محبّت خاندان وحى
به خاطر اين گونه آثار حياتى و ارزنده كه در محبّت و دوستى وجود دارد،انسان بايد به محبّت خود جهت داده و آن را به سوى شايسته ترين مقصد راهنمايى كند. به اين جهت پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم محبّت و دوستىِ انسان را به سوى اهل بيت و خاندان وحى عليهم السلام متوجّه نموده اند؛ تا به اين وسيله آلودگى هاى افراد، پاك شود و خوبى ها و خصلتهاى ارزنده در آنان ايجاد گردد و آنان را در نزد خداوند مقرّب نمايد.
زيرا محبّت پيغمبر اكرم و خاندان رسالت عليهم السلام، تأثيرى شگفت و خارق العاده در تقرّب به خداوند متعال دارد به طورى كه در روايات، محبّت اهل بيت عليهم السلام بهترين وسيله قرب به خداوند، شمرده شده است.
در روايتى پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايند:
لِكُلِّ أَمْرٍ سَيِّدٌ وَحُبّي وَحُبُّ عَليّ عليه السلام سَيِّدُ ما تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَمِنْ طاعَةِ رَبِّهِمْ.(2)
براى هر چيزى سرورى است و محبّت من و محبّت على عليه السلام سرآمد آن چيزهايى است كه جويندگان تقرّب، به وسيلۀ آنها مقرّب مى شوند، كه عبارتنداز اطاعت پروردگارشان.
اين روايت دليل واضحى است بر اين كه، محبت خاندان وحى وسيله تقرّب واطاعت از دستور خداوند است. پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در روايتى ديگر مى فرمايند:
حُبُّ عَليِّ بْنِ أَبي طالِبٍ يُحْرِقُ الذُّنُوبَ كَما تُحْرِقُ النَّارُ، اَلْحَطَبَ.(3)
محبّت حضرت على بن ابى طالب عليه السلام گناهان را مى سوزاند؛ همان گونه كه آتش، هيزم را مى سوزاند.
بنابراين محبّت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام، هستى گناه را به آتش مى كشد ودوستى آن بزرگوار، كوه گناه را به كاهى تبديل مى نمايد و آن را از اعماق جان بيرون آورده و نابود مى سازد.
محبّت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نه تنها آثار گناهان گذشته را نابود مى كند؛ بلكه همچون سدّى محكم و استوار، مانع انسان از انجام گناهان بعدى مى شود. با محبّت شديد به محمّد وآل محمّد عليهم السلام، مى توانيد خود را از انجام گناه باز داشته و بيمه شويد.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايند:
أَلا وَمَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لايَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيا حَتَّى يَشْرِبَ مِنَ الْكَوْثَرِوَيَأْكُلَ مِنْ طُوبى وَيَرى مَكانَهُ فِي الْجَنَّةِ.(4)
آگاه باشيد كسى كه على عليه السلام را دوست دارد از دنيا نمى رود تا از آب كوثر بياشامد و از طوبى بخورد و مكان خود را در بهشت ببيند.
بايد از خداوند بخواهيم كه محبّت اهل بيت عليهم السلام را تا آخرين لحظۀ زندگى ما ثابت نگهدارد، تا در آخرين لحظات، شاهد الطافى كه وعده فرموده اند باشيم.
در يكى از زيارات امام حسين عليه السلام آمده است:
اَللَّهُمَّ ثَبِّتْني عَلى مَحَبَّةِ أَوْلِيائِكَ.(5)
خداوندا؛ مرا بر محبّت اولياء خودت، ثابت قدم نگه دار.
در صورتى كه با محبّت و اشتياق اهل بيت عليهم السلام جان به جانان بسپاريم،اوّلين لحظۀ مرگ، اوّلين لحظه اى است كه آثار محبّت و عظمت و شكوه آن را كه نشانۀ ايمان و تقوا است، به خوبى مى يابيم ان شاء اللَّه.
در چند روايت، محبّت به اهل بيت عليهم السلام را، اصل تقوا و ايمان شمرده اند؛ همان گونه كه بغض و دشمنى آن بزرگواران را، كفر و نفاق دانسته اند.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
يا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوى وَإيمانٌ وَبُغْضُكَ كُفْرٌ وَنِفاقٌ.(6)
يا على؛ دوستى تو، تقوا و ايمان و دشمنى تو، كفر و نفاق است.
كسى كه با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دشمنى ورزد، از ديدگاه مكتب ما كافرو در رديف منكران خداست.
