امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) غصب فدک

(2)

غصب فدک

علوى فرمود: «ابابكر» و «عمر» آزار ديگرى نيز نسبت به‏ حضرت فاطمه عليها السلام روا داشتند.

عبّاسى گفت: كدام آزار؟!

علوى فرمود: آن‏كه ملك فاطمه عليها السلام (يعنى فدك‏) را غصب كردند.

عبّاسى گفت: چه دليلى دارى كه آن دو، فدك را غصب كردند؟

علوى فرمود: در تاريخ‏ها آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فدك را به فاطمه عليها السلام بخشيد و همچنان فدك در دست حضرت فاطمه عليها السلام باقى بود تا آن‏گاه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت و در اين حال «ابابكر»، «عمر» را فرستاد و كارگران حضرت فاطمه عليها السلام را با زور و شمشير و اجبار از فدك بيرون راندند.

حضرت فاطمه عليها السلام به احتجاج با «ابابكر» و «عمر» پرداخت ولى آن دو تن به فرمايشات او گوش فراندادند بلكه او را راندند و بازداشتند.

به اين جهت حضرت فاطمه عليها السلام با آن دو سخن نگفت تا با خشم و غضب بر ايشان از دنيا رفت!

عّباسى گفت: ولى عمر بن عبدالعزيز در زمان پادشاهى ‏اش فدك را به فرزندان حضرت فاطمه عليها السلام بازگرداند.

علوى فرمود: چه فايده؟! آيا اگر كسى خانه تو را غصب كند و پس از مرگ تو كسى بيايد و آن خانه را به فرزندانت بدهد اين كار او سبب بخشش گناه آن غصب ‏كننده مى‏ شود؟

شاه گفت: از كلام شما دو تن- عبّاسى و علوى- چنين برمى‏آيد كه به نظر همه مسلمانان، «ابابكر» و «عمر» فدك را غصب كردند.

عبّاسى گفت: آرى؛ در تاريخ‏ها چنين آمده است.

شاه گفت: چرا اين كار را كردند؟!

علوى فرمود: چون تصميم غصب خلافت را داشتند و بر اين مطلب نيز واقف بودند كه اگر فدك در دست حضرت فاطمه عليها السلام باقى مى‏ ماند به طور حتم درآمد فراوان فدك را- كه بر اساس برخى تواريخ بيش از يكصد و بيست هزار دينار طلا بود - در بين مردم تقسيم كرده و بخشش مى‏ فرمود و بدين ترتيب مردم گرد حضرت على عليه السلام مى‏ آمدند و اين همان چيزى بود كه «ابابكر» و «عمر» خوششان نمى‏ آمد.

شاه گفت: اگر اين گفتارها درست باشد جريان پادشاهى و خلافت اين افراد عجيب است! و اگر خلافت و پادشاهى اين سه تن نادرست باشد به نظر تو چه كسى خليفه و جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواهد بود؟!

علوى فرمود: حقيقت آن است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خودش بر اساس دستورى از جانب خداى تعالى، جانشينان پس از خود را تعيين و منصوب فرموده است و در حديثى كه در كتاب‏هاى حديث آمده است فرمودند:

جانشينان پس از من، دوازده نفر به شماره نقيبان بنى‏ اسرائيل‏ اند و همگى از قريش مى‏ باشند.

شاه به وزير گفت: آيا درست است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چنين فرموده است؟

وزير پاسخ داد: آرى.

شاه گفت: اين دوازده نفر كيستند؟

عبّاسى گفت: چهار نفرشان معروف‏اند؛ يعنى «ابابكر» و «عمر» و «عثمان» و «على».

شاه گفت: بقيّه كيستند؟

عبّاسى گفت: (در مورد بقيّه‏ شان) بين عالمان اختلاف وجود دارد.

شاه گفت: همه را نام ببر.

عبّاسى ساكت شد.

علوى فرمود: اى شاه؛ حالا نام آن دوازده نفر را بر اساس احاديثى كه در كتاب‏هاى سنّيان آمده است برايت برمى‏ شمرم:

على، حسن، حسين، على، محمّد، جعفر، موسى، على، محمّد، على، حسن، مهدى عليهم الصلاة والسلام.

عبّاسى گفت: اى پادشاه؛ گوش فرا ده كه شيعيان مى‏ گويند: مهدى زنده است و از سال 255 هـ در اين دنيا زندگى مى‏ كند؛ آيا اين با عقل جور در مى ‏آيد؟!

همچنين‏ مى‏ گويند: مهدى به زودى در آخرالزمان ظهور خواهد كرد تا زمين را پس از آن‏كه پر از ستم و جور شده است پر از عدل و داد كند.

شاه رو به علوى كرد و گفت: آيا درست است كه شما چنين اعتقاد و باورى داريد؟

علوى فرمود: آرى؛ چنين است؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اين را فرموده است و راويان شيعه و سنّى نيز آن را نقل كرده‏اند.

شاه گفت: چگونه ممكن است يك انسان در طول اين همه سال طولانى زنده بماند؟!

علوى فرمود: در حال حاضر هنوز يك هزار سال هم از مدّت زندگانى حضرت مهدى عليه السلام نگذشته است در حالى كه خداوند در قرآن كريم در مورد «نوح پيامبر» مى ‏فرمايد:

«فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلّا خَمْسينَ عاماً».[1]

پس مدّت هزار سال، پنجاه سال كم (نهصد و پنجاه سال) در بين آنان درنگ كرد.

 

منبع: اين است راه حق، ص: 74

 



[1] ( 1). سوره عنكبوت، آيه 14.

 

بازدید : 1804
بازديد امروز : 69224
بازديد ديروز : 243717
بازديد کل : 162076380
بازديد کل : 119930768