امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
1 - كيفيّت نوشتن نامه به محضر امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه

(1)

كيفيّت نوشتن نامه به محضر امام عصر عجّل اللَّه فرجه

    بعضى از قضايا و فوائد را در زمينۀ نوشتن نامۀ حاجت به پيشگاه امام عصر ارواحنا فداه ذكر كرديم و اكنون به كيفيّت و چگونگى عريضه مى‏ پردازيم :

    عباراتى را كه در پى مى‏ آيد در كاغذى نوشته و آن را بر روى قبر يكى از امامان عليهم السلام مى ‏افكنى . يا آن را بسته و مهر كن و در ميان گِل پاكى كه ساخته‏ اى قرار ده ؛ سپس آن را در جوى آب يا چاهى عميق يا بركه آبى بينداز كه نامه به محضر مقدّس امام عصر ارواحنافداه خواهد رسيد و آن حضرت، خودش عهده ‏دار برآوردن خواسته‏ ات مى‏ گردد.

    كيفيّت نوشتن نامه بدين صورت است :

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

    كَتَبْتُ يا مَوْلايَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ مُسْتَغيثاً ، وَشَكَوْتُ ما نَزَلَ بي مُسْتَجيراً بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ، ثُمَّ بِكَ مِنْ أَمْرٍ قَدْ دَهَمَني ، وَأَشْغَلَ قَلْبي ، وَأَطالَ فِكْري ، وَسَلَبَني بَعْضَ لُبّي ، وَغَيَّرَ خَطيرَ نِعْمَةِ اللَّهِ عِنْدي ، أَسْلَمَني عِنْدَ تَخَيُّلِ وُرُودِهِ الْخَليلُ ، وَتَبَرَّأَ مِنّي عِنْدَ تَرائي إِقْبالِهِ إِلَيَّ الْحَميمُ ، وَعَجَزَتْ عَنْ دِفاعِهِ حيلَتي ، وَخانَني في تَحَمُّلِهِ صَبْري وَقُوَّتي .

    فَلَجَأْتُ فيهِ إِلَيْكَ ، وَتَوَكَّلْتُ فِي الْمَسْأَلَةِ للَّهِِ جَلَّ ثَناؤُهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْكَ في دِفاعِهِ عَنّي ، عِلْماً بِمَكانِكَ مِنَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ، وَلِيِّ التَّدْبيرِ وَمالِكِ الْاُمُورِ ، وَاثِقاً بِكَ فِي الْمُسارَعَةِ فِي الشَّفاعَةِ إِلَيْهِ جَلَّ ثَناؤُهُ في أَمْري ، مُتَيَقِّناً لِإِجابَتِهِ تَبارَكَ وَتَعالى إِيَّاكَ بِإِعْطائي سُؤْلي .

    وَأَنْتَ يا مَوْلايَ جَديرٌ بِتَحْقيقِ ظَنّي ، وَتَصْديقِ أَمَلي فيكَ ، في أَمْرِ كَذا وَكَذا (در اين قسمت حاجت نوشته شود) ، فيما لا طاقَةَ لي بِحَمْلِهِ ، وَلا صَبْرَ لي عَلَيْهِ ، وَ إِنْ كُنْتُ مُسْتَحِقّاً لَهُ وَلِأَضْعافِهِ بِقَبيحِ أَفْعالي ، وَتَفْريطي فِي الْواجِباتِ الَّتي للَّهِِ عَزَّوَجَلَّ ، فَأَغِثْني يا مَوْلايَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْكَ عِنْدَ اللَّهْفِ ، وَقَدِّمِ الْمَسْأَلَةَ للَّهِِ عَزَّوَجَلَّ في أَمْري ، قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ ، وَشَماتَةِ الْأَعْداءِ ، فَبِكَ بُسِطَتِ النِّعْمَةُ عَلَيَّ .

