبتر و دوست داشتنى‏ تر نبود .(22)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 317 / 12 - شيخ حسن بن سليمان رحمه الله از علماى قرن هشتم در كتاب خود «مختصر البصائر» از امام باقر عليه السلام و آن حضرت از پدرش نقل كرده‏ اند كه فرمود : جمعى از مردم بعد از امام حسن عليه السلام خدمت برادرش امام حسين عليه السلام رسيدند و عرض كردند : پدر شما معجزات و عجائبى به ما نشان مى‏داد آيا شما هم از آن قبيل كارها مى‏ توانيد انجام دهيد ؟

 امام عليه السلام به آنها فرمود : آيا شما پدرم را مى ‏شناسيد ؟

 عرض كردند : همگى او را مى‏ شناسيم .

 امام عليه السلام پرده ‏اى را كه كنار اطاقى بود بالازد و فرمود : در ميان اين اطاق نگاه كنيد ، آنها نگاه كردند و گفتند : هذا أميرالمؤمنين ونشهد أنّك خليفة اللَّه.

 اين شخص اميرالمؤمنين عليه السلام است و ما شهادت می ‏دهيم كه تو خليفة اللَّه يعنى جانشين خدا و نماينده او بر روى زمين هستى .(23)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 318 / 13 - محمّد بن حسن صفّار رحمه الله در كتاب «بصائر الدرجات» از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه فرمود :

 با پدرم براى سركشى به بعضى از املاك او از خانه بيرون رفتيم ، همينكه به صحرا رسيديم پيرمردى با آن حضرت روبرو گرديد پدرم بسوى او فرود آمد و بر او سلام كرد ، و مى ‏شنيدم كه مى‏ فرمود : «جعلت فداك» فداى شما شوم ، سپس مدّتى باهم گفتگو كردند و بعد از آن پدرم او را وداع گفت ، پيرمرد برخاسته و به راه افتاد ، و پدرم آن قدر از پشت سر به او نگاه كرد تا ناپديد گرديد .

 به پدرم عرض كردم : اين پيرمردى كه مى‏ شنيدم در ضمن گفتگو خيلى او را بزرگ مى ‏داشتى و احترام مى‏ كردى چه كسى بود ؟

 فرمود : پسرم ، او جدّ بزرگوارت حسين عليه السلام بود(24). (25)

    و نظير اين قصّه از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام نقل شده است كه فرمود : با پدرم از خانه خارج شديم ، در بين راه پيرمردى با آن حضرت برخورد كرد و وقتى از او سئوال كردم كه اين پيرمرد چه كسى بود ؟

 فرمود : او پدرم بود .(26)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 319 / 14 - شيخ فقيه ابو محمّد حسن بن علىّ بن شعبه رحمه الله صاحب كتاب «تحف العقول» نقل مى‏ كند : مردى از انصار خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و مى‏ خواست از آن حضرت حاجتى درخواست كند ، امام عليه السلام به او فرمود :

 يا أخا الأنصار صن وجهك عن بذلة المسألة، وارفع حاجتك في رقعة وأت بها ساُسرّك إنشاء اللَّه .

 اى برادر انصار ! آبروى خود را از زشتى اظهار نياز حفظ كن ، حاجت خود را در پاره ‏اى كاغذ بنويس و آن را نزد من بياور و اگر خدا بخواهد ترا خشنود خواهم كرد .

    آن مرد نوشت : اى اباعبداللَّه ! به فلانى پانصد دينار بدهكارم ، و او اصرار و پافشارى در مطالبه آن دارد ، از شما تقاضا دارم به او سفارش كنيد به من مهلت دهد تا بتوانم به آسانى بپردازم .

    وقتى امام حسين عليه السلام نوشته او را قرائت فرمود فوراً به منزل رفت و كيسه ‏اى را كه در آن هزار دينار بود برداشت و براى او آورد و فرمود :

 پانصد دينار آن را به طلبكار خود بده ، و بقيّه اش را سرمايه كن تا تو را در مشكلات روزگار كمك كند ، و حاجت خود را جز به يكى از اين سه نفرى كه بر مى‏ شمارم اظهار نكن : إلى ذي دين، أو مروّة، أو حسب.

 يا متديّن و ديندار باشد ، يا جوانمرد و بافتوّت باشد ، و يا شرافت خانوادگى داشته باشد .(27)

    مؤلّف رحمه الله گويد : اى ابا عبداللَّه !من هم در سختي‏ها و مشكلات مربوط به دنيا و آخرت خود از شما و از درياى فضل و بخشش شما يارى مى طلبم ، زيرا شما ديندار بلكه اصل و اساس دين هستيد ، جوانمردى و شرف هم به وجود شما افتخار مى‏ كند .

    و در اينكه به حاجتمند فرمود : حاجت خود را بنويس ؛ به پدر بزرگوارش حضرت امير المؤمنين عليه السلام اقتدا نموده است ، زيرا روايت شده است مردى خدمت امير المؤمنين عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد : حاجتى دارم .

    آن حضرت فرمود : حاجت خود را بر روى زمين بنويس ، زيرا من آثار بيچارگى و نياز را در چهره ‏ات به روشنى مى ‏بينم ، او هم بر زمين نوشت ، به راستى من فقير و محتاجم .

 حضرت على عليه السلام به قنبر فرمود : به او دو جامه بلند بپوشان .

