امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(6) معاويه سبب خیانت های خلفای بعد از او

(6)

معاويه

سبب خیانت های خلفای بعد از او

   معاويه در هنگام حجّ بوى خوش استعمال مى‏ كرد و در اين مورد به نهى حضرت‏ رسول‏ صلّى الله عليه وآله وسلم توجّهى نداشت، ابن المبارك روايت كرده: معاويه با گروهى نزد عمر بن ‏خطّاب آمدند و به اتّفاق به مكّه رفتند، هنگامى كه به ذى طوى رسيدند معاويه جامه ‏اى را بيرون كرد كه از وى بوى خوش به مشام مى ‏رسيد، در اين هنگام عمر بروى خشم گرفت و گفت: شما براى حجّ بيرون مى‏ شويد و در بزرگترين شهرهاى‏ خداوند جامه ‏هاى خوشبو مى ‏پوشيد؟

   معاويه گفت: من اين لباس هاى خوشبو را براى اين پوشيده‏ ام كه خويشاوندان خود را ملاقات كنم.

   در فائق گفته: عمر در مكّه بوى خوشى استشمام كرد و سپس گفت: اين كيست مارا اذيّت مى ‏كند؟

   معاويه گفت: من بر امّ حبيبه داخل شدم و او مرا معطّر كرد و اين جامه را بر من ‏پوشانيد.

   عمر گفت: حجّاج بايد غبارآلود و از تجمّل دور باشند!

   بعد از همه اين‏ها، معاويه در اسلام بدعت‏ هايى گذاشت و مسائل تازه‏ اى را در دين ‏پديد آورد كه در آن‏ ها مخالفت با شرع مقدّس روشن است و اينك چند مورد از آن‏ها ذكر مى ‏شود:

      بدعت ‏هاى معاويه:

   1 - معاويه اوّلين فرديست كه پسرش را وليعهد قرار داد و پس از وى خلفاء به اين‏ روش عمل كردند.

   2 - او اوّل كسى است كه در مساجد، مقصوره را بنا كرد.

   3 - وى اوّلين فردى است كه مسلمانان را دست‏ بسته كشت.

   4 - او اوّلين فردى است كه بالاى سرش نگهبان قرار داد.

   5 - معاويه اوّل كسى است كه در اسلام مانند سلاطين حكومت مى ‏كرد و براى خود دربار درست نمود.

   6 - او نخستين پادشاه در اسلام است كه روش غير عادلانه اتّخاذ كرد و بناى جور وستم را گذاشت.

   7 - او اوّلين فردى است كه در اسلام خواجه‏ ها را براى خدمت‏ گزارى انتخاب كرد.

   8 - معاويه اوّلين كس در اسلام است كه اسب‏ هاى يدكى را در مقابل او مى ‏كشيدند.

   9 - معاويه اوّلين فرد در اسلام است كه حدّ را از افراد مورد استحقاق ساقط كرد.

   10 - شعبى گويد: اوّلين كسى كه در اسلام خطبه را نشسته قرائت كرد، معاويه بود، و اين را در هنگامى كه شكمش بزرگ شد انجام داد.

   11 - زهرى گويد: معاويه براى اوّلين بار خطبه عيد را قبل از نماز قرائت كرد.

   12 - سعيد بن مسيّب گفته: معاويه اوّلين كس بود كه در عيد اذان را احداث كرد.

   13 - معاويه اوّلين فردى است كه جهر به تسميه را ترك گفت، و مهاجر و انصار به ‏او اعتراض كردند و گفتند: اى معاويه؛ تو تسميه را از نماز سرقت كردى!

   يكى از افعال زشت او، جسارتى است كه در مورد ابوذر غفارى مرتكب شد و او را سب و شتم نمود و بر جهاز بدون روپوشى سوار كرد و به مدينه فرستاد. معاويه‏ چند نفر از سقالبه را هم مأمور كرد تا او را همراهى كنند، آنان هم شتر او را با سرعت ‏حركت مى ‏دادند، هنگامى كه ابوذر رضوان الله عليه به مدينه وارد شد ران‏هايش ورم كرده ‏و از هم متلاشى شده بود و نزديك بود از شدّت ناراحتى جان سپارد، به ابوذر گفتند: تو در اثر اين جراحات از دنيا خواهى رفت.