آن را كه دوستى على نيست، كافر است
گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش
همچنين آنان كه محبّت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در اعماق جانشان ريشه دوانده است، از تقوا و ايمان برخوردارند.
آرى حبّ و بغض، داراى اين گونه اثرات بنيادى است.
خواهى كه ز دوزخ برهانى دل و تن
اثنى عشرى شو و گزين مذهب من
ايشان سه محمّدند و چهارست على
با موسى جعفر و حسين و دو حسن
در حديثى امام رضا عليه السلام از آباء گرامى خود از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل فرمودند:
حُبُّنا أَهْلُ الْبَيْتِ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ وَيُضاعِفُ الْحَسَناتَ.(7)
محبت ما اهل بيت، كفارۀ گناهان است و حسنات را چند برابر مى كند.
زيرا محبّت اكسير است، داراى قوّۀ كاسره و شكننده است و آثار گناهان رادرهم مى شكند و آنها را تبديل به حسنه مى سازد، همان گونه كه شنجرفِ ثابت، مس را تبديل به طلا مى كند. از اين رو محبّت را «اكسير روح» مى دانند؛زيرا روحهاى آلوده و روانهائى كه بر اثر گناه از خداوند دور شده اند، با محبّت اهل بيت عليهم السلام كه شفابخش دلها و حياتبخش قلبهاى مرده است،تقرّب خود را باز مى يابند، و با ترك گناه مقرّب درگاه او مى شوند.
زيرا در قلبى كه سرشار از محبّت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير خاندان پاك وحى است، جايى براى گناه باقى نمى ماند؛ بلكه محبّت اگر افزايش يابد، مى تواند هر گونه گناهى را كه محبّ آن را در گذشته انجام داده نابود نمايد و مانع انجام گناه در آينده شود. زيرا مانع بودن براى انجام گناه، آسانتر از برطرف نمودن آثار گناهان گذشته است.
راز اين مسئله اين است، كسى كه كاملاً محبّ و دوستدار و شيفتۀ اهل بيت عصمت عليهم السلام باشد، محبوب خدا و مقرّب عنداللَّه است و وقتى كه انسان محبوب و مقرّب نزد خداوند شود، در حصن حول و قوّۀ او قرار مى گيرد. يعنى خداوند ميان او و گناه، حائل ايجاد مى كند و همچنين كارى را كه خدا انجام آن را بخواهد، در وى نيرو و قوّۀ انجام آن را ايجاد مى نمايد و او را موفّق به انجام آن عمل مى سازد. اين است معناى «لاحول و لاقوّة إلّا باللَّه». به اين جهت برخى، محبّت و دوستى با خاندان وحى را مؤثّرترين راه سير و سلوك شمرده اند.
بنابر روايت مفصّلى كه مرحوم علّامۀ مجلسى - در بحار الأنوار ج 70 ص25 - از امام صادق عليه السلام نقل كرده است، محبّ - اگر به مقام عالى محبّت راه يابد -اگر چه راه علماء و سيره حكماء و طريقۀ صديقين را طى نكرده و روش خود را روش آنان قرار نداده باشد؛ ولى در عين حال همۀ نتايجى را كه علماء وحكماء و صدّيقين بدست آورده اند، دارا مى شود.
اين گونه آثار در صورتى است كه محبّت، بسيار شديد باشد نه همچون محبّت هائى كه دوستان اهل بيت عليهم السلام نوعاً داراى آن هستند. اين گونه محبّت داراى چنان اهميّتى است كه در آن روايت، امام صادق عليه السلام تصريح فرموده اندكه دارا بودن آن، نه تنها پرثمرترين طريقۀ سير و سلوك مى باشد؛ بلكه تنها راهى است كه در آن خطر وجود ندارد و حال آن كه روش حكماء و علماء وصدّيقين طبق آن روايت، چنين نيست.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
إِنَّ الْحُكَماءَ وَرَثُوا الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ، وَإِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ وإِنَّ الصِّدّيقينَ وَرَثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَطُولِ الْعِبادَةِ فَمَنْأَخَذَهُ بِهذِهِ الْمَسيرَةِ إِمَّا أَنْ يَسْفَلَ وَإِمَّا أَنْ يَرْفَعَ وَأَكْثَرُهُمُ الَّذييَسْفَلُ وَلايَرْفَعُ، إِذا لَمْ يَرْعَ حَقّاللَّهِ وَلَمْ يَعْمَلْ بِما أَمَرَ بِهِ، فَهذِهِ صِفَةُمَنْ لَمْ يَعْرِفِ اللَّهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَلَمْ يُحِبُّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ، فَلايَغُرَّنَّكَصَلاتُهُمْ وَصيامُهُمْ وَرَواياتُهُمْ وَعُلُومُهُمْ، فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.(8)
حكماء، حكمت را به وسيلۀ سكوت و علماء، علم را به وسيلۀ طلب نمودن وصدّيقين، صداقت را به خشوع و عبادت طولانى بدست مى آورند. پس هركسى اين مسير را بپيمايد؛ يا تنزّل مى كند و يا بلندمرتبه مى گردد و اكثر آنان اگرحقّ خداوند را رعايت نكنند و به آنچه امر شده اند عمل ننمايند، تنزّل مى كنند و اين خصلت كسى است كه خدا را حقيقتاً نشناخته باشد و او را به حقيقتِ محبّت دوست نداشته باشد. پس نمازها و روزه ها و روايات و علوم آنها، تو را فريب ندهد كه آنان حماران وحشى هستند!