    آن مرد اشعارى سروده و گفت :

 كسوتني حلّة تبلى محاسنها

فسوف أكسوك عن حسن الثنا حللاً

إن نلت حسن ثنائي نلت مكرمة

ولست تبغي بما قد نلته بدلا

إنّ الثناء ليحيي ذكر صاحبه

 كالغيث يحيي نداه السهل والجبلا

لاتزهد الدهر في عرف بدأت به

فكلّ عبد سيجزى بالّذي فعلا

 جامه ‏اى به من پوشاندى كه زيبائى ‏هاى آن كهنه مى‏ شود ، من تو را جامه ‏اى از ثناى زيبا خواهم پوشاند .

 اگر به ثناى نيكوى من نائل شوى به آنچه مايه بزرگوارى است دست يافته ‏اى ، و چيز ديگرى را به جاى آن طلب نمى ‏كنى .

 مدح و ستايش ياد صاحبش را زنده نگه مى‏ دارد ، همانند باران كه كوه و دشت را از رطوبت خود زنده مى سازد .

 روزگار ناديده نمى‏ گيرد آن نيكى را كه به آن ابتدا كردى ، زيرا كه هر بنده ‏اى نسبت به آنچه عمل كند پاداش خواهد ديد .

 بعد از خواندن اين ابيات اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد صد دينار به او ببخشيد ، به آن حضرت عرض كردند : اى امير مؤمنان ! او را بى‏ نياز كردى .

    آن حضرت فرمود :

 از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود :

 أنزلوا الناس منازلهم .

 هر يك از مردم را در جايگاه خود از جهت مرتبه و مقام قرار دهيد . (يعنى آنطور كه شأن آنهاست و شخصيّت آنها اقتضا مى‏ كند با آنها رفتار كنيد) .

 سپس فرمود : من واقعاً تعجّب مى‏ كنم از اشخاصى كه مردمان بنده را با مال و ثروت خود مى‏ خرند ، ولى مردم آزاد را با كار نيك خود نمى‏ خرند .(28)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 320 / 15 - روايت شده است : روز عاشورا بر پشت شريف آن حضرت اثرى مشاهده كردند ، از حضرت زين العابدين عليه السلام علّت آن را پرسيدند فرمود :

 هذا ممّا كان ينقل الجراب على ظهره إلى منازل الأرامل واليتامى والمساكين.

 اين اثر انبان‏هائى است كه بر پشت خود آذوقه به خانه‏ هاى بيوه‏ زنان و يتيمان و تهيدستان مى‏ برده است .(29)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 321 / 16 - سيّد شريف محمّد بن على علوى در كتاب «التعازى» نقل كرده است : امام حسن عليه السلام برادر خود امام حسين عليه السلام را بزرگ مى‏ داشت و او را تعظيم مى ‏كرد بطوري كه گويا آن حضرت بزرگتر از امام حسن عليه السلام است .

    ابن عبّاس گويد : سبب آن را از امام حسن عليه السلام پرسيدم به من فرمود :

 إنّي لأهابه كهيبة أميرالمؤمنين‏ عليه السلام .

 او هيبتى همانند هيبت اميرالمؤمنين عليه السلام در نظر من دارد .(30)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 322 / 17 - در ضمن حديث سى و چهارم از مناقب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم گذشت كه آن حضرت فرمود :

 ألا وإنّ الحسين‏ عليه السلام باب من أبواب الجنّة، من عانده حرّم اللَّه عليه ريح الجنّة.

 آگاه باشيد كه همانا حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است ، كسى كه با او دشمنى كند خداوند بوى بهشت را بر او حرام گرداند .(31)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 323 / 18 - سيّد هاشم بحرانى قدس سره در كتاب «مدينة المعاجز» مى‏ گويد :

    فرشته ‏اى در آسمان نماند مگر اينكه بر زمين فرود آمد و خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شد و او را نسبت به فرزندش حسين عليه السلام دلدارى داد و دعوت به شكيبائى نمود ، و از تقرّب او و اجر و پاداشى كه خداوند در قيامت به او عطا مى‏ كند خبر داد ، و نيز ثواب و پاداشى را كه نصيب زائر آن حضرت و گريه كننده بر مصيبتهاى او مى‏ شود يادآورى كرد و با تمام اينها رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با سوز دل مى‏ فرمود :

 اللهمّ اخذل من خذله واقتل من قتله ولاتمتّعه بما أمّله في الدنيا وأصله حرّ نارك في الآخرة.

 خدايا ! آن كس كه حسين عليه السلام را خوار كند او را خوار گردان ، و آن كس كه او را بكشد هلاك گردان ، و او را به آنچه آرزو در دنيا دارد بهره‏ مند مساز ، و در آخرت به آتش سوزنده‏ ات گرفتار كن .(32)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 324 / 19 - طاووس يمانى نقل كرده است كه : هنگامى كه حسين بن على عليهما السلام در مكان تاريكى مى‏ نشست مردم به نورى كه از پيشانى مبارك و گلوى مطهّر او ساطع بود به طرف او هدايت مى‏ شدند و آن نور جاى بوسه پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود ، زيرا آن حضرت زياد پيشانى و گلوى حسين عليه السلام را مى ‏بوسيد .