    وَاسْأَلِ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ لي نَصْراً عَزيزاً ، وَفَتْحاً قَريباً ، فيهِ بُلُوغُ الْآمالِ ، وَخَيْرُ الْمَبادي ، وَخَواتيمُ الْأَعْمالِ ، وَالْأَمْنُ مِنَ الْمَخاوِفِ كُلِّها في كُلِّ حالٍ ، إِنَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ لِما يَشاءُ فَعَّالٌ ، وَهُوَ حَسْبي وَنِعْمَ الْوَكيلُ فِي الْمَبْدَءِ وَالْمَآلِ .

    به نام خداوند بخشندۀ مهربان

    اى مولاى من - كه درود خدا بر تو باد - به پيشگاه مقدّست مى ‏نويسم در حالى كه تو را به فرياد مى‏ طلبم؛ و به تو از مشكلى كه برايم پيش آمده شِكوه و شكايت مى‏ نمايم در حالى كه به خداوند و تو پناه آورده ‏ام؛ از مصيبتى كه تحمّلش براى من مشكل است و قلبم را به خود واداشته است ، و انديشه ‏ام در موردش به درازا كشيده است، و مقدارى از عقل و خرد مرا زايل گردانده، و نعمت ارزشمندى را كه خدا به من داده است دگرگون ساخته است . هنگام گمان ورود اين مشكل، دوست صميمى من، مرا واگذاشت، و خويشاوند صميمى من نيز وقتى متوجّه شد اين مشكل در راه است از من بيزارى جست . چاره‏ جويى‏ هاى من در مقابله با اين گرفتارى راه به جايى نبرده است، و بردبارى و نيروى من قادر به تحمّل آن نيست و به وظيفه خود عمل نكرده است .

    بدين‏سان، چاره‏ اى نديدم جز آن كه به سرعت به آستان مقدّست پناه آورم، و براى درخواست از خداوند - كه ستايش شكوهمند، از آن اوست - به خداوند و همچنين به حضرتت توكّل كردم تا اين گرفتارى را از من دور كنيد . اين گفتارهاى من، از (روى بى‏ دقّتى نيست؛ بلكه) علم دارم به جايگاه باعظمت تو نزد خداوندى كه پروردگارِ جهانيان است صاحب تدبير و مالك همه امور است . در اين حالات روحانى به تو اطمينان دارم و اميدوارم كه براى شفاعت نزد خداوند - كه ستايش او شكوهمند باد - در مورد انجام كارهاى مربوطه به من شتاب مى‏ كنى؛ و از سويى نيز يقين و اعتقاد دارم كه خداوند - كه مرتبه ‏اش والا و مبارك است - درخواست تو را با برآورده ‏كردن درخواست من اجابت مى‏ فرمايد.

    اى سرور و سالار من؛ خودت نيز آن قدر بزرگوار و سزاوار هستى كه مطمئن هستم گمانم را محقّق مى‏ سازى و آرزويم را به واقعيّت پيوند مى‏ دهى در مورد اين كارها . . .  ، كه برايم سخت شده است و ديگر طاقت تحمّل آن‏ها را ندارم، و شكيبم در اين موارد تمام شده است ؛ البتّه به خوبى مى‏ دانم كه همه اين مشكلات، حقّ من است و سزاوار چند برابرش نيز هستم؛ چرا كه كارهاى زشت من، و كوتاهى و كندى در انجام واجباتى كه براى خداوند - شكوهمند بزرگ - است نتيجه ‏اى جز اين مشكلات دربرنخواهد داشت .

اى سرور و آقاى من؛ - كه درود خداوند نثارت باد - با اين همه، در اين دل‏سوختگى و اندوه به فريادم برس، و در پيشگاه الهى درخواست انجام كارهاى من و برطرف‏ شدن مشكلم را تقديم كن، و زودتر اين كار را انجام بده؛ پيش از آن كه تلفاتى به بار آيد، و دشمنان به مسخرگى و شماتت من بپردازند؛ زيرا، تنها به خاطر توست كه اين همه نعمت بر من گسترده شده است .