   گفت: مردن من هنوز دور است و من تا از مدينه تبعيد نشوم نخواهم مرد.

   از معاصى كبيره معاويه اين است كه او لباس حرير پوشيد و ظروف طلا و نقره را استعمال كرد، و اين پس از استماع نهى در مورد استعمال طلا و نقره بود، معاويه در جواب ناهى گفت: من در اين باره منعى مشاهده نمى ‏كنم!!

   معاويه مسلمانى را كه استحقاق حد نداشت حد زد، و در ميان مردم به نظريّه خود حكم نمود، و او راه را براى بنى‏ اميّه باز كرد تا در مقام حضرت رسول‏ صلّى الله عليه وآله وسلم جلوس ‏كنند، و كار به جائى رسيد كه خلافت در دست فاجرى مانند يزيد بن عبدالملك افتاد و او با دين خدا بازى مى‏ كرد و با زنانى بدكار - چون سلامه و حبابه - روزهاى خود را مى‏ گذرانيد، و اگر معاويه نبود افرادى مانند وليد بن يزيد زنديق - كه قرآن را هدف تير قرار داد - به خلافت نمى‏ رسيدند، اين وليد در شعر خود مى ‏گفت:

فقل لله يمنعني شرابي

وقل لله يمنعني طعامي

   وليد از اين كفريّات بسيار دارد، و ما به خداوند از اين كلمات كفرآميز پناه ‏مى ‏بريم، بدعت ‏هاى معاويه و احكام و نظريّات او كه روى ظلم و طغيان در اجتماع‏ مسلمين به مرحله عمل درآمد قابل استقصاء نيست، اهل تاريخ و سير مقدارى از آن‏ ها را نوشته ‏اند، حضرت رسول ‏صلّى الله عليه وآله وسلم فرمود:

شرّ الاُمور محدثاتها، وكلّ محدث بدعة، وكلّ بدعة ضلالة، وكلّ ضلالة في النار.

 

تجاوز معاويه به اموال مسلمانان

   از گناهانى كه معاويه را به هلاكت انداخته، اين است كه وى اموال مسلمين را به‏ خود اختصاص داد و آن‏ها را در راه باطل صرف كرد.

   معاويه بيت ‏المال را در مواردى كه مورد نظرش بود مصرف مى‏ نمود، به مستحقّين‏ چيزى نمى‏ رسيد.

   معاويه اموال مسلمانان را به خويشاوندان و طرفداران خود مى ‏داد. افرادى كه ‏هيچ‏ گونه استحقاق شرعى نداشتند از بيت ‏المال استفاده مى ‏كردند. خداوند مى ‏فرمايد: «وَلاتَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ  بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ»(2225).

   طبرانى  از عمرو بن شغوى روايت مى ‏كند كه او گفت: حضرت رسول ‏صلّى الله عليه وآله وسلم ‏فرمود:

هفت نفر مورد لعنت من و همۀ پيغمبران قرار گرفته ‏اند:

يكى از آن‏ ها كسى است كه غنائم مسلمين را به خود اختصاص دهد.

و دوّم كسى كه از روى زور و قلدرى بر مردم حكومت كند و در نتيجه افراد پست‏را عزّت دهد و افراد عزيز را خوار گرداند... .

   ديلمى در «مسند فردوس» از ابن عمر روايت كرده كه حضرت رسول ‏صلّى الله عليه وآله وسلم‏ فرمود:

كسى‏ كه باك نداشته باشد و از هر طريق كه شد ثروت و مال جمع كند، خداوند هم او را از هر درى كه خواسته باشد وارد جهنّم خواهد كرد.

   ابوداود روايت مى ‏كند كه حضرت رسول ‏صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود:

كسى ‏كه از راه حرام ثروت و مال فراهم كند و از همين مال صله رحم به جا آورد يا صدقه بدهد و يا اينكه در راه خداوند خرج كند، پروردگار تمام آن‏ ها را جمع‏ خواهد كرد و به اتّفاق صاحبش به دوزخ خواهد افكند.