    جبرئيل روزى به آن خانه مقدّس فرود آمد ، حضرت زهرا عليها السلام را ديد كه به خواب رفته و حسين عليه السلام در گهواره‏ اش گريه مى ‏كند ، كنار گهواره نشست و با سخنان خوش ‏آيند خود او را نوازش كرد و آرام نمود تا اينكه فاطمه عليها السلام بيدار شد .(33)

    مؤلّف رحمه الله گويد : همسر آن حضرت يعنى رباب رضوان اللَّه عليها در مرثيه ‏سرائى خود براى امام حسين عليه السلام به همين كلام يمانى اشاره فرموده است :

إنّ الّذي كان نوراً يستضاء به

بكربلاء قتيل غير مدفون(34)

 كسى كه نور بود و نورافشانى مى ‏كرد ، در كربلا كشته شد ، و بدن نازنين او بر روى زمين افتاده و دفن نشده بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 325 / 20 - از معاوية بن وهب نقل شده است كه امام صادق عليه السلام براى زيارت كنندگان امام حسين عليه السلام چنين دعا مى‏كرد :

 اللّهمّ يا من خصّنا بالكرامة ، ووعدنا الشفاعة وحمّلنا الرسالة وجعلنا ورثة الأنبياء ، وختم بنا الاُمم السالفة ، وخصّنا بالوصيّة ، وأعطانا علم ما مضى وعلم ما بقي ، وجعل أفئدة من الناس تهوي إلينا ، اغفر لي ولإخواني ولزوّار قبر الحسين بن عليّ صلوات اللَّه عليهما .

 بارپروردگارا ! اى كسى كه ما را به كرامت و بزرگوارى اختصاص دادى ، و به ما وعده شفاعت مرحمت كردى و رسالت را به دوش ما نهادى ، و ما را ارث برنده پيامبران قرار دادى ، و امّتهاى گذشته را به ما خاتمه دادى و ما را به وصايت برگزيدى ، و علم گذشته و آينده را به ما عطا كردى ، و دلهاى بعضى از مردمان را بسوى ما مايل ساختى ، مرا و برادرانم را و زائرين قبر حسين بن على عليهما السلام را بيامرز .

 آنها كه اموالشان را توشه راه خود ساختند و بدنها را در معرض سختى‏ هاى سفر قرار دادند ، و اين بدان خاطر بوده كه دوست داشته ‏اند به ما نيكى كنند ، و در احسانى كه بما نموده ‏اند اميدوار به لطف تو باشند ، و شادى و سرور خاطر پيغمبرت را فراهم نمايند ، و فرمان ما را لبيّك گفته و اجابت نموده باشند ، و دشمنان ما را به خشم و غضب وادارند .

 خداوندا ! آنها با اين عمل خواسته ‏اند خشنودى تو را بدست آورند ، آنها را از طرف ما به رضايت و خشنودى خود پاداش بده و شب و روز از آنها مراقبت كن ، و براى خانواده و فرزندان آنها كه رها كرده بهترين جانشين باش ، و آنها را همراهى كن و شرّ هر طغيانگر باطل ‏گرا و هر ضعيف و قوى از آفريدگانت و شرّ هر شيطانى از طايفه انسان و جنّ را از آنها كفايت كن ، و عطا كن به آنها بهتر از آنچه از تو آرزو دارند زيرا كه آنها دورى از وطن را برگزيده ‏اند و زيارت قبر مطهّر امام حسين عليه السلام را بر ماندن كنار خانواده و فرزند و خويشان ترجيح داده ‏اند .

 بارپروردگارا ! دشمنان ما نسبت به خارج شدن ايشان بر آنها عيب گرفتند ، ولى اين سرزنش آنها را از حركت و سير بسوى ما باز نداشت ، تا مخالفت كنند با كسى كه با ما مخالف است .

 پس خداوندا ! بر اين چهره‏ هائى كه خورشيد آنها را تغيير داده ترحّم كن ، و بر اين گونه‏ ها كه بر قبر مطهّر اباعبداللَّه عليه السلام زير و رو شده رحم نما ، و بر اين چشمها كه اشك آنها به خاطر دلسوزى براى ما جارى گشته ، و اين دلهائى كه به خاطر ما بى‏ تابى مى‏ كند و آتش گرفته است ، و اين فريادهائى كه از جگر بخاطر ما بيرون مى ‏آيد رحم كن .

 خداوندا ! اين جانها و اين بدن‏ها را به تو مى‏ سپارم تا آن زمان كه در كنار حوض در هنگام عطش آنها را از كوثر سيراب نمائى .

    پس آن حضرت پياپى اين دعا را در حال سجده مى‏ خواند ، وقتى سجده و دعايش را پايان داد عرض كردم : فداى شما گردم ، اگر آنچه از شما شنيدم در حقّ كسى بود كه حتّى خدا را نمى ‏شناخت گمان مى‏ كنم آتش به او ضررى نمى ‏رسانيد ، و به خدا قسم آرزو مى‏ كردم كه آن حضرت را زيارت كرده بودم و به حجّ نرفته بودم .

    امام عليه السلام به من فرمود :

 تو چقدر نزديك هستى به آن قبر مطهّر ! چه چيزى تو را از زيارت او مانع مى‏ شود ؟

 سپس فرمود : اى معاويه ! اين كار را هرگز ترك مكن .

 عرض كردم : فدايت شوم ، نمى‏ دانستم زيارت امام حسين عليه السلام اين مقدار اهميّت دارد . فرمود :

يا معاوية ومن يدعو لزوّاره في السماء أكثر ممّن يدعو لهم في الأرض لاتدعه لخوف أحد، فمن تركه لخوف رأى من الحسرة ما يتمنّى أنّ قبره كان بيده .