    نيز، از خداوند - شكوهمند - درخواست كن كه يارى بزرگ و ارزشمند، و فتح و پيروزى نزديك و سريع خود را نصيب من فرمايد؛ به گونه ‏اى كه به آرزوهايم برسم و آغاز و پايان كارها نيز به نيكى باشد؛ و در هر حال از تمام ترسناك‏ها در امان باشم . اعتقادم بر اين است كه خداوند - كه ستايشش شكوهمند باد - هر چه بخواهد به طور كامل انجام مى‏ دهد؛ و كفايت‏گر من و وكيل نيكوى من نيز در دنيا و آخرت ، تنها خداست .

    پس از آماده شدن نامه ، به طرف جوى آب يا بركه (يا چاه) مى‏ روى و يكى از چهار نايب خاصّ حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه يعنى: جناب عثمان بن سعيد، پسرش محمّد بن عثمان، حسين بن روح نوبختى، و علىّ بن محمد سمرى قدس سرهم (كه راه‏هاى دستيابى و واسطۀ ما به آن حضرت هستند) را انتخاب مى‏ كنى و با اين عبارات او را صدا زده و مى‏ گويى :

    يا فُلانَ بْنَ فُلانٍ سَلامٌ عَلَيْكَ ، أَشْهَدُ أَنَّ وَفاتَكَ في سَبيلِ اللَّهِ ، وَأَنَّكَ حَيٌّ عِنْدَ اللَّهِ مَرْزُوقٌ ، وَقَدْ خاطَبْتُكَ في حَياتِكَ الَّتي لَكَ عِنْدَ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ ، وَهذِهِ رُقْعَتي وَحاجَتي إِلى مَوْلانا عَلَيْهِ السَّلامُ ، فَسَلِّمْها إِلَيْهِ ، فَأَنْتَ الثِّقَةُ الْأَمينُ .

    اى (فلان فرزند فلان)؛ سلام و درود بر تو. گواهى مى‏ دهم كه درگذشت تو در راه خدا بوده، و اينك تو نزد خداوند زنده هستى و روزى خاصّ او را دريافت مى‏ كنى. و بدين‏سان، من در حياتى كه نزد خدا دارى تو را مخاطب قرار مى‏ دهم، و اين نامه و عريضه و درخواستِ حاجت من به سرورمان حضرت مهدى است كه درود خدا بر او و آل او باد ، پس آن را به حضرتش تسليم كن . به راستى كه تو مورد اطمينان و امانت‏دار هستى .

    آن گاه نامه را در جوى آب يا درون چاه يا بركه بينداز كه به خواست خداوند ، خواسته ‏ات برآورده خواهد شد .(6)

    ناگفته نماند : علاّمۀ مجلسى رحمه الله پس از اين عبارت افزوده است :

    در اين حالات روحانى ، در انديشه ‏ات اين گونه باشد كه نامه را به دست آن حضرت تسليم كرده ‏اى ؛ زيرا ، نامه به دست مباركش مى‏ رسد و به خواست خدا ، حاجت و خواسته برآورده مى‏ شود .(7)

    محدّث نورى‏ رحمه الله فرموده است : از اين روايت شريف استفاده مى‏ شود كه اين چهار بزرگوار، كه در زمان غيبت صغرى و اوليّۀ امام زمان ارواحنا فداه به عنوان واسطه بين امام و شيعيانش بودند و خواسته‏ ها و نامه‏ ها را عرضه مى‏ داشتند و پاسخ‏ها و نامه‏ هاى آن امام عزيز را نيز به صاحبانش مى‏ رساندند ؛ در زمان غيبت طولانى و كبراى امام زمان ارواحنا فداه نيز در ركاب گرامى و ارزشمند آن حضرت هستند و اين مقام (واسطه بودن) را هنوز در اختيار دارند .

