امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(3) دعاى حضرت امام رضا عليه السلام هنگام ولايتعهدى

(3)

دعاى حضرت امام رضا عليه السلام هنگام ولايتعهدى

ياسر گويد: هنگامى كه حضرت امام رضا عليه السلام (در روز ششم ماه مبارك رمضان) به ‏اكراه وليعهد گرديد، دست‏هاى مبارك خود را به طرف آسمان بالا برد و شنيدم كه ‏فرمودند:

   أَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنّي مُكْرَهٌ مُضْطَرٌّ، فَلاتُؤاخِذْني كَما لَمْ تُؤاخِذْ عَبْدَكَ ‏وَنَبِيَّكَ يُوسُفَ حينَ وَقَعَ إِلى وِلايَةِ مِصْرَ.(1)

شواهد بسيارى وجود دارد كه تحميل ولايتعهدى حضرت امام رضا عليه السلام نه براساس محبّت و علاقه مأمون، بلكه به خاطر شيطنت و سياستِ شوم او بوده است.

   دشمنى او با خاندان وحى ‏عليهم السلام به گونه‏ اى بود كه گاه از بنى ‏اميّه - كه با بنى ‏العبّاس ‏دشمن خونخوار بودند - براى سركوب اهل بيت ‏عليهم السلام و علويان كمك مى‏ گرفت. جريانى كه نقل مى‏ كنيم دليل بر اين مطلب است:

   «وقتى عبدالرحمن علوى در يمن بر ضدّ مأمون قيام كرد، » در اين هنگام مأمون، طالبيّين را از ورود به نزد خويش منع كرد و دستور داد آنان را به پوشيدن جامه سياه‏ مجبور سازند(2)».

   پس از آن، مأمون سياست ثابت و تازه ‏اى را براى حكومت سرزمين يمن آغاز كردو از هر گونه جنبش شيعى كه امكان داشت در آن‏جا سر بردارد، جلوگيرى نمود. مأمون چاره را در آن ديد كه بر يمن حكمرانى بگمارد كه به نيرومندى و قاطعيّت ‏شناخته شده باشد.

   وزيرش حسن بن سهل به او توصيه كرد يكى از نوادگان زياد بن ابيه، والى اموى ‏معروف را انتخاب كند. اين فرد پيشنهاد شده محمّد بن ابراهيم زيادى بود. مأمون اورا حاكم يمن نمود و سليمان بن هشام بن عبدالملك اموى را به وزارت او گماشت(3). بدين سان، چنين شد كه حكمران و وزيرش هر دو به امويان وابستگى داشتند و اين در حالى است كه ما از دشمنى شديد آنان با دودمان علوى به خوبى آگاهيم.

   حكمران تازه - محمّد بن ابراهيم زيادى - توانست تهامه را فتح كند. او بناى شهر زبيد را طرح‏ريزى كرد و آن را پايتخت خود برگزيد(4) و بر روح تمرّدى كه قبايل يمنى ‏داشتند غلبه كرد. وى كه بنا به توصيف ابن خلدون نسبت به دودمان علىّ بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام سخت كينه مى ‏ورزيد(5)، ياران و هواداران علويان را تعقيب كرد.

   قدرت «محمّد زيادى» رو به فزونى نهاد و موفّق شد پايه ‏هاى حكومت بنى ‏زياد رادر يمن محكم كند. اين حكومت با آنكه پيوسته از خليفگان عبّاسى در خطبه ‏ها نام‏ مى ‏برد و خراج و هدايا را به سوى آنان روانه مى‏ كرد، نوعى حكومت خود مختار و برخوردار از استقلال داخلى شناخته شده است(6).

   «محمّد زيادى» در طول حياتش بر يمن حكم راند و فرزندانش حكمرانى را پياپى ‏از او ارث بردند. سپس برخى از وابستگان و غلامان ايشان زمام حكومت را به دست‏گرفتند و تا سال 553 ه ق با اين عنوان حكم راندند. اين دولت را كه نخستين دولت ‏مستقلّى است كه سرزمين يمن را تجربه كرد(7)، دولت زياديان مى ‏خواندند. پايه ‏هاى ‏اين استقلال با ضعف دولت عبّاسيان استحكام يافت.

   «محمّد زيادى» با قدرتى كه مأمون به او تفويض كرده بود و با علاقه ‏اى كه مأمون به ‏تقويت حكمرانى او داشت فرمانروايى كرد. چه مأمون با هزار سواره ‏نظام كه در ميان‏آنان هفتصد تن از خراسانى‏ها بودند، او را يارى داد. بعدها قلمرو دولت زياديان ‏توسعه يافت و حضرموت، ديار كِنده، شحر، برباط، لحج، عدن و فلات‏هاى واقع ‏ميان اين آبادى‏ها را شامل گرديد(8).(9)

 


1) بحار الأنوار: 130/49.  

2) طبرى: 169/7.  

3) تاريخ اليمن: 185.

4) در آن‏جا واديى بود كه آن را «وادى زبيد» مى ‏خواندند. محمّد زيادى در آن شهرى جديد ساخت و آن را به تناسب اين‏ وادى، «زبيد» ناميد. اين شهر در تهامه يمن واقع است و بيشتر ساكنانش از قبيله اشاعر هستند. (تاريخ اليمن: 37 - 36، المخلاف  السليمانى: 107/1)

5) ابن خلدون، العبر: 243/2.

6) بغية المستفيد: خطّى، برگ 45.

7) تاريخ اليمن: 202.

8) دراسات في العصور العبّاسيّة المتأخّرة: 16 - 12.  

9) مبارزات شيعيان در دوره نخست خلافت عبّاسيان: 399.  

 

منبع: صحيفه رضويه صفحه 262

 

بازدید : 1112
بازديد امروز : 14450
بازديد ديروز : 24593
بازديد کل : 128807148
بازديد کل : 89493541