 اى معاويه ! كسانى كه براى زوّار امام حسين عليه السلام در آسمان دعا مى‏ كنند بيش از آنهائى هستند كه در زمين دعا مى ‏كنند ، هيچگاه بخاطر ترسيدن از كسى زيارت را رها مكن ، كسى كه بخاطر ترس آن را ترك كند بعداً دچار حسرت و ندامتى مى‏ شود كه آرزو مى كند كاش همواره ملازم آن قبر شريف مى ‏بود .

 آيا دوست ندارى شخص تو در ميان كسانى باشد كه رسول خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و ائمّه عليهم السلام براى آنها دعا مى‏ كنند ؟

 آيا دوست ندارى از كسانى باشى كه فردا فرشتگان با آنها مصافحه مى ‏كنند ؟

 آيا دوست ندارى فرداى قيامت در ميان كسانى باشى كه بدون گناه وارد محشر مى‏ شوند ؟

 و آيا دوست ندارى در ميان كسانى باشى كه فرداى قيامت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با آنها مصافحه مى‏ كند يعنى دست آنها را در ميان دست خود مى‏ فشارد .(35)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 326 / 21 - خطيب در كتاب «تاريخ بغداد» از ابن عبّاس نقل كرده است كه گفت : در خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بودم ، آن بزرگوار فرزندش ابراهيم را بر پاى چپ و حسين بن على عليهما السلام را بر پاى راست خود نشانيده بود ، گاهى ابراهيم و گاهى حسينش را مى‏ بوسيد كه ناگهان جبرئيل عليه السلام فرود آمد و حامل وحى الهى بود . وقتى پيغام پروردگار را به رسولش رسانيد و آنجا را ترك كرد ، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : جبرئيل از طرف پروردگارم آمد و به من خبر داد كه خداوند به تو سلام مى ‏رساند و مى ‏فرمايد ، اين دو طفلى را كه بر روى زانو نهاده ‏اى هر دو را برايت باقى نخواهم گذاشت ، يكى از آن دو را بايد فداى ديگرى كنى .

    رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نگاهى به ابراهيم كرد و اشك از چشمانش جارى شد ، و نگاهى به حسين عليه السلام كرد و گريه كرد . سپس فرمود :

 إنّ إبراهيم اُمّه أمة، ومتى مات لم يحزن عليه غيري، واُمّ الحسين عليه السلام فاطمة، وأبوه عليّ ابن عمّي لحمي ودمي، ومتى مات حزنت ابنتي وحزن ابن عمّي وحزنت أنا عليه، وأنا اُؤثر حزني على حزنهما، يا جبرئيل تقبض إبراهيم فقد فديت الحسين به.

 ابراهيم مادرش كنيزكى بيش نيست و وقتى بميرد غير از من كسى بر او غمگين نمى شود ، امّا مادر حسين عليه السلام فاطمه عليها السلام و پدرش پسر عموى من على است كه گوشت و خون من است ، و هنگامى كه حسين عليه السلام از دنيا رود دخترم و پسر عمويم و من همگى دچار غم و اندوه خواهيم شد و من غمناك بودن خود را بر غمناكى آن دو بزرگوار ترجيح مى‏ دهم .

 اى جبرئيل ! ابراهيم را از من بگير ، من او را فداى حسينم كردم .

    پس از سه روز ابراهيم از دنيا رفت و بعد از آن هر زمان حسين عليه السلام بطرف او مى‏ آمد ، او را در برمى‏ گرفت و مى بوسيد ، لبها و دندانهاى ثناياى او را مى‏ مكيد و مى‏ فرمود :

 فديت من فديته بإبني إبراهيم.

 من به فداى كسى كه فرزندم ابراهيم را فداى او كردم .(36)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 327 / 22 - ترمذى كه از علماى سنّى است و نيز علاّمه مجلسى رحمه الله عالم بزرگوار شيعه از يعلى بن مرّه نقل كرده ‏اند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :

 حسين منّي وأنا من حسين، أحبّ اللَّه من أحبّ حسيناً، حسين سبط من الأسباط.(37)

 حسين از من است و من از حسينم ، خدا دوست بدارد هر كس كه حسين را دوست دارد ، حسين سبطى(38) از اسباط است .

    مؤلّف رحمه الله گويد : اينكه در اين حديث شريف پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرموده : «من از حسين هستم» احتمال دارد مراد و مقصودش اين بوده كه من و حسين از يك نور خلق شده‏ايم ، يا معناى لطيف ديگرى اراده شده باشد كه حديث بعدى آن را بيان مى‏كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 328 / 23 - شيخ صدوق رحمه الله در كتاب «عيون اخبار الرضا عليه السلام» از حضرت رضا عليه السلام نقل كرده است كه فرمود :

 هنگامى كه خداوند تبارك و تعالى به ابراهيم خليل الرحمان دستور داد بجاى فرزندش اسماعيل آن قوچ را كه براى او فرستاده است ذبح كند ابراهيم عليه السلام آرزو كرد كه كاش اسماعيل را با دست خود قربانى كرده بود و به ذبح آن قوچ امر نشده بود تا به قلب او آنچه به قلب پدرى كه بهترين فرزند عزيزش را با دست خود ذبح كرده وارد مى ‏شد ، و با اين عمل سزاوار پاداش صبركنندگان در مصيبت‏ها مى‏ شد و درجات والايى را تحصيل مى ‏كرد .