    و نيز از اين روايت شريف برمى‏ آيد كه سفرۀ احسان، بخشش، بزرگوارى، كرم، لطف و نعمت امام زمان ارواحنا فداه در سراسر كرۀ زمين براى هر پريشان ناتوان ، و نيز براى هر گمگشته سرگردان و هر حيرت‏ زده نا آگاه و گناهكار حيران گسترده و در دسترس است .

    اين درگاه الهى براى همه باز و گشوده است و اين هدايت و دستگيرى فراگير براى همه وجود دارد . البتّه ، به شرط صداقت ، اضطرار ، نياز ، تصميم و اراده ، صفاى درون ، اخلاص و بى‏ غل و غش بودن فراهم است .

    وقتى كه شخص نا آگاه و نادان از او درخواست و التماس كند كه به علم و دانش او دست يابد ، و خود را گمگشته و سرگردان ببيند ، مسلّم است كه آن بزرگوار او را به سرمنزل و راه اصلى مى‏ رساند ، و اگر بيمار باشد ، لباس سلامتى را بر تنش مى‏ پوشاند . چنان كه از داستان‏هايى كه پيشتر نقل كرديم برمى‏ آيد .

    نتيجه ‏اى كه در اين جا مقصود است آن است كه امام بزرگوار ، حضرت صاحب الأمر ارواحنا فداه در بين بندگان حضور دارد و به شيعيان و نيز ساير افرادى كه تحت حكومت او هستند نظاره مى‏ كند، و قدرت و توان برطرف كردن بلاها را دارد، و از رازها و امور پنهانى آگاه است ، و پنهان شدن او از چشم مردم و غيبت او ، به معناى كناره‏ گيرى از مقام خلافت و حكومت الهى نيست . آن حضرت ، از لوازم و آداب رياست الهى‏ اش دست برنداشته است ، و نيروى الهى و ربّانى كه در اختيار دارد به ناتوانى نگراييده است .

    هر گاه بخواهد مشكلى را حل كند و گرهى را بگشايد ، راه حلّ آن را در قلب‏ها مى‏ افكند به گونه‏ اى كه چشمى نديده و گوشى نشنيده باشد . گاهى دل را به سوى كتاب يا عالمى كه دواى درد شخص در آن كتاب يا نزد آن عالم است مايل مى‏ كند ؛ و گاهى آن حضرت دعايى را به او تعليم مى‏ نمايد و يا در خواب دواى دردش را بيان مى‏ فرمايد .

    و آنچه ديده شده و شنيده شده است كه بيچارگان و مضطرّان و نيازمندان با حالت عجز و ناتوانى و زارى و تضرع، به آن حضرت شكايت مى‏ كنند و درخواست دفع گرفتارى مى‏ نمايند؛ ولى اثرى از پاسخ و برطرف شدن بلا مشاهده نمى‏ كنند ! دليلش اين است كه گاهى مانعى براى دعا و نيز پذيرش دعا هست كه بيشتر اين موانع به شخص درخواست كننده مربوط مى‏ شود؛ از طرفى امكان دارد شخص اشتباه كرده باشد و خود را مضطرّ گمان كرده در حالى كه اين گونه نباشد ، و گاهى شخص خود را تباه‏ شده و سرگردان مى‏ بيند، در حالى كه راه روشن در پيش رويش مى‏ باشد و برايش مشخص است .

    همانند كسى كه مى‏ گويد كه من حكم خدا را در فلان مورد نمى‏ دانم در حالى كه امام ارواحنا فداه از پيش فرموده است كه نزد عالمان به آن احكام برود . نظير آنچه در توقيع و نامه ‏اى كه در پاسخ پرسش‏هاى اسحاق بن يعقوب مرقوم فرمودند آمده است :

 در حادثه‏ هايى كه پيش مى‏ آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجّت من بر شما هستند ، و من نيز حجّت الهى مى‏ باشم .

    بدين سان، روشن است كه كسى كه احكام را نمى‏ داند ، تا زمانى كه دسترسى به عالم ربّانى دارد - حتى اگر لازم باشد مسافرت كند يا به كتاب آن عالم مراجعه كند - ديگر مضطرّ به حساب نمى‏ آيد .