همانگونه كه در اين روايت تصريح شده است علماء، حكماء و صدّيقينی مورد انتقاد قرار گرفته اند كه خداوند را حقيقتاً نشناخته اند و به حقيقت دوستى خداوند را در دل قرار نداده اند.
اگر محبّ در مقام محبّت به مراحل عالى راه يافت و قلب خود را كه حرم اللَّه است، مملوّ از محبّت خداوند و اهل بيت عصمت عليهم السلام نمود؛ تا وقتى كه محبّت شديد آنان را در دل دارد، امكان تنزّل در او وجود ندارد.
تنها موردى كه براى محبّين امكان استبدال وجود دارد، موردى است كه آنان اصل محبّت را از دست بدهند و گرنه تا وقتى كه محبّت در قلب محبّ ريشه دوانده است، او در مسير ترقّى و تكامل قرار دارد نه تنزّل و سقوط.
راز اين نكته آن است كه، همان گونه كه گفتيم محبّت و شوق شديد، مانند مغناطيس است و تا وقتى محبّت وجود دارد، محبّ را به سوى محبوب جذب مى كند و آن گاه كه او مجذوبِ محبوب شد، سنخيّت در او پيدا مى شود و آثار و صفات محبوب در محبّ پيدا مى شود. از اين جهت در اين روايت، محبّت خدا و اولياء خدا را، بهترين راه و بى خطرترين سير براى افرادى كه مايل به سير و سلوك هستند، معرّفى نموده اند.
در بعضى از روايات ديگر نيز محبّين مقدم بر همۀ افراد ديگر ذكر شده اند،همان طور كه در اخبار حضرت داود آمده است كه خداوند مى فرمايد:
ما أَحَبَّني أَحَدٌ أَعْلَمُ ذلِكَ يَقيناً مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ قَبِلْتُهُ لِنَفْسي وَأَحْبَبْتُهُ حُبّاً لايَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقي، مَنْ طَلَبَني بِالْحَقِّ وَجَدَني وَمَنْ طَلَبَ غَيْري لَمْ يَجِدْني...(9)
دوست ندارد مرا احدى كه بدانم واقعاً اين محبّت از قلب او سرچشمه مى گيرد، مگر آن كه او را براى خود مى پذيرم و دوست دار او مى شوم؛ بطورى كه احدى از خلقِ من، بر او مقدّم نمى شود. كسى كه حقيقتاً مرا طلب كند، مى جويد مرا وكسى كه غير مرا طلب كند، مرا نمى يابد.
از اين حديث قدسى متوجه مى شويم، كسانى را كه امام زمان عجّل اللَّه تعالى له الفرج - كه جانشين و نمايندۀ خداوند مى باشند - به عنوان خدمتگزار خود قبول فرموده اند و آنان را از ميان مردم به نعمت مصاحبت خود مشرّف ساخته و بر ديگران مقدّم نموده اند، كسانى هستند كه در راه محبّت از همۀ مردم پيشقدمتر و به عالیترين مراحل محبّت نائل شده اند.
2) بحارالأنوار: 129/27.
3) بحارالأنوار: 266/39.
4) سفينة البحار، مادّۀ حبب.
5) بحارالأنوار: 232/101 و 357، از مصباح الزائر: 116.
6) بحارالأنوار: 263/39 .
7) بحارالأنوار: 100/68، از امالى طوسى: 166/1.
8) بحارالأنوار: 25/70.
9) بحارالأنوار: 26/70.
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 231589
بازديد کل : 126597857
|