 خداوند تبارك و تعالى به او وحى فرمود : اى ابراهيم ! محبوبترين آفريده من نزد تو كيست ؟

 عرض كرد : خداوندا ! مخلوقى را نيافريده ‏اى كه نزد من محبوبتر از حبيب تو يعنى محمّد صلى الله عليه وآله وسلم باشد .

 فرمود : اى ابراهيم ! او را بيشتر دوست دارى يا خودت را ؟ عرض كرد : او را از خودم بيشتر دوست دارم .

 فرمود : فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خودت را ؟ عرض كرد : فرزند او را از فرزند خودم بيشتر دوست دارم .

 فرمود : كشته شدن فرزند او از روى كينه و ستم بدست دشمنانش قلب تو را بيشتر به درد مى‏ آورد يا قربانى شدن فرزندت بدست خودت در راه اطاعت من ؟

 عرض كرد : كشته شدن او بدست دشمنانش براى من دردناكتر است .

 فرمود : يا إبراهيم؛ إنّ طائفة تزعم أنّها من اُمّة محمّد صلى الله عليه وآله وسلم ستقتل الحسين إبنه من بعده ظلماً وعدواناً كما يذبح الكبش، ويستوجبون بذلك سخطي .

 اى ابراهيم ! گروهى كه خود را از امّت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم مى‏ پندارند بزودى حسين عليه السلام فرزند او را بعد از او با ظلم و ستم مى ‏كُشند همانطور كه سر گوسفندى را جدا می كنند ، و با اين عمل سزاوار خشم و غضب من مى ‏گردند .

 ابراهيم عليه السلام با شنيدن آن اندوهگين شد ، و ياد آن مصيبت دل او را بدرد آورد و او را گريان نمود .

 خداوند تبارك و تعالى به او از طريق وحى فرمود : اى ابراهيم ! ناله و فريادت بر امام حسين عليه السلام و مصيبت كشته شدن او را فديه و عوض قرار دادم براى بى‏تابى و تحمّل مصيبت فرزندت اسماعيل در صورتى كه او را با دست خود قربانى كرده بودى ، و درجات والاى مصيبت‏زدگان را نصيب تو گردانيدم ، و اين تأويل كلام خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : «وَفَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(39) «و بر او ذبح بزرگى فدا ساختيم» و هيچ نيرو و قدرتى نيست مگر به سبب خداوند بلندمرتبه بزرگ .(40)

    مؤلّف رحمه الله گويد : بنا بر تأويلى كه ذكر شد امام حسين عليه السلام در عوالم پيشين شهادت را قبول كرده ، و پذيرفته است كه فديه براى جدّش اسماعيل  قرار گيرد تا نور جدّش محمّد مصطفى صلى الله عليه وآله وسلم كه در صلب او است بماند ، پدرش علىّ مرتضى و مادرش فاطمه زهرا و برادر بزرگوارش امام حسن مجتبى و فرزندان پاك و معصوم او - كه درود خداوند بر همه آنان باد - باقى بمانند ، و بنابراين همه نعمتها و بخششهاى ظاهرى پروردگار ، و بركات معنوى او كه به ما مى‏رسد از حسين عليه السلام سرچشمه گرفته و شايد همين علّت مستحب بودن زيارت آن حضرت در همه روزها و شب‏هاى مبارك است .

    زيرا او علّت غائى براى برپائى و برقرارى دين است ، بخاطر اينكه صاحب دين يعنى حضرت خاتم النبيّين را با قبول شهادت در صلب پدرانش حفظ كرده و در دنيا مصائب بزرگ را تحمّل كرده است تا با اين عمل دين مقدّس را احيا گرداند و باطل را سركوب نمايد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 329 / 24 - علّامه مجلسى قدس سره در كتاب شريف «بحار الأنوار» از اصبغ بن نباته نقل كرده است كه اصبغ مى‏ گويد : به امام حسين عليه السلام عرض كردم : اى سرور من ! از مطلبى سئوال مى‏ كنم كه به آن يقين دارم و آن از اسرار است و در وجود شما نهفته است .

 فرمود : اى اصبغ ! آيا مى‏ خواهى مكالمه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم را با ابى ‏بكر در روز مسجد قُبا مشاهده كنى ؟

 عرض كرد : اين همان چيزى است كه اراده كرده ‏ام .

 فرمود : برخيز ، ناگهان خود را در كوفه مشاهده كردم و كمتر از چشم بهم زدنى مسجد را ديدم ، آن حضرت در صورت من تبسّمى كرد و سپس فرمود :

 خداوند باد را مسخّر سليمان بن داود كرد «غُدُوُّها شَهْرٌ وَرَواحُها شَهْرٌ»(41) و من بيش از آنچه به او عطا شده نصيبم گرديده است .

 عرض كردم : بخدا قسم همانطور است ، بعد فرمود :

 نحن الّذين عندنا علم الكتاب وبيان ما فيه، وليس عند أحد من خلقه ما عندنا، لأنّا أهل سرّاللَّه .

 علم كتاب و بيان آن نزد ما است و هيچ يك از بندگان خدا آنچه نزد ما است ندارد ، زيرا ما شايسته اسرار الهى هستيم.

 آنگاه تبسّمى در چهره من كرد و فرمود : ما وابستگان پروردگار و وارثين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستيم .

 عرض كردم : خدا را بر اين الطاف و نعمتهايش سپاس بايد گفت .

 فرمود : داخل شو ، پس داخل مسجد شدم .