   مؤلّف گويد: اين وعده‏ هاى شديدى كه خداوند درباره افرادى كه بيت ‏المال‏ مسلمين را تصاحب كنند و آن ‏ها را حيف و ميل سازند مقرّر داشته، معاويه مصداق ‏حقيقى و واقعى اين ‏گونه روايات و آيات است؛ زيرا او تمام اموال مسلمين را به خود اختصاص داد و در موردى كه خودش نظر داشت خرج مى‏ كرد و مستحقّين واقعى را محروم مى‏ ساخت.  معاويه از اين اعمال خود پشيمانى حاصل خواهد كرد ولى از ندامت خود سودى نخواهد برد. خداوند مى ‏فرمايد: «وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ ‏الْقِيامَةِ»(2226).

   مسعودى روايت مى ‏كند: هنگامى كه صعصعة بن صوحان از طرف اميرالمؤمنين‏ على‏ عليه السلام نزد معاويه رفته بود، معاويه در مجلس علنى خود در حضور مردم گفت: زمين ملك خداوند است و ما هم خليفه خداوند هستيم، هر چه از مال خداوند از مردم گرفته شود حقّ ما است، و بقيّه را هم كه از مردم نگرفته ‏ام حقّ من است و اگر بخواهم از آن‏ ها اخذ كنم براى من رواست.

صعصعه گفت:

تمنّيك نفسك ما لايكو

ن جهلاً معاوى لاتأثم

   ابن حجر در ضمن حديثى كه رجال سند آن از ثقات هستند گفته: معاويه در روز جمعه ‏اى براى مردم خطبه خواند و در ضمن خطبه ‏اش گفت: اموال متعلّق به ما است ‏و غنائم هم اختصاص به ما دارد، اكنون اختيار هم در دست ما قرار داد، ما به هر كس‏ اراده كنيم مى‏ دهيم.

   ابن عبدالبر گويد: زياد براى حكم بن عمرو غفارى - كه در خراسان حكومت‏ داشت - نوشت كه: اميرالمؤمنين معاويه!! امر كرده است كه دنانير و دراهم را جمع ‏كنند و اكنون لازم است شما از تقسيم آن‏ ها بين مردم خوددارى كنيد.

   حكم براى زياد نوشت: من از مقصود تو درباره معاويه اطّلاع حاصل كرده‏ ام‏ وليكن كتاب خدا از كتاب اميرالمؤمنين! مقدّم است. به خدا سوگند؛ اگر طرق آسمان‏ و زمين بر انسان بسته گردد و آدمى بخواهد راه تقوا را پيش گيرد خداوند راه خروج را براى انسان باز مى ‏كند.

   حكم بعد از اين‏ كه اين نامه را براى زياد نوشت، مردم را دعوت كرد تا نزد او حاضر شوند و پول‏ هاى موجود را بگيرند. و بعد گفت: خداوندا؛ اگر در نزد تو آبروئى دارم مرا قبض روح كن. و بعد از چند روز در گذشت، و در هنگام وفات انس‏ بن ابى اناس را به جاى خود تعيين كرد.

   و نيز گفته: حسن بصرى گويد: زياد، حكم بن عمرو غفارى را بر خراسان‏ حكومت داد، حكم در ايّام حكومت خود غنائم فراوانى را به دست آورده، زياد براى ‏او نوشت: اميرالمؤمنين معاويه! در نظر دارد درهم و دينار را جمع كند و در اين مورد امريّه براى ما صادر شده است، اكنون پس از رسيدن نامه من بيت المال را تقسيم ‏نكنيد و براى ما بفرستيد.

   حكم براى زياد نوشت: تو براى من نوشته‏ اى كه اميرالمؤمنين! در نظر دارد دراهم ‏و دنانير را جمع كند و من هم طبق دستور او هر چه دينار و درهم است براى او بفرستم، وليكن من كتاب خداوند را در اين مورد مقدّم مى ‏دانم و حكم خداوند را بر حكم معاويه ترجيح مى ‏دهم.

   بخارى، احمد، ابوداود، ابن ماجه، مالك و نسائى در مورد افرادى كه از روى مكرو فريب در غنائم مسلمين تعدّى كرده ‏اند رواياتى را ذكر مى‏ كنند كه اكنون ذكر مى ‏شود:(2227)


2225) سوره بقره، آيه 188.

2226) سوره آل عمران، آيه 161.

2227) معاويه و تاريخ: 177.

 

منبع: معاویه ج ... ص ...

 

بازدید : 2157
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 21453
بازديد کل : 128860195
بازديد کل : 89520076