    هم‏چنين، تا زمانى كه دانشمند دينى مى‏ تواند با استفاده از منابع و مصادر احكام يعنى قرآن و سنّت و اجماع به حلّ اشكالات و دفع شبهه‏ ها و نيز برطرف شدن حيرت خود در مسايل دينى اقدام كند ؛ ديگر مضطرّ و وامانده و ناتوان به حساب نمى‏ آيد .

    مطلب ديگر آنكه كسانى كه از حدود و دستورات الهى تجاوز كرده و در چگونه زيستن خود و استفاده از وسايل مختلف در زندگى زياده‏ روى كرده‏ اند ، و به مقدارى كه در شرع مقدّس اسلام نيكو دانسته است اكتفا و قناعت نكرده‏ اند ؛ اين افراد نيز وامانده به حساب نمى‏ آيند ؛ چرا كه چيزهايى كه درخواست كرده‏ اند از چيزهايى نيست كه پايه زندگانى بر آن استوار است و چنين چيزهايى اضطرارى نيست .

    گاهى نيز شخص خود را مضطرّ و وامانده فرض مى‏ كند؛ در حالى كه پس از دقت راستين برايش آشكار مى‏ شود كه مضطرّ نيست، و اگر هم اضطرارى در كار است يك چيزى است كه مصلحت او يا مصلحت عمومى در آن است كه دعايش اجابت نمى‏ شود . از سويى، به تمام مضطرّان و واماندگان نيز وعده رهايى داده نشده است.

    درست است كه جز خدا و جانشينان او، بيچارگان را پاسخ نمى‏ دهند و رهايى نمى‏ بخشند، ولى اين دليل نمى‏ شود كه تمام واماندگان را نجات دهند .

    در زمان حضور و ظهور امامان عليهم السلام ، در شهرهاى مدينه ، مكّه و كوفه و ديگر شهرها شيعيان و محبّان بسيارى بودند كه گرفتار و وامانده و ناتوان بودند، و بسيارى از ايشان درخواست رفع مشكلات را داشتند ولى اجابت نمى‏ شدند. لذا ، آن گونه نيست كه هر ناتوانى در هر زمانى، هر چيزى را كه مى‏ خواهد با اجابت دعايش بتواند به دست آورد و واماندگيش را بر طرف سازد .

    زيرا ، در اين صورت اختلال و بى‏ نظمى در نظام هستى به وجود مى‏ آيد، و از سويى نيز پاداش و ثواب‏هاى ارزش‏مند و با عظمتى كه براى تحمّل مصيبت‏ها و بلاها در نظر گرفته شده است، از بين مى‏ رود . به راستى كه مصيبت ديدگان و بلا زدگان اين دنيا ، وقتى در جهان آخرت به پاداش‏هاى بزرگ و ثواب‏هايى كه در ازاى تحمّل مشكلات به آن‏ها عطا مى‏شود، نظاره مى‏ كنند، آرزو مى‏ كنند و مى‏ گويند: اى كاش ؛ در دنيا گوشت‏هاى بدن ما را با قيچى تكّه تكّه مى‏ كردند .

    از اين توضيحات به اين نتيجه مى‏ رسيم كه خداى تعالى - با وجود توان و قدرت كامل و بى‏ نيازى مطلق خود ، و آگاهيش از تمام ذرّه ‏هاى جهان هستى و موجودات ظريف آن - اين رفتار را با بندگانش نمى‏ كند (كه به همۀ آنان هر چه مى‏ خواهند عنايت كند) .(8)


6) المصباح : 531 ، البلد الأمين : 227 ، منهاج العارفين : 448 .

7) بحار الأنوار : 30/94 .

8) نجم الثاقب : 790 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    بازدید : 13648
    بازديد امروز : 16343
    بازديد ديروز : 19024
    بازديد کل : 127581428
    بازديد کل : 88862733