 ناگهان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم را ديدم در محراب ردا به خود پيچيده ، در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام را مشاهده كردم گريبان ابوبكر را گرفته است .

 پيامبر در حالى كه انگشت به دندان گرفته بود به ابوبكر اشاره كرد و فرمود :

 بئس الخلف خلفتني أنت وأصحابك ، عليكم لعنة اللَّه ولعنتي.

 تو و اصحاب تو بد بازماندگانى بعد از من بوديد ، لعنت خدا و لعنت من بر شما باد .(42)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 330 / 25 - انس مى‏ گويد : در خدمت امام حسين عليه السلام بودم ، كنيزكى وارد شد و دسته ‏گلى به آن حضرت هديه كرد ، امام عليه السلام فرمود :

 «أنت حرّة لوجه اللَّه» ، تو در راه خدا آزادى .

    عرض كردم : او براى شما دسته ‏گلى آورد كه ارزش چندانى ندارد و شما او را آزاد مى‏ كنيد ؟

 فرمود : خدا اين گونه به ما ادب آموخته است ، او در قرآن فرموده است : «وَإذا حُيّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأحْسَن مِنْها أوْ رُدُّوها»(43) «هر گاه كسى به شما درودى فرستد يا احسانى كند شما هم سلام يا احسان او را همانگونه و يا بهتر از آن پاسخ دهيد» و بهتر از احسان او آزاد ساختن او بود .(44)

    مؤلّف رحمه الله اين بخش را با ذكر اشعارى از دكتر قاسم رسا ، ملك الشعراى آستان قدس رضوى درباره ولادت سرور شهيدان جهان حضرت امام حسين عليه السلام خاتمه مى‏ دهد :

               پرده، چون ماه من از چهره تابنده گشود

               ماه رويان جهان را ز دل آرام ربود

               حوريان گو كه بريزند ز دامن‏ها مشك

               حوريان گو كه بسوزند بمجمرها عود

               عاشقان گو كه بصد عزّت و اجلال رسيد

               موكب خسرو خوبان كه بر او باد درود

               سر زد از گلشن زهرا گل نوخاسته ‏اى

               كه خدا باد نگهدار وى از چشم حسود

               سيّمين روز ز شعبان چو بر آمد خورشيد

               سيّمين شمس ولايت ز اُفق چهره گشود

               روز ميلاد همايون حسين بن على است

               باد بر اهل جهان مقدم پاكش مسعود

               ميوه شاخه توحيد، گل گلشن فيض

               مظهر غيرت و مردانگى و رحمت و جود

               كوكب صبح سعادت، مه ايوان جلال

               خسرو ملك فصاحت، شه اقليم وجود

               صولت حيدرى از چهره پاكش پيدا

               جلوه احمدى از نور جمالش مشهود

               سينه، گنجينه الطاف و عنايات و كرم

               چهره، آئينه آيات خداوند ودود

               عصمت از فاطمه آموخت، شجاعت ز على

               صبر و احسان ز حسن، حسن خصال از محمود

               همچو يوسف چو قدم بر سر بازار نهاد

               ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود

               پيش پيكان بلا، سينه سپر ساخت ولى

               پيش دشمن سر تسليم نياورد فرود

               كيست اين كوكب تابان كه پى تهنيتش

               ز طربخانه افلاك، رسد بانك سرود؟

               كيست اين غنچه خندان كه ز انفاس خوشش

               هر دم آيد زفضا بوى خوش عنبر و عود؟

               كيست اين لاله خونين كه ز هفتاد و دو داغ

               بفلك مى‏رودش ز آه دل سوخته دود؟

               اين حسين است كه از مهر جهان افروزش

               محو خورشيد جمالش شده ذرّات وجود

               نيست جز درگه او اهل ولا را مأمن

               نيست جز كعبه او اهل صفا را مقصود

               كس بجز ميوه توفيق از آن شاخه نچيد

               كس بجز نكته توحيد از آن لب نشنود

               جلوه چون كرد در آفاق ، تجلّى حسين

               ظلمت كفر ز آئينه اسلام زدود

               چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بساى

               كه در آن بارگه افكنده شهان ، سر بسجود

               خوشه از خرمن توفيق «رسا» چيد كسى

                كه ره دوستى آل على را پيمود

               خسروا خسته دلان را بنگاهى، بنواز

               كه بود عاشق مسكين بنگاهى خشنود

 

    و ديگرى در مدح آن حضرت سروده است :

               تعاليت عن مدح فأبلغ خاطب

               بمدحك بين الناس أقصر قاصر

               إذا طاف قوم في المشاعر والصفا

               فقيرك ركني طائفا ومشاعر

               وإن ذخر الأقوام نسك عبادة

               فحبّك أوفى عدّتي وذخائري

 تو برتر از مدح و ستايشى و رساترين خطيب وقتى بخواهد در ميان مردم از تو ستايش كند ناتوان‏ترين افراد است .

 هنگامى كه گروهى در مشعر و صفا طواف مى ‏كنند ، دو ركن طائف و مشعر نيازمند تو و فقير درگاه توأند .

 اگر مردم عبادت براى خود ذخيره و پس‏انداز مى ‏كنند ، محبّت و دوستى تو بهترين اندوخته و باارزشترين سرمايه من است .

    و ديگرى گفته است :

               ويا عجبا منّي اُحاول وصفه

               وقد فنيت فيه القراطيس والصحف

 شگفتا كه من بخواهم اوصاف و كمالات او را جمع‏ آورى كنم ، در اين راه هر چه كاغذها و ورقهاى خود را مصرف كنم به هدف نخواهم رسيد .

    و مولاى ما و امام زمان ما حضرت مهدى صلوات اللَّه عليه در زيارت ناحيه اين گونه آن حضرت را توصيف مى ‏كند :

 وفاكننده به عهدها و پيمان‏ها ، دوستدار خوى‏ هاى نيكو ، آشكاركننده بزرگواريها ، كوشش كننده در عبادت به هنگام تاريكى ، دارنده روشهاى معتدل و استوار ، و اخلاق بزرگ منشى و بخشندگى ، با پيشينه ‏اى بزرگ و درخشان ، نژادى شريف ، حَسَبى برتر ، درجاتى عالى و رفيع ، افتخاراتى فراوان ، سرشتهاى ستوده ، موهبتها و بخششهاى بسيار بود .

 او بردبار ، باصلابت ، با لطف و رحمت زياد ، بخشنده ، دانا ، توانا ، پيشوايى شهيد ، بسيار ناله‏ كننده و توبه‏ كننده ، محبوب و باهيبت بود .

 كان لرسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وسلم ولداً، وللقرآن سنداً، وللاُمّة عضداً، وفي الطاعة مجتهداً، حافظاً للعهد والميثاق، ناكباً عن سبيل الفسّاق، باذلاً للجهد، طويل الركوع والسجود، زاهداً في الدنيا زهد الراحل عنها، ناظراً إليها بعين المستوحشين منها... .

 او براى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرزند ، و براى قرآن پشتيبان ، و براى امّت بازوئى توانا و ياور بود ، در فرمانبردارى از دستورات الهى كوشا ، نگهبان و نگهدارنده پيمان و تعهّد عالم ذر ، كناره‏ گير از راه مردمان فاسق و تبه‏كار ، و بكار برنده تمام سعى و كوشش خود بود .

 ركوع و سجده ‏اش طولانى ، و نسبت به دنيا بى ‏اعتنا و رغبت بود ، بى‏ اعتنائى كه مى‏ خواهد آن را رها كند و از آن كوچ كند و همواره به آن به ديده وحشت ‏زدگان مى‏ نگريست... .(45)

 نقل شده است : شهادت آن حضرت ، عوض گناهان شيعيانش بود ، خداوند به عنوان يكى از پاداشهاى او مقام شفاعت به او بخشيده است و او شيعيان خود را از آتش دوزخ حفظ مى ‏كند و نجات مى‏ دهد .

 


1) الخرائج: 795/2 ح5 ، مختصر البصائر: 108، إثبات الهداة: 195/5 ح 30.

2) الخرائج: 795/2 ح4 (با تفصيل بيشتر و ذكر سند) ، مختصر البصائر: 107.

3) سوره شعراء آيه 227.

4) رياض المدح والرثاء« تأليف شيخ سليمان بلادى بحرانى: 221 ، فاطمة الزهراء عليها السلام بهجة قلب المصطفى‏ صلى الله عليه وآله وسلم : 468.

5) امالى صدوق : 684 ح 11 مجلس 86 ، بحار الأنوار : 23/101 ح 15 .

6) سوره آل عمران ، آيه 103 .

7) سوره انبياء ، آيه 27 26 .

8) سوره تكاثر ، آيه 8 .

9) سوره مائده ، آيه 3 .

10) سوره صافّات ، آيه 24 .

11) سوره معارج ، آيه  1 و 2 .

اين آيه اشاره به قصّه نعمان بن حارث يهودى (لعنه اللَّه) دارد كه وقتى خبر غديرخم به گوش او رسيد نزد رسول خدا آمد و وقتى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به او فرمود : اين فرمان الهى بوده است، از خدا درخواست كرد كه اگر آن حضرت راست مى ‏گويد عذابى نازل كند ، خداوند هم سنگى را از آسمان نازل كرد و بر سر او كوبيد كه هلاك شد.

12) الفضائل ابن شاذان : 83 ، حلية الأبرار : 123/2 ح 6 ، معالى السبطين : 58 .

13) كامل الزيارات : 258 ح3 باب 50 ، بحار الأنوار : 116/53 ح 140، و65/101 ضمن ح 53 ، المستدرك : 246/10 .

14) بحار الأنوار : 271/43 ح 38 .

15) الخرائج : 842/2 ضمن ح 60 ، بحار الأنوار : 271/43 ضمن ح 39 ، معالى السبطين : 41 .

16) عيون اخبار الرضاعليه السلام: 59/1 ح 29، بحار الأنوار : 184/94 ح1، وج : 204/36 ح 8 به نقل از كمال الدين: 264/1 ح 11، اعلام الورى: 400، مدينة المعاجز: 51/4 ح 133، منتخب: 197 و در آن عبارت آخر حديث اينگونه است : «إنّ الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة».

17) علل الشرايع: 196/1، بحار الأنوار : 245/43 ضمن ح 20 ، و ج : 198/44 ح 14 به نقل از الكافى: 465/1 ح4، المنتخب: 158 با كمى اختلاف .

18) مناقب ابن شهراشوب : 50/4 .

19) سوره اعراف ، آيه 202 - 199 .

20) سوره يوسف ، آيه 92 .

21) اين ضرب‏ المثل است، و معمولاً در مورد كسى بكار مى ‏رود كه از نظر بدخلقى به پدرانش شباهت دارد، و مقصود امام عليه السلام اين بود كه ناسزاگوئى به ما ، عادت و خوى اهل شام است كه آن را معاويه (لعنه اللَّه) رواج داده است.

22) سفينة البحار: 116/2 ، معالى السبطين: 60.

23) الخرائج: 811/2 ح 20، مختصر البصائر: 110، مدينة المعاجز: 75/3 ح 39، المحتضر: 14.

24) عبارات اين حديث با آنچه در كتاب بصائر نقل شده مطابق نيست بلكه با خرائج متّحد است و بهتر اين بود كه مؤلّف رحمه الله در ابتداى حديث مى ‏فرمود : راوندى رحمه الله روايت كرده است .

25) بصائر الدرجات: 282 ح 18، المحتضر: 12، بحار الأنوار : 231/6 ح 42، و304/27 ح8 ، الخرائج: 819/2 ح 30، مختصر البصائر: 111، الأيقاظ من الهجعة: 220 ح 23.

26) بصائر الدرجات: 274 ح3، الخرائج: 817/2 ح 27.

    شيخ مفيد قدس سره در كتاب «المقالات ص 45 در باب احوال ائمّه عليهم السلام بعد از وفات» فرموده است : كه اين بزرگواران از زير خاك منتقل مى ‏شوند و با جسم و روح مبارك خود در بهشت پروردگار ساكن مى‏ گردند و در آنجا زندگى مى‏ كنند و از نعمت‏هاى الهى برخوردارند .

27) تحف العقول: 245، بحار الأنوار : 118/78.

28) امالى صدوق: 347 ح 12 مجلس 46، بحار الأنوار : 34/41 ح7 و407/74 ح2، المستدرك: 345/12 ح 25، إرشاد القلوب: 136، معالى السبطين: 65.

29) مناقب ابن شهراشوب: 66/4، بحار الأنوار : 190/44 ح3.

30) معالى السبطين: 59، سفينة البحار: 613/1 .

31) مائة منقبة: 22، اين حديث در ح 34 از بخش اوّل با ذكر مصادر آن ذكر شد .

32) مدينة المعاجز: 438/3 ضمن ح9، منتخب طريحى: 63، مقتل خوارزمى: 162/1، معالى السبطين: 49 .

33) منتخب طريحى: 198، بحار الأنوار: 187/44 ذيل ح 16 و ص 194 ضمن ح7 به نقل از مناقب ابن شهراشوب: 75/4 .

34) سفينة البحار: 613/1، معالى السبطين: 59، منتخب طريحى: 198.

35) ثواب الأعمال: 95، كامل الزيارات: 228 ح 336، بحار الأنوار : 51/101 ح1، المستدرك: 232/10.

36) تاريخ بغداد: 204/2، مستدرك حاكم: 290/2، ذخائر العقبى: 150، طرائف: 202 ح 289 ، بحار الأنوار : 1453/22 ح7، و ج : 261/43 ح2 به نقل از مناقب ابن شهراشوب: 81/4، مدينة المعاجز: 57/4 ح 137 به نقل از طرائف، منتخب طريحى: 51 .

37) فردوس الأخبار: 158/2 ح 2805 ، حلية الأبرار: 127/3 ح 17 به نقل از مصابيح السنّة: 195/4 ح 4833 ، معالي السبطين: 56 . طبرانى در معجم الكبير: 22/3 ذيل ح 2589، ترمذى در صحيح: 195/13، ابن ماجه در سنن: 64/1، احمد در مسند: 172/4، ابن شهراشوب رحمه الله در مناقب: 71/4، اربلى‏رحمه الله در كشف الغمّة: 6/2، طبرسى ‏رحمه الله در اعلام الورى: 317، شيخ مفيدرحمه الله در الإرشاد: 280، و مجلسى ‏رحمه الله در بحار الأنوار : 316/43 به نقل از فردوس ، ص 296 به نقل از مناقب و ص 261 به نقل از «كشف الغمّة» نقل كرده ‏اند .

38) سبط به معناى فرزندزاده و نوه است يعنى حسين عليه السلام نوه ‏اى از نوه ‏هاى من است ، ولى از قاموس نقل شده كه «سبط من الأسباط» را «امّة من الاُمم» معنا كرده است و بنابراين معناى سبط جماعت و قبيله است ، يعنى حسين عليه السلام از نظر بلندى مقام و مرتبه يا دارا بودن اجر و ثواب و پاداش و يا عظمتِ كارى كه از او صادر شده در حكم يك امّت است .

39) سوره صافّات ، آيه 107 .

40) عيون اخبار الرضا عليه السلام: 166/1 ح 1، جواهر السنيّة: 251، تأويل الآيات: 497/2 ح 12 ، تفسير برهان : 30/4 ح6، المنتخب: 32 ، بحار الأنوار : 225/44 ح6 و در ذيل آن شرح و توضيحى آورده است .

41) سوره سبأ ، آيه 12 .

42) مناقب ابن شهراشوب: 52/4، بحار الأنوار : 184/44 ضمن ح 11.

43) سوره نساء ، آيه 86 .

44) كشف الغمّة : 31/2 ، بحار الأنوار : 195/44 .

45) بحار الأنوار : 239/101، صحيفه مهديّه : 455 .

 

    بازدید : 32399
    بازديد امروز : 15813
    بازديد ديروز : 23196
    بازديد کل : 127626759
    بازديد کل : 88885398